جمعه 07 اردیبهشت، 1403

کدخبر: 43095 20:02 1395/08/02
در مذمت «فردا»

در مذمت «فردا»

دسته‌بندی: بدون دسته‌بندی
در مذمت «فردا»

در مذمت «فردا»

دسته‌بندی: بدون دسته‌بندی

محمدرضا حاتمی ورنوسفادرانی-یادم هست که در عنفوان جوانی و در روزی سر یکی از پروژه‌ها برای پرداخت پول به یکی از پیمانکارانم چندین بار امروز و فردا کردم. تا این‌که یک روز آن پیمانکار محکم و قاطع در جلو و مقابلم ایستاد و گفت: مهندس حاتمی فردا چه روزیه؟ فردا را میشه برای من تعریف کنی؟ و تا کجا جا داره تا آنرا کش بدهی!؟؟؟ چندلحظه‌ای هاج و واج آن‌ را نگاه کردم و در حالی‌که منافع شخصی‌ام راهنمای من بود یک مرتبه با پرسشی که شاید مدت زیادی از خودم کرده بود و دائم آن‌را به فردا حوالت می‌کردم، چون یک پرسش هویتی سر راهم قرار گرفت. یادم نمی‌رود که به پشت میز کارم برگشتم و تابلوی عبور ممنوع پشت در را انداختم و بی‌اختیار با دو دستم سر سنگین شده‌ام را نگاه داشتم. یک مرتبه باران پرسش‌ها هم‌چون باران شهاب سنگ‌ها بر سرم باریدن کرد. پس کسب آن مهارت که دائم به فردایش تعویق می‌انداختی چه شد؟ فردا که قرار است سری به مادرت بزنی کی می‌آید ؟ فردا که قرار است تا به دیدن دوستانت بروی کی فرا می‌رسد؟ و تنها چیزی که به دنبالش می‌گشتم. فردا بود و فردا. اما نمی خواستم تا جواب به این پرسش را به فردا بیندازم و تصمیم گرفتم تا با استراتژی «مرگ یک‌بار و شیون یکبار»  تکلیف خودم را با بقیه عمرم و خود خودم برای مورد فردا مشخص کنم. می‌دیدم که این فردا هم‌چون بختکی گلوی خودم و کارهایم را گرفته است. عامل  توجیه و یک دکان دونبش و سه نبش در کاسبی گردیده است و برای پیچاندن و. زیر خم کردن خود و رقیب چه کارکرد و کاربردی عالی دارد. خوب که به مزایایش رسیدم. دیدم که کارمای این به تآخیر انداختن کارهایم آن‌هم به فردا چه حاصل و عواقب سنگینی را برایم ایجاد کرده است. همه چیز من در فردا شروع می‌شود و همه زندگی‌ام در فردا قرار دارد .... فردا پولدار می‌شوم. فردا ازدواج می‌کنم. فردا اقساطم را می‌پردازم. فردا به... و فردا .... به دیگران و محاورات آن‌ها گوش دادم و دیدم که این کلمه در هر روز و هزاران بار از دهانی به دهان دیگر می‌رود. احساس کردم که در یک لحظه این فردای مقدس به بدترین هیبت به نزد من ساقط گردید و هم‌چون بارویی که منفجر شده باشد بصورت یک هیبت « مقدس ساقط شده» در انتهای ذهن من بخوبی نشست اکنون دیدم که فردایم چیزی جز یک توهم بیش نیست. فردا سلاحی است لیزری که برای شیادان بکار آید و هرکه فردا را بپذیرد خود را در معرض آسیب‌پذیری جدی قرار دهد. اکنون لازم بود تا مفهوم جدید فردا را برای خود باز تعریف کنم. فردا برای من روزی خواهد آمد و حتماً خواهد آمد و آن ۲۴ ساعت بعد از لحظه مردنم خواهد بود. که باز آن‌را نخواهم دید. من بر روی سر پیکان حال نشسته‌ام و در حال پرواز از گذشته به آینده و هر لحطه زندگی تا زمانی‌که جان در بدن دارم در حال سپری می‌شود. آینده در چشم‌اندازی است که در سر دارم و آن جهت هدفم را مشخص می کند. تنها حال است که پایدار و پابرجاست. آینده‌ خوبی می‌خواهی. کیفیت حال‌ات را بالا ببر و یا لذت می‌خواهی. با حال‌ات حال کن، اگر تو هنر استفاده از حال را نداشته باشی این مقدس ساقط شده قردا باز برایت مقدس می‌شود. پس نگویید تا فردا ... بگویید تا آن‌جا که در توان دارم آن‌را انجامش خواهم داد . چرا که خیلی از کارها تا کنون به خاطر فردا بر زمین مانده است. این سلاح را از خود و سیاستمدارن و اهالی کسب وکار بگیرید که از اوجب واجبات است.


  • دیدگاهی برای این نوشته ثبت نشده است.
  • افزودن دیدگاه


JahanEghtesadNewsPaper

جستجو


  |