تجارت خارجی بسترساز توسعه اقتصادی
فرشید فرزانگان - عضو هیأت مدیره اتاق مشترک بازرگانی ایران و امارات
یکی از اهداف کشورهاي در حال توسعه، دستیابی به رشد اقتصادي پایدار است. در این راستا شناخت عوامل مؤثر بر رشد اقتصادي اهمیت ویژه اي دارد. بنابراین اهمیت کاهش وابستگی اقتصادي کشور به درآمد هاي ارزي حاصل از صدور نفت از یک طرف و جایگاه صادرات و تنگناهاي آن در مسائل اقتصادي از طرف دیگر کاملاً محسوس است. همچنین از صادرات به عنوان موتور رشد اقتصادي کشورهاي در حال توسعه یاد میشود و یکی از مسائل اقتصادي مهم که امروزه بسیاري از کشورها با آن دست به گریبان هستند، کسري در تراز پرداخت هاي خارجی و کمبود ارز است. گرچه راههاي متعددي براي تأمین کسري ارز وجود دارد، اما اصولیترین و مناسبترین روش افزایش صادرات است. از طرف دیگر تجارت خارجی منابع ارزي براي سرمایهگذاري و جذب فنآوریهاي نوین جهت افزایش توان تولیدي و اقتصادي کشور را فراهم آورده و نرخ رشد اقتصاد را از طریق دسترسی به بازارهاي خارجی، تکنولوژي و منابع تحت تأثیر قرار میدهد. هر چه بخشهاي بیشتري از اقتصاد در معرض رقابت بینالمللی قرارگیرند، میزان برخورداري از فنآوري برتر و فشار براي اتخاذ و تطبیق فنآوري به منظور حفظ قدرت رقابتی، بیشتر میشود و سبب تخصیص منابع از بخشها و صنایع با بهرهوري پایین به بخشهاي با بهرهوري بالا شده و منابع را به سوي فعالیتهایی که بیشترین کارایی را دارند، هدایت میکند. در شرایط کنونی، حیات سیاسی و اقتصادي بسیاري از کشورهاي در حال توسعه، از جمله ایران، بشدت متکی به درآمد حاصل از صادرات مواد اولیه است، (چنگ و لای، 2018) در حالیکه در غالب این کشورها تنوع بسیار کمی در صادرات دیده میشود، به عبارتی اغلب صادرات این کشورها نفت خام و مواد اولیه است که رهایی از اتکا به صادرات شکننده و تک محصولی لزوم حرکت به سوي شناخت استعدادهاي صادراتی جدید و برخوردار از مزیت نسبی را تبیین میکند.
***اهمیت توسعه زیر ساخت ها در توسعه صادرات
ساختارگرایان معتقدند که در دسترس بودن زیرساخت ها نقش مهمی در اتصال بازارها و ارتقای تجارت ایفا میکند در حالی که فقدان زیرساخت بازارها را مختل میکند و تجارت را به تاخیر میاندازد. زیرساخت تفاوت بزرگی در روند توسعه و لبه نسبی یک اقتصاد، به ویژه در تجارت ایجاد میکند.
محققان تخمین زدند که زیرساختهای ضعیف تجارت بینالمللی را دچار نقص و ضرر میکند. کشورهایی که زیرساخت بهتری دارند (مانند سنگاپور و هنگ کنگ) عملکرد خوبی در تجارت بینالمللی دارند و از وزن خود بالاتر هستند در حالی که کشورهایی با زیرساختهای ضعیف (مانند بوتان و پاکستان) در بخش خارجی ضعیف عمل میکنند. این بدان معناست که زیرساخت برای ارتقای تجارت و یکپارچگی اقتصادی جهانی بسیار مهم است.
علیرغم این واقعیت که زیرساخت بر هزینه تولید و سطح تجارت تأثیر می گذارد، بسیاری از تئوری های تجارت بینالمللی نقش زیرساخت را نادیده گرفتند. تئوریهای تجارت بینالملل سنتی هزینه حمل و نقل و انرژی را صفر فرض میکردند که به سختی واقعیتهای زمینی را در زمانی که خدمات زیرساختی نقش غالب در تجارت منطقهای و بینالمللی بازی میکنند، توجیه میکنند. هوکمن و نیکیتا (2008) استدلال میکنند که کاهش 10 درصدی هزینههای حملونقل باعث افزایش 6 درصدی تجارت میشود در حالی که افزایش 10 درصدی در سرمایهگذاری کلی در زیرساختها، 5 درصد به صادرات در کشورهای در حال توسعه کمک میکند. از سوی دیگر، فقدان زیرساخت هزینه تولید را افزایش میدهد، سودآوری را کاهش میدهد و باعث تاخیر غیرضروری در فعالیتهای اقتصادی میشود.
عملکرد ضعیف بخشی از کشورهای اسیایی در بخش خارجی به تعدادی از متغیرها از جمله کمبود نیروی کار ماهر، سرمایه گذاری مستقیم خارجی ناچیز، کمبود سرمایه و غیره نسبت داده میشود. با این حال، به ندرت هر مطالعه ای بر نقش زیرساخت علیرغم سهم قابل توجه آن در تجارت و تجارت متمرکز شده است. درک عملکرد بخش خارجی جنوب آسیا بدون درک نقش زیرساخت ها در منطقه دشوار است. برای مثال، کمبود انرژی، حملونقل و ارتباطات و زیرساختهای مرتبط با آن بر تجارت بینمنطقهای و بینالمللی در جنوب آسیا تأثیر منفی میگذارد. با توجه به اهمیت زیرساخت های فیزیکی در بخش خارجی قوی، گزارش بانک توسعه آسیایی (2017) به ایران توصیه کرد که بر سرمایه گذاری در زیرساخت ها به منظور تقویت صادرات و مقابله با کسری تجاری دائمی تمرکز کند.
