"دو دو تا چهارتای یارانه انرژی" "بر سر شاخ بن می بریم!"
دکتر هاشم اورعی استاد دانشگاه صنعتی شریف

بحث های فراوانی در رابطه با یارانه انرژی مطرح است. برخی بر این عقیدهاند که دولت دیگر توان پرداخت یارانه سنگین انرژی را ندارد و لاجرم باید در روش قیمتگذاری حاملهای انرژی تجدیدنظر کند. گروهی معتقدند اساساً مطرح کردن یارانه انرژی بی مورد بوده و دولت انرژی را به قیمت تمام شده به مردم میفروشد و در نتیجه یارانه ای در کار نیست. در این میان گروهی هم استفاده از انرژی ارزان را حق ملت دانسته و بر این باورند که با توجه به کاهش قدرت خرید مردم تنها کالای ارزانی که برای آنها باقی مانده انرژیست و باید حداکثر استفاده را از این شرایط ببرند.
همه میدانیم که علیرغم وعده های داده شده در چند دهه اخیر مبنی بر کاهش وابستگی به صادرات نفتی، کماکان ایران کشور نفت و گاز است و هنوز صادرات نفتی بخش عمده درآمد ارزی کشور را تشکیل می دهد. حتی صادرات کالاهایی چون مواد پتروشیمی، فولاد، مس و غیره در گرو نفت و گاز ارزان و فراوان است.
مشکل اینجاست که به بدترین راه ممکن حاملهای انرژی روش توزیع و مصرف می کنیم. در حال حاضر به طور متوسط در کشور روزانه 130 میلیون لیتر بنزین و 110 میلیون لیتر گازوئیل مصرف می شود که ارزش سالیانه آن 52 میلیارد دلار است. مصرف نفت سفید، سوخت هواپیما، نفت کوره، قیر و سایر فرآوردههای نفتی روزانه حدود 500 هزار بشکه به ارزش سالیانه حدود 13 میلیارد دلار برآورد می شود. در بخش گاز متوسط مصرف 850 میلیون مترمکعب در روز به ارزش 93 میلیارد دلار در سال است. مصرف برق کشور هم روزانه حداقل 1 میلیارد کیلووات ساعت به ارزش سالانه 36 میلیارد دلار است. چنانچه نیمی از ارزش برق را به عنوان بهای سوخت مصرفی در نظر بگیریم، ارزش افزوده بخش برق معادل 18 میلیارد دلار برآورد می شود. بدین ترتیب صورتحساب انرژی مصرفی کشور در سال برابر با (52+13+93+18) معادل 176 میلیارد دلار است.
مجموع دریافتی دولت بابت فروش انواع حاملهای انرژی حدود 700 همت یعنی 9 میلیارد دلار برآورد می شود. پس از نقطه نظر اقتصادی تفاضل دو رقم ارزش و قیمت فروش یعنی (9-176) معادل 167 میلیارد دلار در سال را می توان به عنوان یارانه در نظر گرفت که نشان می دهد مردم تنها حدود 5 درصد ارزش انرژی را می پردازند.
موافقان آزادسازی قیمت حاملهای انرژی بر این عقیده اند که پرداخت 95 درصد یارانه انرژی کمر هر دولتی را شکسته و به تورم مزمن و فقر و ناکارآمدی دامن می زند. با تقسیم یارانه انرژی بر 25 میلیون خانوار در ایران به این نتیجه می رسیم که سهم هر خانوار از یارانه انرژی بیش از 550 دلار در ماه است.
البته در این محاسبات سایر یارانه ها از جمله مصرف 100 میلیارد مترمکعب آب و حداقل 5 میلیارد 5 دلار یارانه، 12 میلیون تن گندم و حداقل 3 میلیارد دلار و نیز 4 میلیارد دلار یارانه نقدی در نظر گرفته نشده است.
نتیجه این مدل اقتصادی آن است که سرانه مصرف انرژی فسیلی (نفت و گاز) در ایران 5/2 برابر ترکیه و سرانه مصرف انرژی در ایران 2/2 برابر جهان است. با در نظر گرفتن این واقعیت که سرانه تولید ناخالص داخلی کشور کمتر از نصف جهان است به این نتیجه می رسیم که شدت مصرف انرژی در ایران 4/4 برابر متوسط جهان است.
