نسل خاموش در راه است؟!

شهناز محمودی

شناسه خبر: 182875
نسل خاموش در راه است؟!

تا همین چند دهه پیش، صدای خنده بچه‌ها در کوچه‌ها، نشانه زندگی در محله‌های ایرانی بود. خانواده‌ها پرجمعیت بودند، خانه‌ها پر از رفت‌وآمد، و فرزندآوری نشانه برکت. اما امروز، در بسیاری از شهرهای کشور، صدای خنده کودکان جای خود را به سکوت و خستگی داده است. نرخ باروری در ایران به پایین‌ترین حد تاریخی خود رسیده و آینده جمعیتی کشور با علامت سؤال بزرگی روبه‌رو است. 

بر اساس گزارش‌های رسمی، نرخ باروری کل در ایران از حدود ۶.۵ فرزند به ازای هر زن در دهه ۱۳۶۰ به کمتر از ۱.۷ در سال‌های اخیر کاهش یافته است. این رقم پایین‌تر از حد جایگزینی جمعیت (۲.۱ فرزند) است؛ یعنی جمعیت کشور در مسیر پیری و کاهش قرار گرفته است. این روند نه‌تنها یک مسئله جمعیتی بلکه بحرانی چندبعدی است که به اقتصاد، فرهنگ، امنیت و آینده اجتماعی کشور گره خورده است. 

در دهه ۱۳۶۰ ایران شاهد رشد سریع جمعیت بود؛ سیاست‌های تشویقی پس از انقلاب، امید به آینده و ساختار جوان جامعه باعث رشد چشمگیر تولدها شد. اما از اوایل دهه ۱۳۷۰، دولت با نگرانی از «انفجار جمعیت» سیاست کنترل زاد و ولد را در پیش گرفت. 

برنامه‌های موفق تنظیم خانواده، آموزش گسترده، افزایش تحصیلات زنان و ورود آن‌ها به بازار کار موجب شد نرخ باروری به‌سرعت کاهش یابد. آنچه در ابتدا نشانه «پیشرفت» به‌حساب می‌آمد، امروز به‌عنوان یک «چالش جمعیتی» شناخته می‌شود. 

کاهش زاد و ولد در ایران پدیده‌ای چندعاملی است و نمی‌توان آن را صرفاً به یک عامل اقتصادی یا فرهنگی نسبت داد. در ادامه، مهم‌ترین دلایل را مرور می‌کنیم. 

مسکن، آموزش، درمان، و حتی پوشک و شیر خشک برای بسیاری از خانواده‌ها تبدیل به چالشی طاقت‌فرسا شده است. زوج‌های جوان اغلب بین «بقا» و «تکثیر نسل» یکی را انتخاب می‌کنند و معمولاً اولی را. 

در جامعه مدرن شهری، ارزش‌های فردگرایانه در حال تقویت است. بسیاری از جوانان به دنبال استقلال، تجربه شخصی و آزادی زمانی هستند؛ در نتیجه، فرزندآوری در نگاهشان به‌معنای محدودیت و مسئولیت سنگین است. 

میانگین سن ازدواج در ایران از حدود ۲۰ سال در دهه ۶۰ به بالای ۲۸ سال در دهه اخیر رسیده است. این تأخیر نه‌تنها زمان باروری زنان را کوتاه‌تر می‌کند، بلکه با افزایش ناامنی شغلی و عدم قطعیت اقتصادی، میل به فرزندآوری را کاهش می‌دهد. 

تورم مزمن، ناپایداری شغلی، و بی‌اعتمادی به چشم‌انداز اقتصادی کشور، ذهن بسیاری از جوانان را درگیر کرده است. آن‌ها می‌ترسند فرزندی به دنیا بیاورند که آینده‌اش نامعلوم باشد. 

در کشورهای توسعه‌یافته، دولت‌ها با سیاست‌های حمایتی مانند مرخصی زایمان طولانی، یارانه فرزند، مهدکودک رایگان و معافیت‌های مالیاتی، والدین را تشویق می‌کنند. در ایران، این حمایت‌ها محدود و گاه صرفاً تبلیغاتی است. 