مطالعات قبلی برای درک بهتر نقش زیرساخت در تجارت بینالملل با استفاده از مجموع دادههای مجموع خطوط زمینی و اتصال سیار برای ارتباطات راه دور - و طول کل جادهها و تعداد خروج هواپیماها برای هزینه زیرساخت حملونقل. برخی از مطالعات اخیر تجزیه و تحلیل مؤلفه های اصلی (PCA) را ابداع کردند. با این حال، استفاده از PCA در دادههای تابلویی، مجموعه کشورها و سری دادههایی را که میتوانند در تجزیه و تحلیل گنجانده شوند، محدود میکند. بنابراین، در این مطالعه از یک شاخص زیرساخت جهانی جدید بر اساس مجموعه داده های سالانه 30 شاخص کمیت و کیفیت زیرساخت و زیرشاخص های حمل و نقل، ارتباطات، مالی و انرژی برای درک بهتر استفاده میکنیم. نقش زیرساخت های فیزیکی در ارتقای صادرات و کاهش کسری تجاری در کشورهای منتخب جنوب آسیا این مطالعه از تکنیک گروه میانگین ترکیبی (PMG) برای بررسی تاثیر بلندمدت و کوتاهمدت زیرساختها بر صادرات و کسری تجاری استفاده میکند. برتری روش PMG نسبت به سایر تکنیک های اقتصادسنجی این است که امکان نتایج کوتاه مدت و بلندمدت را فراهم میکند. علاوه بر این، سرعت تعدیل در بلندمدت را نیز پیشنهاد میکند. همچنین، در پژوهش های مختلف، از آزمون همجمعی پادرونی و کائو برای بررسی هم انباشتگی بین متغیر موثر بر صادرات استفاده می گردد. حداقل مربع معمولی کاملاً اصلاح شده (FMOLS) و حداقل مربع معمولی پویا (DOLS) نیز برای استحکام بیشتر و به دست آوردن ضرایب هم انباشتگی بلندمدت استفاده میشود.
توجه به ترانزیت ریلی دریایی هوایی
سطح رقابت صادرات یک کشور برای مشارکت موثر آن در تجارت بینالمللی و مدیریت نهایی تراز تجاری بسیار مهم است. در سرتاسر جهان، کشورها در حال پذیرفتن و اجرای سیاستهای تجارت بینالمللی هستند که با هدف حمایت و ترویج کسبوکارهای محلی برای افزایش صادرات و امکان واردات کنترلشده برخی محصولات انجام میشود. دقیقاً، این سیاستهای تجاری به طور همزمان جنبههای آزادسازی و حمایتگرایی اقتصادهای اجراکننده را در بر میگیرد. با این وجود، تشدید همزمان جهانیسازی، آزادسازی تجارت و خدمات مالی، تشدید جریانهای تجارت جهانی، ظهور رقبای جدید و افزایش سرمایهگذاری مستقیم خارجی رقابت سختی را برای شرکتهای صادرکننده در بازارهای داخلی و خارجی ایجاد کرده است. بنابراین، این امر رقابت صادرات را بیشتر برای کشورهای در حال توسعه و کشورهای تحت سلطه واردات مانند کشورهای جامعه آفریقای شرقی (EAC) افزایش داده است. با این حال، رشد اقتصادی مبتنی بر صادرات یک راه مهم برای ترویج رشد اقتصادی در کشورهای در حال توسعه است.
رقابت صادراتی توانایی یک کشور یا شرکت برای تولید و فروش کالاها و خدمات در بازارهای خارجی با قیمت و کیفیتی است که دوام و پایداری طولانی مدت را تضمین میکند. این شاخص کلیدی موفقیت شرکت ها از طریق افزایش صادرات کالاها و خدمات با ارزش افزوده در نظر گرفته میشود. در واقع، نشان می دهد که از سال 2009 افزایش قابل توجهی در حجم تجارت بینالمللی وجود داشته است. با این حال، کشورهای در حال توسعه حجم واردات بیشتری نسبت به حجم صادرات در مقایسه با کشورهای توسعه یافته ثبت میکنند. به عنوان مثال، در سال 2019، کشورهای توسعه یافته کالاهایی به ارزش 10.5 تریلیون دلار و خدمات به ارزش 4.1 تریلیون دلار آمریکا صادر کردند. در حالی که کشورهای در حال توسعه تا 8.5 تریلیون دلار کالا و 2 تریلیون دلار خدمات صادر کردند. تغییرات عظیم در صادرات بین کشورهای در حال توسعه و توسعه یافته به وضوح نشان می دهد که رقابت صادراتی کشورهای در حال توسعه هنوز پایین است که منجر به وضعیت تراز پرداخت های منفی میشود. بر این اساس توجه به نوع مسیرهای ترانزینی مانند مسیرهای ریلی، دریایی و هوایی در کشورها از همیت فراوانی برخوردار است. مهمترین دلایلی که باید به مسیرهای ترانزیتی بها داد عبارتنداز:
-موقعیت جغرافیایی ایران در مسیری قرار گرفته است که کریدورهای .حمل بار شمال- جنوب و درنتیجه برقراری ارتباط ترانزیتی کشورهای روسیه، اروپای شرقی ، مرکزی ، شمالی ، آسیای میانه و قفقازاز یک سو و آسیای جنوبی، جنوب شرقی، خاور دور، اقیانوسیه و کشورهای حاشیه خلیج فارس .
