نشست نقش بانک مرکزی در رشد و توسعه اقتصادی با حضور فرشاد مومنی اقتصاددان و علی نصیریاقدم عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی در مؤسسه دین و اقتصاد برگزار شد.
در قسمتهای اول و دوم این گزارش به سخنان فرشاد مؤمنی اشاره شد، مبنی براینکه شیوهای که در مواجهه با کاستیها و نارساییها و فسادهای که در بخش پولی کشور وجود دارد، خود آن یکی از منطق های تداوم این بحران است،گفت: اگر توجه کرده باشید در سطوح بالای مسئولیت بانک مرکزی به محض اینکه بحران پدید میآید، آنها سعی می کنند که مسائل اجرایی را عمده بکنند و اشخاصی را به عنوان مقصر اصلی عنوان می کنند. این در حالی است که کانون اصلی بحران وجوه اندیشه ای و ترتیبات نهادی حاکم بر بخش پولی ما است که پشت به توسعه کرده و عملاً جز موارد استثنایی نقشه خدمتگزار و سرعت بخشنده به مناسبات رانتی و غیرمولد را بر عهده گرفته است.
در قسمت قبلی این گزارش نیز قسمت اول سخنان علی نصیریاقدم، منتشر شد که سخنان خود را با این سؤال آغاز کرده بود، که بانک مرکزی چه کارکردی دارد و چه کمکی میتواند به اقتصاد کند؟ ایشان در پاسخ به این سؤال موضوع استقلال بانک مرکزی را مطرح کرده و در ادامه به تحلیل سخنان ریچارد ورنر دراین خصوص پرداخته است، آنجا که ورنر ۵ الزام را پیش زمینه بانک مرکزی مستقل دانستهاست و گزینه اول از نظر وی رابطه معکوس نرخ بهره با رشد اقتصادی است، گزینه دوم به به تعادل رسیدن نرخ بهره است، گزینه سوم نقش واسطه بودن بانک است، نکته چهارم نقش بانک به عنوان محل پس انداز است و در نهایت گزینه پنجم بر آزادانه کار کردن بازارها تأکید دارد.
وی در ادامه به توان بانکها برای ایجاد پول و وظیفه حاکمیت برای کنترل آن اشاره کرده و در نهایت به نظرات بانکداران مرکزی اشاره شدهاست که مدعی هستند که هرچه کردهاند که اقتصاد را نجات دهند ولی این سیاستهای بد دولت است که باعث میشود اقتصاد دچار مشکل شود.
به گزارش خبرنگار جهان اقتصاد، این اقتصاد دان در ادامه سخنانش بیان کرد: بانکها نقش محوری دارند در خلق پول و همچنین اینها تعیین میکنند چه پروژهایی تامین مالی شوند، بنابراین ما نیاز به بانکهایی داریم که کار کرد درستی در اقتصاد داشته باشند. اینجا به یکی از نکات کلیدی میرسیم و آن هدایت اعتبار است. نقش بانک مرکزی این است که پولها به کدام مسیر میروند؟ به سمت پروژههای مهم میرود یا فعالیتهای غیرمولد؟
وی ادامه داد: نکنه بعدی ورنر این است که آیا ما واقعا برای سرمایهگذاری نیاز به دستکاری نرخ بهره و استقراض داریم؟ از نظر وی چنین نیست. ورنر میگوید بانکهای داخلی باید مشخص کنند برای چه پروژهای میخواهند سرمایهگذاری کنند. در این صورت به راحتی از هیچ میتواند پول خلق کند. نقش ناظر بانک مرکزی در این زمینه خیلی مهم است اینکه بانکهایی که پول خلق میکنند این پول را چه میکنند؟
او این را هم اضافه کرد: بحران بدهیهای خارجی کشورهای در حال توسعه بیهوده ایجاد شده است. آنها هدایت شدند به انجام کاری که خود در داخل میتوانستند انجام دهند و به این ترتیب قرض پول از خارج به ابزار استثمار منجر شد.
نصیری اقدم به اوراقی شدن بدهی دولت اشاره کرد و گفت: سوال من این است که چرا این شیوه اجرا شده؟ به این ترتیب بودجه مادام العمر و به صورت تصاعدی درگیر بدهی شده است.
او به موضوع تلاش برای استقلال بانک مرکزی هم اشاره کرد و گفت: در کشور ما روزی ۵۰۰ میلیارد تومان پول خلق میشود ولی تولیدکننده ما نمیتواند استفاده کند. چرا؟ به این دلیل که این پول به بخش مولد هدایت نمیشود. تصور کنید که در چنین شرایطی از استقلال بانک مرکزی هم سخن گفته میشود که این شوخی بیمزهای است چون شدنی نیست و در هیچ کجای دنیا چنین چیزی امکان پذیر نیست. جایی که قدرت خلق پول دارد نمیتواند مستقل باشد چرا که عرصه تنازع است.
وی این را هم گفت: امروز تلاش کردم بگویم بانک مرکزی بانکدار بانکهاست. بانکها میتوانند به پشتوانه دولت چک صادر کند بعد چگونه میتوان به آنها فرصت داد که دولت را بیرون کنند؟ در همه جاهایی که خواستند بانک مرکزی مستقل شود به فاجعه پولی منجر شد چون دولت رفت بیرون و کسان دیگری داخل آمدند و بر جای دولت نشستند و عرصه تنازع شد. تاکید میکنم اصلا نمیشود بانک مرکزی مستقل باشد جایی که ۱۰۰۰ میلیارد پول خلق میشود عرصه تنازع لست.
او به عنوان نکنه آخر گفت: باید بگویم که اصل بحران بانکی ما ریشه در بحران خصوصیسازی بانکها دارد. در باقی کشورها هم همین است. آزادسازی بانکها یعنی دادن اجازه صدور چک حاکمیت به دست افراد. ضمن اینکه دولت هم حق دخالت ندارد. یعنی به دولت بگوییم بیا قدرت خلق پول بده ودخالت نکن. درست است که برخی ممکن است مدام به دنبال آن باشند که نشان دهند در سطح خرد بانک خصوصی عملکرد بهتر و سود بیشتری به دنبال دارد ولی این به علت قدرت خلق پول است و منجر به شکنندگی اقتصاد میشود
قسمت پایانی