انقلاب اسلامی عامل بروز جنگ تحمیلی نبود
ناصر ذاکری-بسیاری از تحلیلگران تاریخ معاصر این ادعا را پذیرفتهاند که رابطه نزدیکی بین دو واقعه پیروزی انقلاب اسلامی و بروز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران وجود دارد. بهبیان دیگر با پیروزی انقلاب، ازیکسو دولت صدام به دلیل تحریکات دولت انقلابی ایران احساس خطر کرد، از سوی دیگر با متلاشی شدن رژیم شاهنشاهی و شکلگیری حکومت جدید که گرفتار مشکلات متعدد از جمله ناآرامی و جنگ داخلی بود، فرصت مناسبی برای صدام پیش آمد که جنگ را آغاز کند. آقای دکتر زیباکلام در مصاحبهای طولانی با روزنامه شرق به مناسبت سالگرد آغاز دفاع مقدس در سال ۱۳۹۳ به موضوعات مرتبط با تاریخ دفاع مقدس پرداختهاند.(۱) در این مصاحبه ایشان براین نظر خویش پافشاری میکنند که پیروزی انقلاب اسلامی یکی از عوامل بروز جنگ عراق علیه ایران بود. هرچند تمام سرفصلهای موردعنایت ایشان قابلتأمل هستند، اما در این نوشتار مختصر صرفاً به نظراتشان در مورد نقش پیروزی انقلاب اسلامی در بروز جنگ تحمیلی میپردازم. خلاصه نظرات دکتر زیباکلام در اینباره چنین است: قدرت نظامی حکومت شاه موجب شد صدام از سر ناچاری قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر را امضا کند. با پیروزی انقلاب اسلامی هرچند دولت عراق اولین دولتی بود که حکومت جدید را به رسمیت شناخت، اما از این فرصت برای تحکیم مودت استفاده نشد. اقدامات تحریکآمیز دولت انقلابی جدید عراق را نگران میساخت. از سوی دیگر بهدنبال برکناری فرماندهان، ارتش تضعیف شده و بههم ریخته بود. به همین دلیل صدام با تصور این که فرصت خوبی فراهم شده، جنگ را آغاز کرد. اگر انقلاب واقع نشدهبود، جنگ اتفاق نمیافتاد. درمورد نظرات ایشان نکات زیر قابل ذکر است: ۱ - از اواسط دهه ۷۰ میلادی برنامه تجهیز نظامی عراق سرعت جنونآمیزی به خود گرفتهاست. منابع خرید اسلحه متعدد و متنوع شدهاند، خرید هواپیماهای میراژ از فرانسه و تقویت صنعت تولید سلاح شیمیایی با کمک آلمان در برنامه قرار گرفته، و حتی پای شرکتهای امریکایی هم به برنامه اتمی عراق باز شدهاست. به بیان دیگر عراق با هشیاری تمام سعی کرده منابع خرید سلاح خود را متنوع کند. این اقدام هم تصویر عراق در ذهن سیاستمداران غربی را تصحیح میکرد، و هم ریسک تأمین سلاح در موارد ضروری را کاهش میداد. ۲ - البته در همین دوره ایران هم خرید تجهیزات نظامی پیشرفته را در دستور کار دارد. اما تفاوت قابلتأملی بین برنامه دو کشور وجود دارد: دولت صدام بهشدت بر تقویت زرادخانه موشکی خود اصرار دارد و یگانهای موشکی زمین به زمین خود را گسترش میدهد. اما ایران به دنبال خرید هواپیماهای مدرن و حتی زیردریایی است. به بیان دیگر عراق درحال آماده شدن برای درگیری احتمالی با همسایگان است، اما ایران بهدنبال نقشآفرینی منطقهای و مداخله در شاخ افریقا. به همین دلیل بود که با شروع جنگ تحمیلی و تشدید جنگ شهرها، ایران امکان شلیک موشک و دادن پاسخ به حملات گسترده موشکی عراق را نداشت. ۳ - دکتر ابراهیم یزدی وزیر امور خارجه دولت موقت ضمن تأیید ادعای مارک گازیوروسکی، پژوهشگر آمریکایی درباره سفر جورج کیو مأمور سیا به تهران در تابستان ۱۳۵۸ و دادن اطلاعاتی درباره آمادگی عراق برای جنگ با ایران به دولت ایران، میگوید: "اطلاعات ما از آمادگی عراق برای حمله نظامی بیشتر از آنچه بود که کیو داد".