پنج شنبه 13 اردیبهشت، 1403

کدخبر: 37412 17:03 1395/05/15
اصلاح طلبی و کمیابی فرصت های سیاسی برای جوانان

اصلاح طلبی و کمیابی فرصت های سیاسی برای جوانان

دسته‌بندی: بدون دسته‌بندی
اصلاح طلبی و کمیابی فرصت های سیاسی برای جوانان

اصلاح طلبی و کمیابی فرصت های سیاسی برای جوانان

دسته‌بندی: بدون دسته‌بندی

مجید مسعودی مقدمه گاهِ انتخابات، زمانی است که بسیاری حرف ها شنیده می شود. حرف هایی که تا پیش از آن، گفته و شنیده نمی شد. از نقصان های نظام انتخاباتی ایران بگیرید؛ تا مطالبات گروه ها و اقشار مختلف جامعه. اما اِشکال این است که هر بار با فاصله گرفتن از زمان انتخاب، آن حرف ها فراموش می شود و تا انتخابی دیگر پرداختن بدان ها به تعویق می افتد. اکنون اما با فاصله گرفتن از انتخابات هفتم اسفند خوب است بازخوانی ای داشته باشیم در باب یکی از چالشی ترین مباحثی که در نزدیکی انتخابات، هوادارانِ جوان[۱] اصلاح طلب مطرح می کنند و آن "جوانگرایی در سیاست" است. طرح مسئله لابد بارها شنیده ایم که یکی از خواست های اساسی جوانان، سپردن امور سیاسی به آن ها و بازنشسته شدن مدیران و سیاستمداران قدیمیِ اصلاح طلب است. این خواست در دو سطح طرح می شود: در سطح مدیریت حزبی و ستادی(به معنای حضور پر رنگ تر در شوراهای هماهنگی ائتلاف ها؛ شوراهای مرکزی احزاب و مدیریت های ستادی) و در سطح دیگر، نامزدی برای حضور در لیست های مجلس و شوراهای اسلامی شهر و روستا. این گروه از جوانان مطرح می کنند که آن ها اجازه حضور در جایگاه های مذکور را ندارند، بدان سبب که قدیمی ترها به آن ها چنین امکانی نمی دهند. به بیانی دیگر، آن ها بیشتر –اگر نگوییم تمام – تقصیر را بر گردن رهبران پا به سن گذاشته خود می اندازند: اینکه آن ها به قدرت چسبیده اند؛ اینکه آن ها از جوانان تنها برای بازار گرمیِ سیاست بهره می گیرند؛ اینکه آن ها از انتقال مسئولیت به جوانان می ترسند؛ اینکه ... این جوانان در مقام قیاس، اصولگرایان را مثال می آورند که در دولت های نهم و دهم به انبوهی از جوانانشان پست های مشاوره ای دادند. در مثالی دیگر، آن ها به وزارت علی اکبر محرابیان در ۳۸ سالگی و مدیریت مهرداد بذرپاش بر سایپا در ۲۷ سالگی اشاره می کنند و چنین نمونه هایی را دال بر وجود اخلاق حسنه ای میان اصولگرایان می پندارند: آن ها به جوانانشان فرصت حضور در جایگاه های مدیریتی می دهند. منتقدان جوان اصلاح طلب فارغ از منفعت فردی، سه کارکرد جناحی/ ملی هم برای جوانگرایی ذکر می کنند: پشتوانه سازیِ دولتی برای جریان اصلاح طلب؛ شادابی و افزایش بازده مدیریتی و گشایش در فضای سیاسی(بدان معنا که نهادهای نظارتی اعتماد بیشتری به جوانان دارد تا رهبران قدیمی اصلاح طلب). چرایی کمیابی فرصت ها فارغ از مزایا، معایب و کارکردهای جناحی و ملی جوانگرایی و فارغ از این مسئله که به دلایل متعدد اساسا قیاس جناح اصولگرا با اصلاح طلب در این موضوع مع الفارق است، تجربه زیسته نگارنده موید این نکته است که در مجموع جوانگرایی اولویت چندانی نزد فعالین سیاسی اصلاح طلبِ نسل اول و دوم -حداقل برای مسئولیت های انتخابی- ندارد. اما این همه حقیقت نیست. حتی بیشترِ حقیقت هم نیست. یعنی نمی توان چنین پدیده ای