همچنین وجود بنادری چون شهید رجائی، امیرآباد و بندرانزلی ازجایگاه ویژه ای درمسیر ترانزیتی کریدور شمال - جنوب برخوردار بوده و علاوه بربنادر مذکور بنادر شهید باهنر، لنگه، بوشهر، چابهار، امام خمینی(ره) ونوشهر نیز از پتانسیلهای نقش آفرینی منحصر به خود برخوردار میباشند که به عنوان یک مزیت برجسته برای ایران تلقی میشود.
-قرارگرفتن درمرکزیت جغرافیائی کشورهای عضو سازمان همکاریهای اقتصادی اکو؛ این فرصت را برای ایران فراهم آورده است تا بتواند نقش فعالی در برقراری ارتباط تجاری و اقتصادی بین کشورهای عضو اکو و کالاهای صادراتی و وارداتی کشورهای عضو داشته باشد.
- تخفیفات وتسهیلات گسترده جهت ترانزیت ازطریق ایران مانند برخی از معافیت ها و تخفیفات درزمینه هزینه های بندری و انبارداری
- وجود ظرفیت ها و پتانسیلهای فراوان در بخشهای مختلف حمل ونقلی کشور، افزایش کمی و کیفی تجهیزات و توسعه ظرفیت های جدید در زیرساختها و ناوگان ریلی، جاده ای، حمل و نقل دریایی و تجهیزات تخلیه و بارگیری در بنادر کشور.
حمل و نقل دریایی روشی برای حمل مقادیر زیادی کالا با استفاده از کشتی های حمل کننده است. کالاها پس از بسته بندی درون کانتینرها روی کشتی بارگیری می شوند. یک کشتی باری معمولی می تواند حدود 18000 کانتینر را حمل کند، بنابراین حمل و نقل دریایی یک روش مقرون به صرفه برای حمل مقادیر زیاد در مسافت های طولانی است.
روش های مختلف جابجایی کالا در دریا عبارتند از:
FCL (بار کامل کانتینر) که یک یا چند کانتینر کامل برای ارسال به کشتی خریداری میکنید.
LCL (کمتر از بار کانتینر) ، جایی که محصولات شما یک کانتینر مشترک دارند زیرا ممکن است کالاهایی به اندازه یک کانتینر کامل را نداشته باشید. به محض رسیدن به مقصد، محتوای کانتینر بار دیگر تقسیم میشود.
RORO (Roll on roll off)، جایی که محصولات شما با همان وسیله ای که تا کشتی حمل می شوند به داخل کشتی باری بروند. این وسیله نقلیه به راحتی روی کشتی حرکت میکند و سپس از انتهای دیگر آن خارج میشود.
حمل و نقل فله خشک که برای برخی از موارد خاص مورد استفاده قرار می گیرد و کالاها به جای حمل در یک کانتینر در داخل کشتی حمل میشود.
حمل و نقل هوایی
سریعترین و محبوبترین روش جابجایی است که نقش زیادی در تجارت بینالمللی ایفا میکند. حمل و نقل هوایی ، مطمئنترین و بهترین روش حمل و نقل است و برای پیشرفت کشور ایران پرداختن به آن از کارهای ضروری است.در جهان نو، که زمان ارزش فراوانی پیدا کرده است و در کشور وسیعی، مانند ایران که فواصل زیادی، بین شهرها وجود دارد، حمل و نقل هوایی میتواند نقش مهمی را در زمینه حمل و نقل بینالمللی ایفا کند. تجارت حمل و نقل هوایی، شامل: اجاره ی هواپیما ، خدمات زمینی فرودگاه و رسیدن بسته ، کالا و یا کالاهای مورد نظر، در زمینه های مختلف شامل: صنعتی و غیر صنعتی، به مشتریان و یا سایر سرویس گیرندگان و سرویس دهندگان می باشد. (صنعت هوایی و هوانوردی کشور ،شامل ارگان های سازنده ی هواپیما، شرکت های اپراتور، دستگاه های نظارتی،شرکت های تعمیر و نگهداری ،آموزش های خلبانی،مهمانداری و …) می باشد . خدمات شرکت های حمل و نقل هوایی می تواند به دسته های مختلفی مثل (صادرات هوایی ، واردات هوایی ، ترانشیپمنت ،کالاهای فاسد شدنی ، کالاهای خطرناک ، چارترینگ پرواز باری ، لوازم شخصی ، بار نمایشگاهی،نمونه های تجاری ، و غیره) تقسیم بندی شود . قراردادهای بسته شده با شرکت های هواپیمایی معتبر و سرعت و دقت بالا،همگی جزء عوامل مهم و رقابتی، برای شرکت های حمل و نقل هوایی به حساب می آید.
