وقتی به مرحلهای میرسید که خود را از جنس خدایان باستان فرض میکنید،این رؤیا ممکن است در وجودتان به بیماری تبدیلشود،اما از زمانی که این حس در دونالد ترامپ تحقق یافت،به این نتیجه رسید که باید سرگرمی تازهای برای خود دست و پاکند.سلطان املاک و مستغلات بودن دیگر ارضاکنندهنبود،او میخواست کاخسفید را صاحبشود.
از همان ابتدای ورودش به کاخسفید،چهره نامتعارفی را از خود نشان داد،او میگفت: میخواهم سیفون کاخسفید رابکشم.سیاستهای او که برپایه رشداقتصادی امریکا بناشدهبود باشعار "اول امریکا"،سر و صدای زیادی به پاکرد.او با بالا بردن تعرفهها،کاهش مالیات،برچیدن قانون اصلاح وال استریت و حفاظت مصرفکننده،لغو لایحه حفاظت از بیماران و مراقبت مقرون به صرفه و مخالفت با حق برخورداری از تأمیناجتماعی و سلامت همگانی،موفق به رشد بیسابقه ۱/ ۳درصدی اقتصاد امریکا شد،کاهش بیکاری و شکوفایی اقتصاد بخشی از اهدافی بودند که او به آنها دست یافت و در نتیجه از دل دیوانهای که در بدو ورود به کاخسفید همه را نگرانکرده بود،نابغهای متولد شد که سکان اقتصاد امریکا را با قدرت در دست داشت.با این حال،انسانها به اندازه نبوغشان میتوانند خدمت کنند یا فجایع بزرگی به بار بیاورند.اشکال کار ترامپ از آنجایی مشخصشده که نشانههایی از تکرار فروپاشیهای پیشین اقتصاد امریکا در سیاستهای او نمایان شد.دکترین نیکسون،ترامپ با فروش اسلحه در مقابل نفت به عربستان و تقویت قدرت دلار و...قرار است که اقتصاد امریکا را در سراشیبی قرار دهد.عارضه اقتصادی ترامپ از جایی شروع شد که در ژانویه سال ۱۹۸۱،پس از اینکه رونالد ریگان به مسند ریاست جمهوری رسید،رئیسجمهور محافظهکار در نظر داشت که بدون افزایش مالیات و با سیاستهای بهینهسازی روابط با شوروی سابق،کمپینی برای تقویت نظام دفاعی امریکا آغاز کند.سیاستهای جدید ریگان که چرخه باشکوه نام داشت،در مرکز و ظاهر بسیار مطبوع و در حواشی و لایههای زیرین بسیار ترسناک بود و بر نظام جهانی بر پایه دلار،اقتصاد قوی ایالات متحده،کسری بودجه و کسری تراز تجاری رو به رشد،افزایش نرخ بهره و معاملات املاک استوار بود.طی این سیاست،امریکا با روندی مواجه بود که از درون تقویت میشد و در همان حال،ناپایداری دائم در آن تقویت میشد و در نهایت،با تلاش همه برای حفظ شدن واژگون میشد.به این ترتیب،چرخه کنترلناپذیر به وجود میآید.با این حال به طور غیرمنتظرهای در سال ۱۹۸۲،سیاستهای ریگان اقتصاد امریکا را شکوفاکرد و طی تابستان آن سال،بازارهای مالی صعود شگرفیکردند،زیرا از نرخ بهرهها کاسته شد و در مقابل قیمت سهام افزایش یافت.بخش کنترلناپذیر روندها به خوبی آشکار شد.نشانههای وقوع بزرگترین طوفان اقتصادی امریکا هر روز نمایان میشد و این بحران بزرگ،واژگونی اقتصاد امریکا بود که حاصل به کارگیری سیاستهای هنگفت بدون مالیات ریگان از اوایل دهه ۱۹۸۰ بود.ایالات متحده به سوی رکود بزرگ پیش میرفت.چرخه باشکوه در حال سیر آخرین چرخشش برای گسترش اعتبارات بود تا بتواند اقتصاد امریکا را به حرکت درآورد و هزینههای مربوط به پیشرفتهای نظامی را بپردازد.راه نجات زمانی بود که امریکا و دیگر اقتصادهای قدرتمند جهان متوجه این موضوع میشدند که بازار ارز به غولی تبدیل شده که روند حرکتش علیه منافعشان است.آنتونی سمپون در مورد این مسئله در کتابش "میداس تاچ" نوشتهاست: در دهه ۶۰،برای برقراری نظم مجدد در دنیای ارز جهانی،دنیا نگاهی تدریجی و منطقی داشت تا این ارزها بتوانند نرخشان را نسبت به یکدیگر تنظیم کنند.کشورهایی که صادرات و اقتصاد ضعیفتری داشتند،نرخ ارزشان کاهش مییافت و تا زمانی که آنها نیز بتوانند رشد کنند و به سطح رقابتی برسند،ارزش دلار،ین یا پوند به درستی بیانگر وضعیت کارایی صنعتی کشورهایشان بود.