را تنها به خلق و خوهای فردی(نظیر قدرت طلبی و محافظه کاری) فعالین سیاسی قدیمی اصلاح طلب نسبت داد. به نظر، آن چیزی که مانع جوانگرایی در میان اصلاح طلبان شده است، بیش از آن که محصول رفتار فردی و جمعی رهبران ملی و محلی اصلاح طلب باشد، محصول ساخت قدرت در ایران است. چه؛ انسداد سیاسی ای که شورای نگهبان در موسم انتخابات با ابزار نظارت استصوابی موجبِ آن می شود تاثیری افزونتر از رفتارهای فردی و جمعی رهبران ملی و محلی اصلاح طلب دارد. انتخابات هفتم اسفند شاهد این مدعاست. در این دوره بیش از سایر دوره ها شعار جوانگرایی داده شد و حتی حزبی بر این پایه تاسیس شد. اما مشاهده شد که شورای نگهبان با استفاده از ابزار نظارت استصوابی مانع ورود بسیاری جوانان مجرب سیاسی به کورس رقابت ها شد. در واقع، اینکه مشاهده می شود فعالین سیاسی قدیمیِ اصلاح طلب هماره نقش پر رنگ تری از جوانان مجرب در لیست های انتخاباتی دارند، بیشتر بدان سبب است که بر خلاف دیدگاه مذکور، نهادهای نظارتی در قیاس با جوانان، اعتماد بیشتری به رهبران قدیمی اصلاح طلب دارند.[۲] به بیان بهتر، چنین وضعیتی بیش از آن که ناشی از علاقه طیف های قدیمی تر باشد، ناشی از اعمال قدرت نهادهای نظارتی است. چه؛ به نظر می رسد این جوانان دارای انرژی بیشتری هستند؛ مطالبات پیشروتری دارند و سبک زندگی آن ها تا حد زیادی با پدرانشان تفاوت دارد. همین هاست که موجب می شود نهادهای نظارتی علاقه کمتری به ورود آن ها به کورس رقابت ها از خود نشان دهند. از سویی دیگر؛ تاثیر روانی ای است که رد صلاحیت ها بر عناصر قدیمی اصلاح طلب می گذارد و موجب چسبندگی هرچه بیشتر این نیروها به پست های انتخابی می شود. تصور کنید فعال سیاسی ای را که پیش تر صاحب تجاربی چند بوده و اکنون در دهه پنجم یا ششم عمر خود است. این شخص در این سن و سال به زعم خود در اوج باروری و شکوفایی است. در چنین شرایطی وقتی که نظارت استصوابی راه ورود او به عرصه سیاست را می بندد، تاثیر روانی آن این خواهد بود که شخص زندگی سیاسی خود را از دست رفته می پندارد. گویی در منظر او تمام تجارب قبلی تنها مقدمه ای بودند برای ورود او به عرصه های انتخابی و چون به دلیل رد صلاحیت فرصت رقابت نیافته است، تلاش می کند در هر انتخاباتی نامزد شود تا شاید امکانی برای رقابت بیابد. موخره به اعتقاد نگارنده ابزار نظارت استصوابی شورای نگهبان در بلند مدت می تواند تهدیدی امنیتی برای بقای نظام جمهوری اسلامی تلقی گردد. بدان معنا که در بلند مدت با انبوهی از نیروهای متمایل به گرایشات اصلاح طلبانه مواجه خواهیم بود که فرصت حضور در قدرت رسمی ندارند و از سویی دیگر مدیران و سیاستمداران اصلاح طلب نسل اول و دوم -که نهادهای نظارتی نیمچه اعتمادی به آن ها داشتند- هم اساسا در قید حیات نیستند. بنابراین در بلند مدت ساخت رسمی قدرت یکدست شده و دیگر نماینده دیدگاه های متنوع جامعه نیست. چنین تصویری معنایی جزء انباشت نیروهای اعتراضی ندارد. پانوشت ها: ۱- منظور از جوان کسانی است که بین ۲۵ تا ۴۰ سال دارند. ۲- به نظر این قاعده در مورد اصولگرایان برعکس است


  • دیدگاهی برای این نوشته ثبت نشده است.
  • افزودن دیدگاه


JahanEghtesadNewsPaper

جستجو


  |