حمل و نقل ریلی:
خطوط ریلی و حمل و نقل آن، نقش کمرنگی در زمینه ی تجارت حمل ونقل بینالمللی را دارد ، اما در حمل و نقل عمومی، می توان از امکانات راه آهن ،استفاده کرد.توسعه ی خطوط راه آهن میتواند نقش مهمی را در زمینه ی پیشرفت حمل و نقل بینالمللی در بر داشته باشد . شرکت حمل و نقل ریلی ،شخصیت حقوقی است ،که توسط اشخاص حقیقی و حقوقی با گرفتن مجوز، از شرکت راه آهن جمهوری اسلامی ایران، که در این قانون راه آهن نامیده میشود و با تأمین ناوگان لوکوموتیو و یا واگن مورد نیاز، به منظور جابجایی کالا،مسافر، تأسیس میگردد. خدمات و مشاغلی را که شرکت های حمل و نقل ریلی در بر دارند عبارت است از : حمل مواد معدنی مانند: سنگ آهن ، سنگ آهک ، گندله و غیره،حمل انواع کالا از قبیل چوب،کانتینر و غیره ،حمل کالاهای باارزش و فاسد شدنی مثل: برنج ، گندم ، ذرت ،غلات و غیره ،حمل تولیدات فولادی مثل : تیرآهن ، میلگرد ، ورق ، کویل و غیره ،بارگیری و تخلیه ی واگنها در معادن و بنادر مختلف کشور،بازسازی وتعمیر واگنهای ناوگانهای ریلی ،حمل ترکیبی بارهای جاده ای و ریلی و غیره. کلیه ی خدماتی که، مربوط به حمل انواع کالاهای صادراتی، وارداتی و ترانزیتی می باشد را از ایستگاه ها و نقاط مختلف مرزی کشوربه کلیه ایستگاه های راه آهن کشورهای: آسیای میانه، روسیه، اکراین و ترکیه، سوریه و عراق و کشورهای حوزه ی دریایی بالتیک ،برابر تعرفه های TEA امکان پذیر است.
حمل و نقل دریایی:
این نوع حمل کالا ،حدود 90 درصد این تجارت را تشکیل می دهد .تجارت حمل و نقل بینالمللی در این زمینه به خاطر جابجایی و تناژی قابل توجه از انواع کالاها می باشد، كه تقريبا يك سوم آن را كالاهاي نفتی تشکیل میدهد و يك سوم آن را هم كالاهای فله و خشک و بقيه را كالاهاي غير فله شامل مي شود.به همین دلیل، بنظر می رسد که ارائه ی هرگونه خدمات مؤثر و بهتر،در زمینه ی حمل و نقل دریایی، از ویژگی های لازم و مؤثر ،در انجام تجارت موفق، و کارآمد بینالمللی باشد. حمل و نقل دریایی را می توان یکی از ابزار اصلی توسعه و پیشرفت تجارت و تأمین نیاز های بینالمللی، فعالان اقتصادی دانست. اما هزینه های حمل و نقل و حمل و جابجایی کالا،بخش قابل توجهی از قیمت تمام شده ی کالا را برای مصرف کنندگان در بر میگیرد. شرکت های حمل و نقل دریایی، جدا از سرویس های حملی که انجام میدهند ، از روش های مختلفی مثل : روش مستقیم ، کراس استافینگ، ترانشیپمنت، چارترینگ، گروپاژ و پروژهای ،کالاهای فله، استفاده ازکانتینر یخچالی و …. استفاده میکنند. پیگری بار و حمل کالا،توسط شرکت ها ،و ارگان های حمل و نقل بینالمللی انجام میشود و در همه ی موارد، بارنامه برای کالاها ،صادر میشود.
حمل و نقل زمینی:
حمل و نقل زمینی را می توان در دو حوزه تقسیم بندی کرد:
-حمل کالا ،در محدوده یک کشور، که حمل و نقل داخلی گفته میشود.
-حمل کالا ،بین دو یا چند کشور، که حمل و نقل بینالمللی گفته میشود.
حمل و نقل زمینی، نیز مانند دیگر روش های حمل و نقل در سه بخش: زیرساخت،وسایل نقلیه ،و بهره برداری ، طبقه بندی میشود. شرکت های حمل و نقل کالا، معمولا در وبسایت رسمی خود ،خدماتی را که ارائه می دهند ، معرفی نیز میکنند . این خدمات می توانند به دسته های مختلفی مانند: دربست،گروپاژ،حمل با کامیون یخچالی ،ترانزیت ،خدمات گمرکی در مبدا و خدمات گمرکی درمقصد ، حمل درب تا درب، حمل محموله های حجیم و بزرگ و یا حمل مرکب، که شامل استفاده از، یک یا چند وسیله ی نقلیه زمینی ، ریلی و هوایی میشود ، تقسیم شوند . وضعیت آب و هوا و ترافیک جاده ای ،تاثیر بسیار زیادی در سرعت عمل و دقت و امنیت این حمل و نقل دارد. همچنین سیاست هایی مانند:(( عوارض جاده ای ، امور مالیاتی و مالیات سوخت در حمل بزرگراهی)) شامل فعالیت هایی می باشد که کنترل سیستم حمل و نقل را انجام می دهند.در اینگونه حمل و نقل نیز مانند دیگر روش های حمل کالا ،بارنامه صادر میشود.
اقتصاد بینالمللی از مهمترین عوامل توسعه اقتصادی پایدار برای یک کشور محسوب میشود. سهم کشورهای خلیج فارس از صادرات جهان بسیار قابل تامل است. در منطقه خلیج فارس کشور کوچک امارات در جایگاه نخست تجارت و صادرات قرار دارد. سهم امارات ۱.۶۷ درصد از صادرات جهان است، عربستان ۱.۳۸ درصد، ترکیه ۰.۹۷ درصد، عراق ۰.۴۳ درصد، قطر ۰.۴ درصد، ایران ۰.۳۵ درصد و کویت ۰.۳۴ درصد است.
با توجه به جدول زیر، وضعیت کشورهای منطقه، به دلیل توسعه بخش های مختلف ترانزیتی، بهبود یافته است:
ایران مرکز ژیوپلتیکی منطقه فرصتی که از دست رفت
ایران از نظر جغرافیایی و فرهنگی، قلب خاورمیانه است. پیشینه فرهنگی ایران نسبت به سایر کشورهای این منطقه و هویت مذهبی آن و هم چنین قابلیت های اقتصادی و عملی ایران موجب تأثیرگذاری بالقوه هر چه بیش تر در منطقه و حتی تحولات جهانی شده است .ایران به عنوان پل ارتباطی میان شرق و غرب عالم از دیرباز مورد توجه کشورها و تمدن های دنیا بوده است. این نقش ارتباطی میان قاره ای و مجاورت با خلیج فارس و تنگه هرمز که محل ترانزیت محموله های نفتی است، بر اهمیت و نقش مؤثر ایران در نظر ناظران خارجی افزوده، به طوری که هرگونه تحول سیاسی در آن موجب برانگیخته شدن حساسیت های جهانی می گردد.