در سال ۱۹۷۱،رئیسجمهور نیکسون دلار را از طلا جداکرد.هنگامی که نرخ ارزها،مستقل از یکدیگر به نوسان درآمدند،هیچ انتظار نداشت که در دهههای۷۰ و ۸۰ نرخ نوسان ارز تا این حد افزایش یابد.نرخ ارز با هر شایعهپراکنی نوسان پیدامیکرد.نرخ تبدیل ارز دیگر به صادرات کشورها ارتباطی نداشت.در اوایل دهه۸۰،نرخ دلار انواع مختلف پیچ و خمها و تغییرات را پشت سرگذاشت و همین موضوع باعث شد دنیایی که بهطور کامل وابسته به دلار بود،سردرگم بماند و از نفس بیفتد.در سالهای اول دهه ۸۰،نظام مدیریتی ریگان خود را متعهدکرده بود که دلار را تقویت کند و امیدوار بود که با تقویت دلار،تورم نیز شکستهشود،زیرا تقویت دلار باعث افزایش واردات ارزانتر و جذب سرمایهگذاران خارجی میشد و به این ترتیب،کسری تراز تجاری تأمین میشود.سرانجام ریگان به کاهش مالیات روی آورد که این مسئله در کنار تقویت نظام دفاعی،باعث تغییر شرایط و انفجار در شرایط دلار و بازار سهام شد.منابع مالی خارج جذب امریکا شد و همین موضوع باعث افزایش ارزش دلار و رشد بازار سرمایه شد.رشد و گسترش بیشتر اقتصادی،به منابع مالی بیشتری نیاز داشت و همه این مسائل در کنار هم،باعث بالاتر رفتن نرخ دلار شدند؛ یعنی باز هم همان چیزی که پیشبینی شده بود و چرخه باشکوه ریگان اتفاق افتاد.چرخه باشکوه در نطفه ناپایدار بود و سرانجام هم سرنگون شد،این سقوط به دلیل بیش از حد گران شدن دلار و بالا رفتن واقعی نرخ بهرهها بود که بر عامل محرک تأمین کسر بودجه سنگینی میکرد و اقتصاد امریکا را ضعیفکرد.بنابر این تا سال ۱۹۸۵،کسری تجاری ایالات متحده در حد هشداردهندهای افزایش یافت و صادرات امریکا با دلار گران بهطور وحشتناکی متزلزل شده بود.صنایع بومی نیز در خطر واردات جنسهای ژاپنی ارزان قرار گرفته بود.سیاستهای ریگان نسبت به دلار،سرانجام به محدوده کنترلناپذیر روندها رسید.طی دهه ۸۰،نرخ بهرههای کوتاهمدت تا ۱۹درصد افزایش یافت.قیمت طلا به ۹۰۰ دلار برای هر اونس رسید.نرخ تورم وحشتناک و به ۲۰درصد رسیده بود.سرانجام،با از هم پاشیده شدن اوپک،نرخ نفت کاهش یافت.این مسئله باعث افزایش فشار بر دولت امریکا میشد و از ارزش دلار میکاست.با کاهش نرخ تورم،موازی با آن نرخ بهرهها نیز کاهش مییافت.در نتیجه این تغییرات،در ۲۲ سپتامبر سال ۱۹۸۵ خزانهداری ایالات متحده تصمیم گرفت نرخ دلار را کاهش دهد و این بزرگترین میزان کاهش نرخ دلار طی یک روز در طول تاریخ بود.
در آخر: ریچارد نیکسون بیش از هر چیز با رفتار غیر قابل پیش بینی خود متمایز و شناخته می شد؛ رفتاری که یکی از پایه های اساسی نظریه ای به نام نظریه مرد دیوانه یا Madman Theory است که یک استراتژی خاص در سیاست خارجی است و اتفاقا خود نیکسون را مبتکر آن می دانند.این تاکتیک که عبارت است از استفاده از تصمیمات و رفتارهای نوسانی و غیر قابل پیش بینی برای مختل و مغشوشکردن ذهن دشمنان و رقبا و غیر قابل پیش بینیکردن آنچه قرار است ایالات متحده در قدم بعدی صورت دهد.اما،رهبری که این تاکتیک را انجام می دهد باید از یک حلقه و کابینه بسیار با تجربه و کارآزموده برخودار باشد تا بتوانند پیامد های ناشی از رفتارهای رئیس جمهور را به بهترین وجه ممکن مدیریتکرده و به نفع ایالات متحده به پایان رسانند.نیکسون به شخصه هنری کیسینجر را در کنار خود داشت و ترامپ هم ژنرال هربرت مک مستر و جیمز ماتیس را به کار گرفته است،هرچند رویه های این دو به شدت با ترامپ متفاوت و متناقض است.با این حال شاید رویاهای بزرگ به سقوط بزرگ نینجامد و شاید ترامپ به دور بعدی ریاست جمهوری برسد،اما سوال این است که هنری کیسینجری که واترگیت را در دامن نیکسون انداخت،چرا دور و بر دونالد ترامپ آفتابی شده است.شاید قرار نیست اتفاق خوش آیندی برای دونالد ترامپ بیافتد.
حامد هدائی - اقتصاددان رفتاری و سیاسی