اعداد و ارقام بالا به وضوح نشان می دهد که اقتصاد انرژی کشور ناپایدار بوده و نیازمند بازنگری اساسی است. با حذف یارانه انرژی و اعمال برخی سیاستهای اصلاحی دیگر در راستای افزایش بهره وری مصرف انرژی می توان مصرف انرژی را به نصف کاهش داد. اگر 50 درصد انرژی صرفه جویی شده صادر شود درآمد انرژی دولت سالیانه 90 میلیارد دلار افزایش خواهد یافت که می تواند در بخشهایی چون صنایع، حمل و نقل، آموزش و بهداشت سرمایه گذاری شود.
با تدوین و اجرای سیاست های صحیح اقتصادی می توان با 50 میلیارد دلار درآمد نفتی و تولید ناخالص داخلی 400 میلیارد دلاری فعلی، با 140 میلیارد دلار صادرات انرژی فسیلی، تولید ناخالص داخلی را به حدود 120 میلیارد دلار یعنی بیشتر از کشورهای ترکیه و عربستان افزایش داد و بدین ترتیب با حذف یارانه انرژی، متوسط درآمد خانوار ایرانی سه برابر افزایش می یابد. اما خانوار ایرانی دیگر نمی تواند در هر فرصتی سوار ماشین شده و در شهرها و جاده ها بچرخد، در مناطق جنوبی کشور در هر خانه از 4 کولر گازی استفاده کند، در زمستان دمای خانه را 27 درجه و در تابستان 20 درجه تنظیم کند.
از نقطه نظر اقتصادی حذف یارانه انرژی اقدامی منطقی و در نهایت اجتناب ناپذیر است و نگرش غنیمت بودن کندن مویی از خرس ما را به جایی نخواهد رساند.
موافقان پرداخت یارانه انرژی بر این عقیده اند که دراین محاسبات باید نه از ارزش بلکه از قیمت تمام شده انرژی استفاده کرد و البته هزینه فرصت را نادیده می انگارند. بخشی از جامعه شاید از منظر خود به درستی در توجیح روی آوردن به کندن مویی از خرس به این نکات اشاره می کند که در صورت حذف یارانه انرژی اولاً چه تضمینی وجود دارد که درآمد اضافی ناشی از صادرات نفتی صرف توسعه کشور شود و بیم آن دارند که بیشتر از آن که صرف افزایش رفاه جامعه شود به گسترش فساد و رانت بیانجامد. ثانیاً در شرایط فعلی کشور در صحنه ژئوپلیتیک، چه تضمینی وجود دارد که امکان صادرات 50 درصد نفت و گاز صرفه جویی شده وجود داشته باشد؟ این بخش از جامعه با نگاهی به شرایط فعلی نگران آنند که در صورت عدم صادرات رسمی آن به قاچاق انرژی دامن زده شده و وضعیت قاچاق سوخت بدتراز شرایط فعلی شود.
بدین ترتیب مشاهده می شود که برای گام نهادن در مسیر توسعه و رفاه از طریق صرفه جویی در مصرف حاملهای انرژی ایجاد ارتباط با جهان امری ضروریست. همچنین مادامی که ملت به دولت اعتماد نداشته باشد چنین امری میسر نخواهد بود و لذا بازسازی اعتماد عمومی و سرمایه اجتماعی برای نیل به این هدف اجتناب ناپذیر است.
آنچه مسلم است اینکه ادامه حرکت در مسیر فعلی یعنی افزایش لجام گسیخته تقاضا و عدم امکان افزایش تولید حاملهای انرژی به ناترازی فعلی دامن زده و حاصلی جز گسترش فقر و در نهایت آشوب اجتماعی نخواهد داشت. وقت آن رسیده که دولت و ملت دست به دست هم داده، آستین ها را بالا بزنند و در این مسیر دشوار گام نهند.
تا کی در انتظار قیامت توان نشست؟
برخیز تا که هزار قیامت بپا کنیم!