کشور ایران (که امروزه شاهد هستیم) تنها بخش کوچکی از سرزمین تاریخی ایران را تشکیل می دهد. سرزمین ایران در گذشته شامل پهنه وسیعی از طول و عرض جغرافیایی بوده که طی قرن ها به عنوان قلمرو فرهنگ و تمدن کهن ایرانی ـ اسلامی شناخته شده است. وسعت این سرزمین بسیار پهناورتر از سرزمین کنونی ایران و شامل سرزمین های داخل فلات وسیع ایران و یا سرزمین های حاشیه فلات بوده است.
«از مهمترین ویژگی این سرزمین استقرار آن در منطقه ای حائل است که بدان نقش برجسته گذرگاهی بخشیده است. گذرگاهی میان قاره های بزرگ جهان، میان چند قلمرو بزرگ جغرافیایی و میان چند حوزه دیرینه فرهنگی».
به سبب همین نقش در تعاملات دولت ها، مسیرهای ارتباطی میان قاره های کهن جهان(چه از طریق راه های زمینی، دریایی و اینک هوایی) به طور اجتناب ناپذیر از داخل و یا حاشیه این سرزمین عبور میکرده است. جاده ابریشم و تجارت ادویه و سایر اقلام و کالاهایی که مورد نیاز شرق و غرب جهان کهن بوده که چین و شبه قاره هند را به اروپا متصل می ساخت از گذشته های دور نقش برجسته ای به این سرزمین بخشیده بود. در سده گذشته با گسترش راه های دریایی و نیز منابع عظیم انرژی خلیج فارس به عرصه رقابت میان قدرت های بزرگ دریایی جهان تبدیل گشت. امروزه نیز با گسترش روزافزون هوانوردی و نیز مبادلات هوایی و اهمیت آسمان ایران به عنوان کوتاهترین کریدور هوایی میان قاره ای، علاوه براین که کاهش نیافته بلکه افزون تر نیز شده است. بنابراین «موقعیت گذرگاهی ایران به سبب نقش پر اهمیت که در مبادلات منطقه ای ایفا میکند و هم چنین اثرات عمیقی که بر تحولات سیاسی ـ اقتصادی حوزه های وسیعی هم چون آسیای مرکزی، شبه قاره و اقیانوس هند، بین النهرین و آناتولی وارد میکند، تبدیل به یک موقعیت حساس ژئوپلیتیکی گردیده است».
از طرفی کشف ذخایر عظیم سوخت های فسیلی در بستر خلیج فارس و اعماق خاک کشورهای منطقه و نیز احتیاج و نیاز ضروری جهان صنعتی به این منابع موجب تردد هر روزه تعداد زیادی شناور حامل مواد سوختی از خلیج فارس و تنگه هرمز شده است و همین امر موقعیت ژئوپلیتیکی ایران را تبدیل به یک موقعیت ژئواستراتژیکی در جهان ساخته است به گونه ای که تعامل و انطباق موقعیت های ممتاز ژئوپلیتیکی و ژئواستراتژیکی ایران در این منطقه، کشور ایران را به یکی از نواحی پراهمیت جهان بدل کرده است.
در دوران جنگ سرد هم جواری ایران با مرزهای جنوبی اتحاد جماهیر شوروی و بلوک شرق به رهبری کمونیست از یک سو و حساسیت منطقه نفت خیز خلیج فارس و خاورمیانه و اهمیت بسیار زیاد این منطقه برای بلوک غرب و جهان صنعتی سبب شده بود تا ایران به عنوان یک سرزمین حائل میان این دو بلوک و اردوگاه ایدئولوژیک از اعتبار خاصی برخوردار باشد.
از این رو و با توجه به تحولات اساسی در نظام اقتصاد، سیاست و فرهنگ جهانی و پیوستگی جوامع و در هم تنیدگی سرنوشت سیاسی و اقتصادی بشر امروز تحت تأثیر امواج جهانی شدن، تحریک پذیری و واکنش کشورهای جهان را نسبت به تحولات غیر متعارف در نظام بینالملل افزایش داده است. بنابراین با تأکیدی بر حفظ امنیت و ثبات نظام جهانی هر رویداد کم اهمیتی که در گوشه ای از جهان رخ بدهد، می تواند بازتاب های وسیع و گسترده ای از خود به جای بگذارد. با عنایت به این مطلب و نقش برجسته ایران در تحولات اخیر منطقه و نظام بینالملل، تحولات مربوط به ایران چه در سطح داخلی وچه بینالملل همواره از طرف قدرت های بزرگ و دولت های دیگر با حساسیت و دقت زیادی پیگیری میشود و نگرانی از احتمال وقوع هر بحرانی موجبات ناامنی در مسیرهای بزرگ دریایی را فراهم سازد و خصوصاً ضرورت توجه به امنیت نقاط اساسی مثل تنگه هرمز بوده آنان را برای درنگ به واکنش وامی دارد.«این موضوع بیانگر این است که جهان همواره علاقمند ثبات و امنیت ایران بوده و از هر کوششی که به این هدف دست یابد پشتیبانی میکند».