کاهش باروری فقط به معنی کمتر شدن تعداد نوزادان نیست؛ این پدیده، ساختار کلی جامعه را دگرگون می‌کند. 

با ادامه این روند، تا سال ۱۴۳۰ بیش از ۳۰ درصد جمعیت ایران را افراد بالای ۶۰ سال تشکیل خواهند داد. این تغییر ساختاری، فشار سنگینی بر نظام سلامت، بیمه‌ها و صندوق‌های بازنشستگی وارد می‌کند. 

جمعیت جوان موتور محرک اقتصاد است. وقتی این موتور خاموش شود، رشد اقتصادی کند می‌شود و کشور به واردکننده نیروی کار تبدیل خواهد شد. 

در جامعه‌ای با خانواده‌های تک‌فرزندی یا بدون فرزند، حس تعلق، حمایت خانوادگی و پیوندهای بین‌نسلی ضعیف‌تر می‌شود. نسل آینده، در خانه‌هایی ساکت‌تر و فردگراتر رشد می‌کند. 

از دید استراتژیک، کاهش جمعیت فعال می‌تواند توازن قدرت و امنیت داخلی را تضعیف کند. جامعه‌ای پیر، توان دفاعی، اقتصادی و حتی فرهنگی خود را از دست می‌دهد. 

در دهه اخیر، سیاست‌گذاران بارها بر ضرورت «جوانی جمعیت» تأکید کرده‌اند. قانون «حمایت از خانواده و جوانی جمعیت» در سال ۱۴۰۰ تصویب شد و مشوق‌هایی مانند وام ازدواج، وام فرزندآوری، معافیت‌های شغلی مادران و زمین برای خانواده‌های پرجمعیت مطرح شد. 

فرآیندهای پیچیده اداری، کمبود منابع مالی، و نبود زیرساخت حمایتی باعث شده مردم چندان احساس بهبود نکنند. بسیاری از مشوق‌ها یا دیر اجرا می‌شوند یا اصلاً به دست خانواده‌ها نمی‌رسند. 

به‌گفته یکی از جمعیت‌شناساننمی‌توان مردم را فقط با شعار و وام تشویق کرد؛ باید احساس امنیت اقتصادی و اجتماعی در آنان ایجاد شود. 

ژاپن و کره‌جنوبی سال‌هاست با بحران مشابهی روبه‌رو هستند. آن‌ها با اختصاص بودجه‌های عظیم برای حمایت از والدین، تلاش کرده‌اند نرخ تولد را بالا ببرند، اما موفقیت چندانی نداشته‌اند؛ زیرا فرهنگ زندگی تک‌نفره در آن کشورها نهادینه شده است.

 

فرانسه و سوئد در مقابل، با ترکیب سیاست‌های حمایتی مالی و فرهنگی توانسته‌اند نرخ باروری خود را نزدیک به سطح جایگزینی نگه دارند. 

درس مهم برای ایران این است که صرفاً سیاست مالی کافی نیست؛ باید فرهنگ خانواده و حس امید به آینده نیز تقویت شود. 

کاهش جمعیت، نه یک بحران ناگهانی بلکه یک روند خزنده است. برای مهار آن، به مجموعه‌ای از اقدامات هماهنگ نیاز داریم: 

کاهش جمعیت در ایران زنگ خطری است که نباید فقط در آمارها شنیده شود. پشت هر عدد، خانواده‌ای است که به دلیل ترس از آینده، تصمیم گرفته صدای خنده کودک در خانه‌اش طنین نیندازد. 

اگر امروز برای بازسازی امید، امنیت اقتصادی و حمایت واقعی از خانواده‌ها اقدام نکنیم، چند دهه بعد با جامعه‌ای مواجه خواهیم شد که میانگین سن آن بالا رفته و انرژی جوانی‌اش خاموش شده است. 

 

نسل آینده در گرو تصمیم‌های امروز ماست تصمیم‌هایی که شاید بین «ملت جوان» و «نسل خاموش» تفاوتی سرنوشت‌ساز ایجاد کنند.

ارسال نظر
پربیننده‌ترین اخبار