روایت «جهان اقتصاد» از تصمیمگیری مالی در خانوادههای شهری و روستایی
نوآوری مالی در دوران تورم بالا
راضیه احمدوند
در روزگاری که تورم دیگر نه یک پدیده دورهای، بلکه به واقعیتی مستمر و فرساینده در زندگی مردم بدل شده، خانوادهها، چه در شهرهای بزرگ و چه در روستاهای دورافتاده، ناگزیر از بازاندیشی در عادات مالی و تصمیمگیریهای اقتصادی خود هستند. این بازاندیشی به خلق رفتارها و ابزارهایی نوین در عرصه مالی منجر شده که گاهی از دل آموزههای سنتی بیرون آمدهاند و گاهی بازتابی از مواجهه با جهانی دیجیتالی و ابزارهای نوظهور آناند.
به گزارش خبرنگار «جهان اقتصاد»، برای درک عمق موضوع، باید نخست تورم را نه تنها بهعنوان یک شاخص اقتصادی، بلکه بهعنوان تجربهای زیسته و ملموس بررسی کرد. برای بسیاری از مردم، تورم مفهومی نیست که با درصدهای اعلامی بانک مرکزی یا نمودارهای رشد پایه پولی معنا پیدا کند؛ تورم یعنی قیمت برنجی که هر هفته بالا میرود، کرایهخانهای که دیگر تناسبی با درآمد ندارد، یا پساندازی که سال گذشته میتوانست یک ماشین بخرد اما امسال تنها کفاف یک موتورسیکلت را میدهد.
وقتی ارزش پول ملی در بازههای کوتاهمدت افت میکند، حتی یک خانواده با سطح درآمد متوسط هم دچار نوعی “اضطرار تصمیمگیری” میشود: بخرم یا صبر کنم؟ تبدیل کنم یا نگه دارم؟ پولم را در بانک بگذارم یا تبدیلش کنم به طلا یا ارز؟
طلای زینتی در فرهنگ ایرانی، همیشه جایگاهی دوگانه داشته: هم نماد زیبایی و جایگاه اجتماعی بوده و هم پشتوانهای در روز مبادا. در شرایط تورمی، همین ویژگی دوگانه باعث شده طلا به یکی از محبوبترین پناهگاههای مالی بدل شود. برخلاف دلار که در برخی مناطق با محدودیت خرید همراه است یا رمزارزها که پیچیدگیهای فنی دارند، طلا هم ملموس است و هم در دسترس.
رمزارزها در سالهای اخیر برای بخشی از جوانان شهری به ابزاری برای مقابله با بیثباتی پول ملی تبدیل شدهاند. علیرغم ریسک بالا، پیچیدگی فنی و نبود چارچوب قانونی شفاف، بسیاری آن را فرصتی برای بازی در زمین جهانی میبینند.
در واقع، رمزارزها نوعی «نوآوری مشارکتی» هستند که مردم نه از طریق نهادهای مالی رسمی، بلکه از طریق همآموزی، شبکههای اجتماعی و تجربههای شخصی وارد آن میشوند. شاید مهمترین ویژگی این ابزار برای جوانان، حس «کنترل» و «آیندهسازی» باشد؛ چیزی که در سایر ابزارهای مالی کلاسیک کمتر وجود دارد.
صندوقهای سرمایهگذاری در ایران طی سالهای اخیر رشدی چشمگیر داشتهاند. این ابزارها نوعی از نوآوری مالی نیمهرسمی هستند که به مردم امکان میدهند بدون نیاز به دانش تخصصی یا سرمایه زیاد، از بازارهایی مثل بورس یا طلا سود ببرند.
جذابیت این صندوقها برای خانوادههای طبقه متوسط در شهرهای بزرگ، در آن است که حس مشارکت در بازار سرمایه را ایجاد میکنند، بدون آنکه ریسک مستقیم خرید و فروش سهام را به فرد تحمیل کنند.