آن چه لازم به تذکر است اشاره به ترکیب موقعیت های چندگانه متمایز در زیرساختار منطقه برای ایران است که باعث به وجود آمدن وضعیتی ممتاز، حساس و در عین حال خطرناک برای ما میشود. همان طور که اشاره شد این وضعیت از یک سو متضمن امنیت، ثبات و رشد اقتصادی است و از سوی دیگر در بردارنده ناامنی بی ثباتی و عقیم گذاردن فرصت ها و ظرفیت ها است.
2- اهمیت خلیج فارس و تنگه هرمز برای امنیت ملی ایران
خلیج فارس به عنوان یک راه آبی و دریایی از همان سپیده دم تاریخ ارزش فراوانی داشته و به مثابه برخوردگاه تمدن های بزرگ خاورباستان پیشینه ای چندین هزار ساله دارد «خلیج فارس،با 565میلیارد بشکه نفت خود که معادل 63درصد کل ذخایر نفتی شناخته شده جهان است،7/30 تریلیون مترمکعب گاز طبیعی که برابر 5/28 درصد کل ذخایر شناخته شده گاز دنیاست، بی تردید بزرگترین و مهمترین انبار انرژی جهان محسوب میشود. این موفقیت برای دهه های طولانی در قرن آینده دوام خواهد داشت... عامل عمده ای که نفت و گاز خلیج فارس را برای ایالات متحده، اروپای غربی و ژاپن بسیار حیاتی می سازد،دشواری بسیار در جایگزین ساختن نفت و گاز وارداتی منطقه توسط منابع دیگر انرژی مانند زمین، خورشید، دریا و هیدروژن است».
در سال های اخیر علی رغم داغ شدن بازار کشیدن لوله های نفت در این منطقه به کناره های دریای سرخ، این منطقه همچنان اهمیت سیاسی و اقتصادی و ترانزیتی خود را در سطح بالایی حفظ کرده است. «همان گونه که خون در آب های دریا کوسه ها را برمی انگیزاند، بوی نفت هم شرکت های انحصارگر را به سوی خاورمیانه کشاند، روشن بود که نفت، سرزمین های جنوب خلیج فارس را هم بیش از پیش به گردباد بازی ها و هماوردی ها سیاسی امپریالیسم گرفتار خواهد کرد».
موقعیت ویژه خلیج فارس از نظر دارا بودن ذخایر غنی نفت و گاز و هم چنین موقعیت استراتژیک و اهمیت آن به عنوان یک بازار مطلوب اقتصادی، تغییر و تحولات سیاسی سال های اخیر منطقه که متکی بر ایدئولوژی اسلامی است و بسط و حرکت آن در کشورهای منطقه توجه جهان را به شدت به این منطقه معطوف داشته است.
«آمار و ارقام نفتی بیانگر این واقعیت است که بخش قابل توجهی از ذخایر ثابت شده نفت و گاز طبیعی دنیا در کشورهای منطقه خلیج فارس قرار دارد. به عبارت دیگر حدود دو سوم ذخایر ثابت شده نفت دنیا و یک چهارم از ذخایر گاز طبیعی جهان در این منطقه نهفته است. نفت پایه کلیه روابط اقتصادی در منطقه و نیز پایه کلیه روابط اقتصادی کشورهای منطقه با جهان است» (عبدالله خانی،1383: 68). خلیج فارس پس از جنگ جهانی دوم نقش مؤثری را در اقتصاد جهان ایفا کرده است. چرخ صنایع مدرن پس از انقلاب صنعتی از اروپا و ژاپن گرفته تا آمریکا توسط نفت خلیج فارس به گردش درآمده است. نظام اقتصادی غرب با کمک نفت کشورهای این منطقه توانسته به پیشرفت و تکنولوژی امروزه برسد. علاوه بر این شرکت های عظیم نفتی به ویژه شرکت های آمریکایی با توجه به ضعف کشورهای این منطقه و تسلط بر منابع نفتی آن ها سودهای هنگفت و کلانی را به دست آورده اند.
در پی جنگ جهانی دوم و بالا گرفتن خسارات و هزینه های جنگ و نیز گسترش سلطه آمریکا در عرصه جهانی لزوم توجه به این منطقه در دستور کار سیاستمداران واشنگتن قرار گرفت. « در اوایل دوران صنعتی شدن و تا نیمه دوم قرن بیستم به تدریج نقش نفت در تأمین انرژی جهان افزایش یافته است و اینک مقام اول را در تأمین امنیت انرژی جهان داراست».
اهمیت خلیج فارس برای آمریکاییان از آن جهت است که:
1. منطقه خلیج فارس دارای بزرگترین ذخایر نفت است.
2. خلیج فارس به لحاظ استراتژیک، دنباله اقیانوس هند است.
3. خلیج فارس با درگیری های اعراب و اسرائیل پیوند خورده است.
4. احساس خطر از ناحیه اسلام سیاسی در کشورهای منطقه و روند روزافزون آن.
5. وابستگی چرخ صنعت غرب به امنیت ترانزیت نفتی در این منطقه.
در دهه60 طرحی با عنوان دکترین دو ستونی برای تأمین منافع ملی آمریکا در منطقه توسط نیکسون مطرح شد. بر اساس این دکترین ایران نقش«ستون نظامی» و عربستان سعودی نقش «ستون مالی» را بازی میکرد. با پیروزی انقلاب اسلامی ایران و نیز فزون طلبی های صدام حسین، دگرگونی تازه ای در این سیاست پدید آمد.
