چرا پایتخت منتقل نمیشود؟
یادداشت امیر دبیری مهر پژوهشگر
از سالهای دور هر از گاهی موضوع ضرورت انتقال پایتخت از تهران مطرح اما هر بار بعد از مدتی مساله منتفی شده و انچه باقی مانده شهری است که از نظرشاخص کیفیت زندگی در بین ۲۶۶ شهر جهان در رتبه ۲۶۴ قرار دارد که نشان دهنده کیفیت پایین زندگی در پایتخت ایران است .
امسال با کاهش ذخیره ۵ سد تامین کننده اب ۱۵ میلیون نفر ساکن تهران نگرانی مقامات جمهوری اسلامی از پیامدهای تمرکز جمعیتی در تهران بیشتر شده که همزمان با افزایش تورم و گرانی و احتمالا بنزین می تواند زمینه های اعتراض های اجتماعی را فراهم کند.
جمعیت تهران در سال ۱۹۷۸ یعنی یک سال قبل از انقلاب اسلامی ۵ میلیون نفر بود اما در چهل و پنج سال اخیر این جمعیت سه برابر شده اما امکانات این شهر به همین اندازه افزایش نیافته است . مهاجرت وسیع مردم دیگر شهرها به تهران یک رویه ثابت در ۵۰ سال اخیر بوده و همین مساله باعث بروز مشکلات بزرگی در تهران شده است . طبق مطالعات انجام شده مهمترین مشکلات شهر تهران که با وجود همه اقدامات دولت جمهوری اسلامی و شهرداری تهران در ۴۵ سال اخیر همچنان لاینحل مانده عبارتند از :
ترافیک سنگین و به رو به افزایش تهران که باعث خسارتهای مالی و جانی فراوانی به شهروندان می شود برای مثال در هر هفته ۱۰ نفر در تهران بخاطر تصادف رانندگی کشته می شوند و سالانه هفتاد میلیون دلار خسارت به اقتصاد کشور اسیب می زند.
شبکه حمل و نقل عمومی تهران مانند مترو و اتوبوس و تاکسی حداکثر امکان سرویس دهی به ۳ میلیون نفر از جمعیت ۱۵ میلیونی تهران را دارند و همین مساله باعث شده شهروندان از خودروها بویژه موتورهای شخصی برای تردد استفاده کنند. افزایش چشمگیر موتور سواری و عدم رعایت نظم و قانون در تهران به مرور این شهر را به دهلی نو پایتخت هندوستان شبیه کرده است .
الودگی شدید هوا در چهار فصل :
در تهران سالانه ۷هزار نفر بخاطر الودگی هوا می میرند و همین الودگی ۳ میلیارد دلار خسارت به اقتصاد ایجاد می کند . از ۳۶۵ روز تهران فقط بین ۵ تا ۱۰ روز هوای پاک دارد
۴ – اسیب های اجتماعی :طبق امار رسمی سهم تهران از اسیب های اجتماعی کل ایران شامل فقرو نابرابری ، اعتیاد، حاشیهنشینی، سرقت وخشونت و خودکشی
حدود هشتاد درصد است .
اما سوال اینجاست که که چرا شهری با این همه مشکلات و دافعه و تهدید و در حالی که کمتر از یک درصد وسعت ایران را دارد حدود ۲۰ درصد از جمعیت ایران را در خود جای داده است ؟ و با وجود بودجه دو و نیم میلیارددلاری شهرداری تهران گفته می شود دیگر شهر مناسبی برای پایتختی ایران نیست ؟
پاسخ این پرسشها را باید در سیاستهای تمرکز گرای دولت در ایران از قبل از انقلاب جستجو کرد که بعد از انقلاب نیز ادامه یافته است . بیشترین سرمایه گذاری ها و فرصت های اقتصادی و رفاهی در تهران متمرکز شده است وهمین مساله باعث شده ۲۱ درصد ثروت ایران در تهران تمرکز یابدکه برابر با امکانات و ثروت ۱۸ استان دیگر از ۳۱ استان ایران است .
همین تمرکز امکانات و فرصتها در تهران باعث مهاجرت وسیع جمعیت به تهران و افزایش رقابتها و شکاف طبقاتی و شکل گیری حاشیه نشینی می شود.شهری که حداکثر ظرفیت دو و نیم میلیون جمعیت دارد در حال حاضر پذیرای ۱۵ میلیون جمعیت است !
بنا براین می توان گفت هر بار که مقامات سیاسی درباره ضرورت انتقال پایتخت اظهار نظر می کنند هیچ برنامه منسجم و دقیق و مصوبی در این خصوص ندارند بلکه صرفا با مردم درد و دل و همدلی می کنند تا نشان دهند از مشکلات متراکم پایتخت مطلع هستند! وگرنه هر گونه جابجایی پایتخت و بهبود وضعیت رو به وخامت شهر تهران کاملا در اختیار حکومت و دولت و شهرداری است . تجربه ای که در بسیاری از کشور ها مانند استرالیا و مالزی و برزیل و پاکستان و المان و ترکیه و کانادا با موفقیت انجام شده .
انتقال پایتخت از تهران کار ساده ای نیست و هزینه های هنگفتی دارد اما بطور تدریجی شدنی است ولی بزرگترین مانع آن رویکرد سیاسی تمرکز گرای حکومت و البته مخالفت شبکه های قدرتمند سیاسی و اقتصادی است که از وجود این همه جمعیت و مشکلات اجتماعی در تهران سود می برند و در برابر هر تصمیم و اقدام علمی و عقلانی و مفید برای انتقال پایتخت کارشکنی می کنند برای مثال می توان از صاحبان بزرگ املاک و مجتمع های مسکونی و تجاری و اداری در ایران و مشاغل دیگری مانند دلالان و واسطه های خودرو و برخی شرکت های بزرگ خدماتی نام برد که هر تصمیمی در خصوص انتقال پایتخت از تهران برای انها زیانبار است و در برابر ان ایستادگی می کنند.