تبارشناسی یک پندار خطا: تورم ملایم سودمندست؟

شناسه خبر: 202
تبارشناسی یک پندار خطا: تورم ملایم سودمندست؟

هر نوع تورمی بسیار خطرناک است. این تأکید دقیقا به این خاطر است که بسیاری از مردم و از جمله بسیاری از اقتصاددانان یک تورم ملایم را بی ضرر یا حتی سودمند تصور می کنند. اما بعضی اشتباهات سیاسی وجود دارند که بسیار مهم است در مورد آنها اصل قدیمی "principiis obstan" را به خاطر داشته باشیم و از ابتدا در برابرشان مقاومت کنیم [شاید معادل فارسی این اصل این بیت سعدی باشد: «سر چشمه شاید گرفتن به بیل، چو پر گشت نتوان گرفتن به پیل» ]. از قرار معلوم و بر خلاف انتظار، مکانیسم خود شتاب دهنده تورم، هنوز حتی از سوی بعضی از اقتصاددانان نیز فهمیده نشده است. محرک عمومی اولیه ای که به واسطه افزایش مقدار پول ایجاد می شود، عمدتا ناشی از این واقعیت است که قیمت ها و بنابراین سودها بالاتر از آن چه انتظار می رفت از آب در می آیند. در این شرایط همه ماجراجویی ها به موفقیت می رسند، حتی آنهایی که باید شکست می خوردند. اما این فقط تا زمانی دوام می آورد که افزایش مستمر قيمتها مورد انتظار عموم مردم نباشد. وقتی مردم بفهمند که باید این تورم را در محاسبات خود بگنجانند، افزایش مستمر قیمت ها با نرخی مشابه قبل، دیگر مانند دفعه اول محرک واقع نخواهد شد.

بنابراین سیاست پولی به یک دوراهی شوم می رسد.سیاست پولی اگر بخواهد میزان فعالیتی را که با تورم ملایم ایجاد کرده است حفظ کند، ناچار از شتاب دادن به نرخ تورم است و به محض این که نرخ جاری تورم مورد انتظار قرار گرفت، بار دیگر ناچار خواهد بود تورم را با نرخ فزاینده ای افزایش دهد. اگر سیاست پولی نتواند به این روند ادامه دهد . یعنی از شتاب دادن به تورم و یا از تورم زایی دست بردارد - اقتصاد در وضعیتی بدتر از نقطه آغاز این فرآیند قرار خواهد گرفت. تورم به خطاهای معمولی ارزیابی که در حالت عادی فورا حذف می شوند امکان می دهد تا باقی بمانند و روی هم انباشته شوند و در لحظه پایان تورم، این خطاها همگی در یک زمان تصفیه خواهند شد. اما این تمام ماجرا نیست. تورم موجب هدایت نادرست تولید می شود و نیروی کار و سایر منابع را به سمت فعالیت هایی می کشاند که تداوم آنها فقط در صورتی امکان دارد که از محل افزایش مقدار پول، سرمایه گذاری بیشتری در آنها صورت گیرد.

دیگر همگان می دانند، کسی که مجموع عرضه پول یک کشور را کنترل می کند این قدرت را دارد تا در اکثر موارد بیکاری را تقریبا به طور آنی کاهش دهد (حتی اگر این کار به بهای افزایش بیکاری در آینده باشد) و به همین خاطر فشار سیاسی بر نهاد مسئول پول مقاومت ناپذیر خواهد بود. بعضی اقتصاددانان همواره به این خطر توجه داشته و به همین سبب همیشه مایل به محدود کردن مرجع پولی با موانعی غیرقابل عبور بوده اند. اما از زمانی که مکتبی از نظریه پردازان ترجیح دادند با خیانت به این بینش (یا نادیده گرفتن آن) برای خود محبوبیت موقت بخرند، کنترل سیاسی عرضه پول به منظور محافظت از پابرجا ماندن نظم بازار بسیار دشوار شده است. هر چند مقداری فشار سیاسی بر مهم ترین بانک های خصوصی منتشر کننده وارد خواهد آمد تا شرایط اعتباری خود را تسهیل کرده و گردش پول خود را گسترش دهند، اما اگر یک نهاد غیرانحصاری تسلیم چنین فشارهایی شود، به زودی دیگر جزء منتشر کنندگان اصلی ارز نخواهد بود.

«توهم پولی» یعنی این باور که پول ارزش ثابتی دارد، تنها بدین خاطر ایجاد می شود که هیچ فایده ای ندارد نگران تغییرات ارزش پول باشیم وقتی نمی توانیم هیچ کاری در مورد آن انجام دهیم. اما وقتی مردم حق انتخاب داشته باشند، کاملا از تفاوت تغییرات ارزش ارزهای مختلف در دسترس خود اشراف خواهند یافت. در این صورت همان گونه که بایسته است، همگان خواهند دانست که نظارت بر پول یک ضرورت است و این نظارت به صورت یک عمل شایان تقدیر دیده خواهد شد نه یک عمل ضد میهن پرستانه که اذهان عمومی را در مورد مشکوک بودن یک ارز خاص دچار تشویش می کند.

ارسال نظر