عمدهترین کالاهای صادراتی کشورهای خلیج فارس نفت است. و در مقابل سیل محصولات وارداتی اقتصاد این کشورها را به شدت وابسته به نفت و غربیان کرده است. دلیل دیگر اهمیت کشورهای منطقه برای کشورهای صنعتی بازار مصرف بسیار بالا است که از این طریق میتوانند هر چه بیش تر دلارهای نفتی را دوباره به کشور خود بازگردانند. نتیجه سریع تحول در ایران و بالتبع کشورهای حاشیه خلیج فارس تغییر نگرش سریع و غیر مترقبه غرب به حاشیه جنوبی خلیج فارس و شیخ نشین های جزیره العرب با منابع عظیم نفت و گاز، آن بود. منطقه ای که بر اثر انعکاس تحولات انقلاب ایران تزلزل در ارکان حکومت و رژیم های وابسته به غرب آنها به وجود آمد و منافع غرب را مورد تهدید قرار داده بود. در پاسخ به این تحولات آمریکا استرتژی خود را بر مبنای حفظ منافع خود و جلوگیری از فروریختن رژیم های منطقه طراحی کرد. بر اساس این استراتژی رژیم های مزبور را باید از خطر سقوط نجات داد و انعکاس وسیع اثرات انقلاب اسلامی ایران را در آن ها خنثی و نیز، خلأ نظامی ناشی از خروج ایران از پیمان امنیتی منطقه را به نحوی پر کرد.
خلیج فارس در میان مناطقی که در بخش معروف به خاورمیانه، به عنوان مناطق ژئوپولیتیک جداگانه و متمایز از دیگران وجود دارد، مدل منحصر به فردی از یک منطقه ژئوپولیتیک را ارائه می دهد. این منطقه شامل ملت هایی است که از نظر فرهنگی متفاوت هستند ولی از نظر مشغله های سیاسی، استراتژیک و اقتصادی هماهنگی و تجاسن دارند. این منطقه شامل کشورهای ایران، عراق، عربستان سعودی، عمان، کویت، امارات متحده عربی، قطر و بحرین است. پاکستان نیز به دلیل نزدیکی جغرافیایی و مبادله گسترده بازرگانی علایق زیادی در این منطقه دارد و می توان آن را در ادامه ژئوپولیتیک خلیج فارس محسوب کرد.
با نگاهی مختصر به جایگاه انرژی در تأمین امنیت جهانی به نقش کلیدی خلیج فارس به عنوان یکی از منابع و ذخایر مهم انرژی دنیا پی می بریم. رویدادهایی که در دهه های 60 ، 70 ، 80 و حتی دهه 90 میلادی رخ داد، بیانگر این واقعیت بود که انرژی نقش انکارناپذیر در تحولات جهانی و به ویژه در کشورهای صنعتی داراست.
چالشها و تهدیدهای دیپلماسی انرژی ایران
الف: تحریمهای بینالمللی: با پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال 1979، ابزار تحریم بهکرات علیه ایران از سوی ایالاتمتحده مورد استفاده قرارگرفته و تاکنون نیز با شیب تندی افزایش یافته است. تا قبل از سال 2010، اروپاییها و سایر کشورها تمایل چندانی به همراهی با آمریکا در تحریم ایران نداشتند اما آمریکا به مرور توانست با بهکارگیری ابزارهای مختلف، متحدان خود و بسیاری از کشورهای دیگر را مجاب کند تا در راستای فشار اقتصادی بر ایران با این کشور همکاری کنند. گستردگی بخش نفت وگاز ایران و نیاز مبرم کشور به درآمدهای ارزی حاصل از صادرات نفت و گاز سبب شد این بخش بهعنوان بخشی کلیدی برای مؤثرتر کردن تحریمها از سوی ایالاتمتحده و اتحادیه اروپایی مورداستفاده قرار گیرد و صنعت نفت و گاز هدف اصلی تحریمها واقع شود. در ژوئیه 2012، اتحادیه اروپایی تصمیم به تحریم خرید نفت ایران گرفت و قرار شد حجم واردات نفت خام و فرآوردههای پتروشیمی اروپا از ایران به صفر برسد. این امر یک ضربه اساسی بر صادرات نفت ایران بود، زیرا فروش نفت ایران به اتحادیه اروپایی مجموعاً بالغ بر 23 درصد از صادرات نفت ایران میشد. بر اثر تحریمها، میزان صادرات نفت کشور در سال 2013 به زیر 5/1 میلیون بشکه در روز کاهش یافت به عبارت دیگر تحریمهای بینالمللی باعث شد صنعت نفت کشور پایینترین میزان صادرات را طی سالهای 2001 تا 2013 تجربه کند. در ابتدا، ایران برای تعدیل زیان ناشی از کاهش فروش، نفت فروش نرفته خود را در تانکرهایی در خلیجفارس ذخیره کرد و ذخیرهای 30 میلیون بشکهای در مخازن شناور فراهم شد. این مخازن، بیانگر تلاش ایران برای ادامه تولید نفت بود، زیرا متوقف کردن و بستن چاهها ضرربار بود و این امر برای ادامه تولید نفت دارای هزینههای گزافی بود. تحریم نفتی ایران آثار اقتصادی خود را در زمینههایی چون کاهش تولید ملی، کاهش ارزش ریال، کاهش قدرت چانهزنی ایران در قراردادهای نفتی، خروج شرکتهای بینالمللی معتبر از طرحها، کاهش سرمایهگذاری، ایجاد مانع در تأمین فناوریهای مورد نیاز صنعت نفت، بیمه کشتیهای نفتکش، خریداری نفت ایران و انتقال درآمدهای نفتی به داخل کشور، به تعویق افتادن برخی پروژهها مانند خط لوله صلح، افزایش نیافتن ظرفیت تولید نفت ایران و در نتیجه کاهش صادرات و درآمدهای نفتی برجای گذاشت. در مجموع مهمترین تحریمهای حوزه نفت و گاز را میتوان به 3 حوزه تحریم خرید نفت، تحریمهای اعمالشده در حوزه صنایع بالادستی بخش نفت و گاز و تحریمهای حوزه پاییندستی بخش نفت و گاز تقسیمبندی کرد.