پیشخرید کالا و خدمات به عنوان یک راهکار هوشمندانه برای مقابله با تورم، بهویژه در روستاها و شهرهای کوچک، محبوبیت زیادی یافته است. در بسیاری از مناطق، مردم تلاش میکنند حتی نیازهای چند ماه آینده مانند روغن، آرد یا کود کشاورزی را جلوتر تهیه کنند.
این نوع نوآوری مالی، شاید بسیار ابتدایی به نظر برسد، اما در واقع بازتاب یک نوع “اقتصاد مقاومتی غیررسمی” است؛ شیوهای که خانوادهها با پیشبینیهای عقلانی و منابع محدود، از آسیبپذیری بیشتر در برابر تورم جلوگیری میکنند.
خانوادهها در شهرهای کوچک و روستاها هنوز هم به داراییهایی مانند زمین، خانه یا حتی وسایل خانگی بزرگ به چشم ابزارهای حفظ ارزش پول نگاه میکنند. هستند خانوادههایی که با درآمد متوسط برای مقابله با افت ارزش پول، یخچال دوم خریدهاند تا بعداً در صورت نیاز بفروشند.
این نوع رفتار، اگرچه به ظاهر غیرعقلانی مینماید (چرا باید چیزی را بخری که نیاز نداری؟)، اما در فضای تورمی مزمن، تبدیل پول نقد به هر چیز ملموس که قابلیت فروش مجدد داشته باشد، خود نوعی «ابزار بقا» تلقی میشود.
نکته کلیدی در تمام روایتها این است که نوآوری مالی بهطور یکسان میان طبقات مختلف توزیع نشده است. خانوادههایی با تحصیلات و دسترسی اطلاعاتی بهتر، توان بیشتری برای ورود به ابزارهای پیچیدهتر مانند رمزارز یا صندوقهای بورسی دارند.
در مقابل، خانوارهای کمدرآمد در مناطق محروم، بیشتر به شیوههای سنتی اما تطبیقیافته روی میآورند: پسانداز کالایی، صندوقهای خانگی، یا خرید گروهی. این شکاف، نه فقط ناشی از درآمد، بلکه از نابرابری در دسترسی به دانش مالی است.
در شرایط تورمی، آنچه از دل زندگی روزمره مردم میجوشد، غالباً خلاقتر، سریعتر و مؤثرتر از راهکارهای رسمی و بالا به پایین است. مردم در هر سطحی از جامعه، با ترکیب سنت و نوآوری، در تلاشاند تا جایگاهی نسبی در نظم اقتصادی متزلزل حفظ کنند.
این نوآوریها، از خرید طلای تکهای در روستا تا سرمایهگذاری در رمزارز یا صندوقهای ETF در شهر، نشان میدهد که اقتصادِ مردم درک عمیقی از زمان، ریسک، و بقا دارد؛ اقتصادی که باید آن را جدی گرفت، نه صرفاً به عنوان رفتار مصرفکننده، بلکه به عنوان منبعی از دانایی اقتصادی در بطن جامعه.
در این میان، نقش دولت در مدیریت و مهار تورم نقشی انکارناپذیر است. در کنار خلاقیتها و سازوکارهای مردمی برای مقابله با تورم، سیاستگذاری هوشمندانه و پایدار اقتصادی میتواند بستر امنتری برای تصمیمگیری مالی خانوادهها فراهم آورد. دولت میتواند از طریق تقویت استقلال بانک مرکزی، مهار رشد نقدینگی، بهبود شفافیت بودجه، و حمایت هدفمند از تولید داخلی، گامهایی مؤثر در کاهش فشار تورمی بردارد. همچنین توسعه آموزش مالی عمومی، بهویژه در مناطق کمتر برخوردار، میتواند به کاهش شکاف دانشی در استفاده از ابزارهای نوین مالی کمک کند.
در نهایت، همافزایی میان سیاستهای رسمی و ابتکارهای مردمی، شاید امیدبخشترین مسیر برای عبور از بحران تورم باشد.