(۲) به بیان دیگر امریکاییها از تحرکات مرزی عراق و برنامه نظامی آن دولت خبر داشتند، و بنا به ملاحظاتی که موضوع بحث این نوشتار نیست، خواستند این اطلاعات را در اختیار دولت جدید ایران بگذارند. بااینحال این اطلاعات برای طرف ایرانی جدید نبود. ۴ - شاید برخی ناظران و تحلیلگران در اواسط دهه ۱۹۷۰ میلادی امضای قرارداد الجزایر بین ایران و عراق را نقطه پایان مشکلات دو کشور و آغاز صلح پایدار بین آندو تلقی کردهباشند، اما اینک با گذشت بیش از چهل سال از آن دوران و ملاحظه عملکرد صدام طی دو دهه بعد از آن، نمیتوان خوشبینی این ناظران را موجه دانست. طبعاً صدام باید بهدنبال تقویت نظامی ارتش عراق میرفت تا زمانی که به این باور برسد که از نظر توان نظامی دست بالا را دارد. به بیان دیگر شاهدی وجود ندارد که صدام از امکان غلبه بر حکومت شاه کاملاً ناامید شده، و بهاصطلاح بیخیال جنگ شدهبود. ۵ - صدام بهشدت جاهطلب بود و ادعای سیادت جهان عرب را داشت. او برای تقویت جایگاه خود در بین کشورهای عربی باید کاری میکرد. بهترین گزینه ممکن درگیری با یکی از کشورهای همسایه و نشان دادن ضرب شست بود. درگیری با ایران بهویژه این که حکومت وقت ایران ارتباط نزدیک با رژیم صهیونیستی داشت، موقعیت عراق را در افکار عمومی جهان عرب تقویت میکرد، و پیروزی هرچند محدود او حتی در سطح بازنگری در قرارداد الجزایر به نفع عراق میتوانست از او چهرهای اسطورهای در بین ملل عرب بسازد و دولتهای عربی را ناگزیر از پذیرش سیادت او کند. به بیان دیگر او طالب جایگاهی مشابه جمال عبدالناصر بود. ۶ - آقای دکتر زیباکلام در یادداشتی با عنوان "شاه از ایران فرار نکرد" به این نکته پرداختهاند که شاه شخصیت برنایی نداشت و بهتدریج گرفتار توهم و بدبینی حتی نسبت به متحدان غربی خود شد. اگر این ادعا ایشان را بپذیریم، (۳) با درنظر گرفتن این واقعیت که عراق در دهه ۷۰ میلادی بهطور مداوم ارتباط اقتصادی، نظامی و فرهنگی خود را با اروپا تقویت میکرد، میتوان گفت ایران زمان شاه ندانسته تصویر خود را در ذهن سیاستمداران غرب تخریب میکرد، و عراق در مسیر برعکس سعی در نزدیکی به غرب و تغییر تصویر خود از کشوری که متحد سرسخت شوروی است به کشوری با دیپلماسی متعادل بود. چنین تصویری از دو طرف در صورت بروز جنگ بین شاه و صدام بهشدت به نفع صدام بود. با کنار هم گذاشتن این موارد میتوان نتیجه گرفت، جنگ بین ایران و عراق حتی اگر انقلاب اسلامی شکل نمیگرفت، بسیار محتمل بود. و صدام با امضای قرارداد الجزایر فقط بهاصطلاح زمین داده و زمان خریدهبود. با این توافق شاه متوهم ایران خیالش از جانب صدام راحت میشد و دنبال ایفای نقش بهعنوان ژاندارم منطقه میرفت. صدام هم با خیال راحت ارتش خود را تقویت کرده و منتظر فرصت مناسب مینشست. هرچند بروز ناآرامی و جنگ داخلی در سالهای نخست انقلاب اسلامی فرصت مناسب را برای صدام خلق کرد، اما این ادعا پذیرفتنی است که شکلگیری انقلاب فقط تاریخ حمله عراق صدامی به ایران را تغییر داد، و اگر انقلاب پیروز نمیشد، صدام حمله پیشدستانه خود به ایران شاهنشاهی را تا تکمیل برنامه اتمی خود در نیروگاه اوسیراک به تأخیر میانداخت. -------------------------- ۱ - مراجعه کنید به: "آیا جنگ با عراق قابل پیشگیری بود؟"، روزنامه شرق، ۳۱ شهریور ۱۳۹۳٫ ۲ - مراجعه کنید به: متن کامل گفتوگوی تاریخ ایرانی با وزیر خارجه دولت موقت ۳ - مراجعهکنید به: "شاه از ایران فرار نکرد"، روزنامه شرق، ۱۹ بهمن ۱۳۹۲٫ همچنین یادداشت اینجانب در نقد یادداشت فوق: آیا شاه فرار نکرد؟