ب- برداشت سریع همسایگان از میادین مشترک: یکی دیگر از چالشهای اساسی دیپلماسی انرژی ایران، وجود میدانهای مشترک نفت و گاز با همسایگان است. براساس اطلاعات موجود، ایران 28 میدان مشترک نفتی وگازی دارد که از این تعداد 15 میدان در دریا و 13 میدان در خشکی قرار دارد. به بیان دیگر، ایران در 4 منطقه مرزی، میدانهای مشترک نفت و گاز با کشورهای همسایه خود دارد که برای برداشت از آنها، درگیر رقابت نفسگیر با رقبای منطقهای است. منطقه نخست، میدانهای هیدروکربنی هستند که در خلیجفارس واقع شدهاند. میدان پارسجنوبی و 12 میدان نفتی و گازی دیگر، مشترک با کشورهای قطر، عمان، امارات، کویت و عربستان در این دسته قرار میگیرند. منطقه دوم، میادین مشترک غرب و جنوب غربی است که مهمترین آنها، میادین نفتی آزادگان، یادآوران و نفت شهر است. منطقه سوم را میادین خزر تشکیل میدهند که مهمترین آنها، میدان مشترک البرز است که ایران و آذربایجان در آن شریک هستند. منطقه چهارم میادین مشترک، منابعی هستند که در شمال شرق بین ایران و ترکمنستان قرار دارند. با توجه به اینکه نیمی از ذخایر نفت و گاز ایران در میادین مشترک واقعشده است، این مساله اهمیت بسیاری برای ایران دارد چراکه وجود این میدانها باعث به وجود آمدن رقابت شدیدی برای دسترسی هرچه بیشتر از این میادین شده و زمینهساز ایجاد کشمکشها و منازعات بین ایران و دیگر صاحبهای این ذخایر مشترک شده است. از سوی دیگر، برداشت یکجانبه از میدانهای مشترک، فشار را در بخش بهرهبرداری شده کاهش داده و در نتیجه سیال مخزنی به سوی چاههای تولیدی سرازیر میشود. این پدیده یعنی مهاجرت، سبب میشود کشوری که در حال بهرهبرداری یکجانبه است، از سهم بیشتری بهرهمند شود.
ج- مصرف داخلی فزاینده گاز طبیعی: ایران اولین کشور دارنده منابع گاز در جهان محسوب میشود. وجود منابع عظیم گاز و ارزان بودن قیمت آن از یکسو و سیاستهای انرژی کشور از سوی دیگر به رشد فزاینده مصرف گاز طبیعی در کشور منجر شده است.
در سال های بعد از 2010 و طی ادوار مختلف ایران سومین جایگاه مصرف گاز پس از آمریکا و روسیه را به خود اختصاص داده است. تولید گاز کشور با اجرایی شدن پروژههای گوناگون رو به رشد است ولی مصرف داخلی نیز با سرعت رشد کرده و عملاً همه تولید داخلی گاز به مصرف داخلی (خانگی، صنعتی، تولید برق و تزریق به چاههای نفت) میرسد. بالقوه بودن ذخایر گاز ایران، کمبود سرمایهگذاری خارجی، ضعف تکنولوژی و فناوری جهت بهرهبرداری از این ذخایر و مصرف رو به رشد گاز طبیعی در کشور منجر به این امر شده است که ایران در بازار صادراتی گاز دنیا سهمی نزدیک به صفر داشته باشد. صادرات گاز ایران با خط لوله تنها به ترکیه انجام میشود و صادرات گاز به ترکیه هم در عمل به واسطه واردات رو به رشد گاز از ترکمنستان امکانپذیر بوده است. همچنین ایران هیچگونه تولید و صادرات گاز مایع ندارد، بنابراین در یک جمعبندی کلی و با توجه به فرصتها و تهدیدها، خطوط کلی دیپلماسی انرژی ایران را میتوان حول محورهای زیر تبیین کرد:
- استفاده از ظرفیتهای صادراتی نفت و گاز بهعنوان مزیت مطلق کشور برای تعامل با دیگر کشورهای جهان بهمنظور ارتقای منافع و امنیت ملی کشور
- تأمین سرمایه داخلی و خارجی برای توسعه بالادستی و پاییندستی نفت و گاز
-تبیین دقیق و بهبود جایگاه کشور در اوپک و مجمع کشورهای صادرکننده گاز
- استفاده از ابزار دیپلماسی برای جذب و جلب منابع مالی، فناوری و دانش فنی روز جهان برای ارتقای ظرفیتها و توانمندیهای صنعت نفت و گاز کشور
- تقویت بخش خصوصی داخلی برای ورود به تجارت نفت و گاز
- بهرهبرداری از موقعیت جغرافیایی کشور برای خرید، فروش، فراوری، معاوضه و انتقال نفت منطقه به بازارهای جهانی و تلاش برای تبدیلشدن به مسیر ترانزیت اصلی منابع نفت و گاز حوزه خزر در 2 بخش سوآپ و خط لوله
- تلاش برای انتقال گاز ایران از طریق خط لوله به اروپا و آسیا
- تلاش برای رفع تحریمهای بینالمللی و یکجانبه از سوی ایالات متحده آمریکا و اتحادیه اروپایی
- تلاش برای همکاری و تعامل بیشتر با کشورهایی که میدان مشترک نفتی و گازی دارند.