زیرساختی که فراموش شد و به بیاعتمادی عمومی دامن زد
محمدرضا رضایی کوچی؛ رییس کمیسیون عمران مجلس شورای اسلامی

در کشوری که بخش بزرگی از توسعه اقتصادی و کیفیت زیست روزمره مردم به پایداری زیرساختها وابسته است، ناترازی انرژی، بهویژه در حوزه برق، به بحرانی مزمن و فرساینده تبدیل شده است. این بحران، نه پدیدهای ناگهانیست و نه غیرقابل پیشبینی؛ بلکه نتیجه زنجیرهای از بیتوجهیها، بیبرنامگیها و کمکاریهایی است که سالهاست در سیاستگذاری حوزه انرژی ریشه دواندهاند.
افزایش جمعیت، رشد صنایع، گسترش مصرف خانگی و وقوع مکرر خشکسالی، همگی روندهایی قابل پیشبینی بودهاند. اما در پاسخ به این روندها، نه زیرساختی متناسب توسعه یافته و نه سرمایهگذاری مؤثری از سوی بخش دولتی یا خصوصی صورت گرفته است. کمبود حدود ۳۰ هزار مگاواتی در ظرفیت تولید برق کشور، گواهیست بر شکافی که طی سالیان، به حال خود رها شده است.
آنچه بر بحران میافزاید، بیعدالتی آشکار در توزیع برق و نبود اطلاعرسانی مؤثر به مردم است. در حالی که برخی مناطق، حتی در فصل اوج مصرف، از قطعیهای برنامهریزیشده و حداقلی برخوردارند، مناطق محروم و روستاها بار اصلی کمبود را با خاموشیهای گسترده و بدون هشدار قبلی به دوش میکشند. این تبعیض، نهتنها نارضایتی اجتماعی را تشدید کرده، بلکه اعتماد عمومی به مدیریت انرژی را نیز تضعیف کرده است.
از سوی دیگر، قطعیهای بیبرنامه و گسترده برق، اثرات مستقیمی بر فعالیتهای اقتصادی و صنعتی کشور دارد؛ از توقف خط تولید گرفته تا افزایش قیمت مصالح ساختمانی و کاهش رغبت سرمایهگذاران برای ورود به پروژههای تولیدی. در چنین فضایی، چگونه میتوان از رشد اقتصادی یا اشتغالزایی سخن گفت، وقتی تأمین اولیهترین زیرساخت تولید – یعنی انرژی – تضمینشده نیست؟
راه برونرفت از این بحران، نه در شعارهای مقطعی و وعدههای موکول به آینده، بلکه در اقدام هماهنگ، شفاف و همهجانبه میان دولت، مجلس، بخش خصوصی و نهادهای مالی نهفته است. حل بحران برق یک مسئله صرفاً فنی یا بخشی نیست؛ این مسئلهای ملیست که نیاز به عزم ملی دارد.