توسعه و عینیت گرایی

شناسه خبر: 6475
توسعه و عینیت گرایی

علی دماوندی کناری

پژوهشگر

امروزه رهبری اثر بخش فرایندی نتیجه گراست و با میزان توانمندی در کسب نتایج مطلوب ارزیابی می شود. یک رهبر / مدیر / سیستم موفق برای دستیابی به نتایج مطلوب ابتدا شرایط را تجزیه و تحلیل می کند ، سپس تصمیم می گیرد و در نهایت به تصمیمات خود جامه عمل می پوشاند. در واقع این عملکرد ماست که نتایج نهایی اقدامات مان را رقم می زند . عملکرد ما تابع تصمیمات مان است و تصمیمات مان از درک و فهم مان از شرایط و پدیده های پیرامونی سرچشمه می گیرد.

توانایی ما در ارزیابی شرایط ، تصمیم گیری و داشتن عملکرد اثربخش مستقیما بر مهارت ما در عینیت گرایی بستگی دارد ؛ بدین معنا که پدیده ها را همان طور که در واقعیت هستند ، ببینیم و واقع بینانه نسبت به آن واکنش نشان دهیم . به دیگر سخن اینکه ما اغلب شرایط و پدیده ها را آن طور که در عالم واقع هستند ، نمی بینیم و نمی پذیریم . چرا که نگاه ما به واقعیت تحت تاثیر تجربیات گذشته ، مدل های ذهنی و انتظارات ما خدشه دار می شود و پیامد های نامطلوبی را به جا می گذارد .

با این اوصاف می توان عینیت گرایی را در مقابل ذهینت گرایی چنین تعریف کرد : مشاهده و پذیرش صورت واقعی پدیده ها ، بدون دخالت دادن دغدغه های شخصی ، مدل های ذهنی و تجربیات گذشته و در پی آن ، ابراز واکنش های سنجیده و حساب شده نسبت به موقعیت ها. تمام نکته عینیت گرایی در این عبارت خلاصه می شود : قدرت واقع بینی و مشاهده پدیده ها به همان صورت واقعی خود هدف از ذکر این مقدمه آن است که این موضوع در مقوله توسعه کشور هم دیده می شود . اگر به اهداف کلان ترسیمی سیاست گذاران کشور نگاه بیاندازیم ، بهتر متوجه این مقوله می شویم . از چشم انداز افق 1404 گرفته تا برنامه های توسعه ای کشور همه بر بستر ذهنیت گرایی و بدور از عینیت گرایی ، اهداف عالی را برای کشور ترسیم کرده اند در همه موارد نیز به واقعیت ها و الزامات آن بی توجه بوده اند . توسعه از اصلی ترین اهدافی است که کشورها در پی تحقق آن هستند . در پرتو روند منظمی از توسعه است که کشوری میتواند انتظار کاهش فقر ، ارتقای شاخص کیفیت زندگی و افزایش قدرت ملی را داشته باشد. توسعه در هر محیطی ( ملی یا منطقه ای و جهانی ) نیازمند ثبات و آرامش ، حکمرانی کارآمد ، محیط کسب و کار مناسب و هزینه مبادلاتی پایین ، انباشت سرمایه مادی و انسانی و سرمایه گذاری در زیرساخت ها ، بسیج منابع در راستای اهداف توسعه ای و تعامل اثر بخش با محیط جهانی است . گرچه انتظار برای شکل گیری همه این پیش شرط ها نامعقول است ولی معدل کلی وضعیت باید فراهم آورنده شرایط مساعد برای آغاز و تداوم حرکت توسعه ای باشد .

ایران کشوری است که با 15 کشور ، مرزهای آبی و خاکی دارد و می تواند به عنوان چهار راه ارتباطی در پیوندهای فرامنطقه‌ای نقش ایفا کند ، اما در سال های اخیر متأسفانه همه هم‌ و ‌غم دولت‌ها تأمین معیشت ارزان‌قیمت جامعه بوده است که این امر با افق‌های باز و رؤیاهای بزرگ کمتر نسبتی دارند ، در حالی که کشورهای همسایه در پی توسعه عجیب‌ و ‌غریب زیرساخت‌ها اعم از زیرساخت‌های هوایی و فرودگاهی و تأسیسات بندری و جاده‌ها و راه‌های آهن تا زیرساخت‌های مالی و بانکداری و آموزشی و رسانه‌ای هستند . از ترکمنستان که پروژه کریدور ترانزیت بین‌المللی اروپای غربی و غرب چین و کریدور لاجورد و ارتباط آبی با خزر را کلید زده است تا کشورهای حوزه خلیج فارس از عربستان و امارات تا قطر و عمان که دو و چند‌ برابر‌ کردن ظرفیت‌های فرودگاهی و ایجاد بنادر و توسعه راه‌های دریایی و ایجاد فیبر نوری زیردریایی و توسعه زیرساخت‌ها برای جذب گردشگر، دانشجو و سرمایه‌گذاری در هوش مصنوعی و... را در دست اقدام دارند. بسیاری از کشورهای منطقه در سال های اخیر ( ترکیه ، امارات عربی متحده ، عربستان سعودی ، قطر و اخیرا عمان ) با سرمایه گذاری در گردشگری ، اقتصاد دیجیتال ، خدمات و همچنین پیوستن به زنجیره ارزش جهانی در صنعت توانستند در مسیر توسعه اقتصادی راه پیمایند. این تحولات عظیم و باورنکردنی در توسعه اقتصادی در منطقه و جهان برآمده از اهمیت ضرورت بسط ارتباط با جهان به عنوان ضرورت هر توسعه ای است.

پرسش اصلی این است که ایران چگونه می تواند جایگاه برجسته ای را برای خود به عنوان یک اقتصاد نوظهور ایجاد کند ؟ هدف ترسیم تصویر ایده ال جامعه ایران با یک اقتصاد توانمند و قابل رقابت در بازارهای جهانی است . اقتصاد ایران می تواند با سرمایه گذاری و ارتقای بیشتر پایه های اقتصاد دانش محور به سرعت توسعه یابد ، مشروط بر اینکه سیاست های کلان اقتصادی متناسب اتخاذ کند و دگرگونی های ساختاری برای شفافیت سیستم حکومتی و فضای سیاسی و اجتماعی، گسترش بخش خصوصی و کارآمد کردن نظام حکمرانی برای رقابت بهتر در سطح جهانی را دنبال نماید .

اینجا است که پای مفهوم عینیت گرایی به میان می آید و همانطور که جرد دایموند در کتاب " آشوب ، نقطه عطف برای کشورهای بحران زده" می گوید : « کشورهای بحران‌زده ناچارند ارزیابی صادقانه‌ای از توانایی‌ها و ارزش‌های خود به عمل بیاورند. این ارزیابی‌ها مستلزم یافتن راه‌حل‌های سازگار با توانایی‌های ملت‌ها و سازگار با سایر ابعاد وجودی‌شان است»

ارسال نظر