معضلات گازوئیل چندنرخی
حامد پاک طینت تحلیلگر اقتصادی

در هفته های اخیر قرار شد در نرخ گازوئیل تغییراتی ایجاد شود این بار با عیار بالاتر یعنی سه نرخی!
یک نرخ سهمیه ای یارانه ای برای حمل و نقل رسمی و با بارنامه، یک نرخ نیمه یارانه ای با ۴۰ درصد بالاتر از قیمت پایه برای مصارف مازاد و البته پلکانی و یک نرخ آزاد به قیمت نزدیک جهانی برای مصارف غیر، به امید آنکه سفره قاچاق سوخت برچیده شود، یارانه ها هدفمند شوند و بر بودجه دولت فشار کمتری وارد آید.
هنوز البته تا این لحظه احدی نگفته چگونه می خواهند بدون GPS رفت و آمد سیستم حمل و نقل و از روی آن نرخ واگذاری گازوئیل به کامیون داران را تشخیص دهند. و هیچ فردی هم به ذهنش نیامده که برای چنین تصمیم حساسی بهتر است ابتدا به طور آزمایشی در یکی دو استان اجرای آزمایشی داشته باشیم تا نواقص خود را نشان دهد و سپس صحنه اقتصاد کشور را به آتش بکشیم.
بدیهی است که مخاطبان مستقیم این تصمیم که بدون مشورت قبلی صنفی تحت تاثیر جدی قرار گرفته اند در بلاتکلیفی و هرج و مرج به وجود آمده واکنشهایی نشان می دهند که غیر از خسارت برای مردم و مملکت دستاوردی ندارد و مثل همیشه نسخه این سومدیریت واکنش هایی از نوع خاموش کردن یک آتش ! اساسا سبک مملکت داری اینگونه است که گروهی آتش به پا می کنند و گروهی باید آتش را خاموش کنند، به حاصل جمع صفر!
اما ریشه مشکل کجاست؟
روزانه بین ۲۰ تا ۳۰ میلیون لیتر گازوئیل از ایران قاچاق میشود، چیزی در حدود ۵ میلیارد دلار در سال!
از سویی یارانه گازوئیل سالانه ۱۰۰ هزار میلیارد تومان و یارانه گازوئیل نیروگاهی ۲۰ هزار میلیارد تومان در سال برای دولت آب می خورد. بنابراین قاچاق گازوئیل از ایران حداقل ۱۰ برابر بابت هر لیتر سود دارد و از شما چه پنهان تقریبا سیستم حمل و نقل پاکستان از همین طریق اداره می شود. خسارت سالانه قاچاق سوخت تقریبا ۸ میلیارد دلار در سال است. این عدد به اندازه یک چهارم فروش نفت مملکت است! دقت کنید فروش نه سود!!
اما مشکل کجا مضاعف میشود؟
یک سوم ناوگان حمل و نقل سنگین ایران به دلیل تحریم ها فرسوده است و مصرف سوخت آنها ۳۰ درصد بیشتر از حالت عادی است، جاده ها به دلیل فشار اقتصادی دولت کیفیت لازم را ندارد و لذا موجب استهلاک ماشین ها بیش از حد عادی شده است، حق بیمه ها با تورم موجود در مملکت هم بار دیگری شده و همه اینها دست به دست هم داده تا چنین افتضاحی به بار آید. یک ساختار بیمارگونه پشت تمام اتفاقاتی است که هر روز در این کشور شاهد هستیم.
اگر دولت تصور می کند با خاموش کردن این آتش مشکل حل می شود در اشتباه است. ساختار بیمار گونه حمل و نقل سنگین حداکثر ۴ سال دیگر تاب آوری دارد و در طی این چهار سال بیش از نیمی از ناوگان ایران از دور فعالیت به طور کامل خارج می شود. با اعتصاب یا بی اعتصاب!
در خصوص اختلالی که در سیستم حمل و نقل کالایی ایجاد شده و اتفاقاتی که برای محصولات فاسدشدنی خواهد افتاد و البته بحرانهای اجتماعی پدید آمده نیازی به هیچ تحلیل و تفسیری نیست.
اما همه داستان، تلخ نیست، این تصمیم قسمتهای شیرینی هم دارد که حیف است به آن نپردازیم!
اختلاف چشمگیر بین سه نرخ تعیین شده برای گازوئیل، انگیزه لازم و کافی برای یک بازار سیاه جذاب، خلق می کند. دلالان وارد عرصه شیرین نه دو نرخی بلکه سه نرخی می شوند، مسیرها دستکاری میشود، بارنامه ها خرید و فروش میشوند، فقط یک نمونه اخیر خبر از صدور بارنامه های جعلی به ارزش ۵۵ میلیون دلار میدهد، سندها جعل میشوند، همکاری مدیران گرانمایه دولتی و نیمه دولتی با قاچاقچیان رونق می گیرد. این بازار سیاه حداقل ۲ میلیارد دلار در سال می ارزد.