فرش دستباف، کالایی بدون صادارت

به جرات می‌توان گفت فرش دستباف ایران نماد اصالت هنر و فرهنگ ما ایرانیان است، اثری هنرمندانه که گره به گره و رج به رج، به تار و پود چله قالی جان می‌دهد و شاهکار سرانگشتان زنان و مردان ایران را به دنیا معرفی می‌کند. اما در فراز و نشیب چند دهه اخیر دیگر نه میل و رغبتی در بافت فرش دستباف ایرانی دیده می‌شود و نه فرش نفیس و گرانبهای ایران جایی در سبد صادرات کشور و بازارهای جهانی دارد.

شناسه خبر: 15237
فرش دستباف، کالایی بدون صادارت
نیشابور؛ تاریخچه قدیمی‌ترین فرش جهان متعلق به ایرانیان دوره هخامنشیان است، با طرح‌های نقش بسته‌ روی فرش که سندی بر هنر بافندگی و نشان دهنده نبوغ و هنردوستی ایرانیان باستان است. تابلویی برآمده از عشق بافندگان که رنج را در رج قالی گره می‌زد و اثری نفیس از ذوق و هنر ایرانیان را به دنیا معرفی می‌کرد. اما در چند دهه اخیر هر چه در صادرات کالای ایرانی در بازارهای جهانی جلوتر رفتیم، صادارت فرش دستباف ایرانی رو به عقب رفت تا جایی که امروز فرش‌های چینی و ترکیه چنان گریبان فرش دستباف ایران را گرفتند که دیگر رمق رقابت در بازار‌های دنیا را ندارد. از آن‌جایی که از گذشته کهن تا امروز بیشترین فرش‌ها در روستاها و سیاه‌چادرهای عشایر بافته می‌شد و می‌شود. برای آگاهی از وضعیت نابسامان فرش دستباف به سراغ بافندگان فرش در بخش سرولایت نیشابور می‌روم‌.
علی برزنونی یکی از اساتید قالیبافی روستای برزنون می‌گوید: آن طور که جد پدری ما تعریف می‌کرد یک زمانی ۴۰ روستا و آبادی سرولایت همه بافنده قالی بودند، تا همین ۳۰ سال قبل پشت‌بام، حیاط و ایوان خانه‌های روستا پر بود از پشم‌های رنگ شده با لاجورد، بابونه و پوست گردو به جز کارگاه‌های کوچک و بزرگ قالیبافی در زیرزمین خانه‌های اربابی، در پستو و دهلیز بیشتر خانه‌های روستایی دار قالی برپا بود‌. تا همین اوایل دهه ۷۰ بیشتر دانش‌آموزان، تابستان‌ها در کارگاه‌های قالیبافی مشغول آموزش بودند. شاید باورتان نشود که ۳۰ سال قبل بیشترین صدایی که از کوچه‌ و برزن روستاهای برزنون، کوه‌سخت، خایسک، پیرشهباز، سوله و عشق‌آباد به گوش می‌رسید، صدای نقشه‌خوانی و دف بافندگان و هیاهوی دانش‌آموزانی بود که زیر نظر (زیگر) که بعد از استاد پشت دارقالی شاگردان را نظارت و هدایت می‌کرد‌ قالی می‌بافتند. استادکار قالی آه پرحسرتی می‌کشد: ما با فرش زندگی می‌کردیم، فرش از ما زنده می‌شد و به ما زندگی می‌داد اما به یکباره چنان آتشی به جان دارهای قالی افتاد که خاکستر ناامیدی‌اش بر جان بافنده‌ها نشست. تا جایی که امروز که از ۴۰ آبادی فقط ۴ روستا قالی می‌بافند.
بیشتر بافنده‌های امروز برای پول کار می‌کنند
زن عشایر با مرور خاطرات گذشته لب باز می‌کند: قدیم‌تر‌ها دختر‌ان روستا تا نامزد می کردند و انگشتر نشان به دستشان می‌رفت، شبانه‌روز پای دار قالی می‌نشستند و باذوق و شوق قالی می‌بافتند تا جهاز بیشتری خانه بخت ببرند. حالا دیگر فرش‌ها ماشینی شده، اصلا همه زندگی ماشینی شده است. دیگر فرش دستباف خریداری ندارد‌. قدیم‌ترها فرش حرمت داشت نشستن پشت دار قالی آداب خودش را داشت همه با وضو، حتی زمان چله‌کشی باید همه آدم‌های تو کارگاه وضو می‌گرفتند، هر کسی اجازه نداشت در زمان چله‌کشی وارد کارگاه قالی‌بافی شود. اعتقاد داشتیم که ورود آدم بی‌وضو و یا آدم‌های نادرست ممکن است خوش یمن و مبارک نباشد. بسم‌الله می‌گفتیم و دست به نخ و قلاب می‌بردیم اما حالا چه، کج و کوله، نصفه و نیمه بافنده‌ها فقط می‌خواهند کار زودتر تمام شود‌. فقط برای پول پشت دار قالی می‌نشینند دل به کار نمی‌دهند، کیفیت و ماندگاری قالی دستبافی که ما می‌بافتیم قابل مقایسه با فرش‌های امروز نیست. دیگر کسی رغبتی به قالیباقی ندارد‌. بیشتر اهالی روستاهای سرولایت یا به نیشابور و قوچان مهاجرت کرده‌اند و یا برای کارگری به روستاهای اطراف می‌روند.
نیمی از پیمانکاران صنعت فرش، ورشکسته شده‌اند
معصومه برزنونی کارآفرین و صادرکننده فرش می‌گوی: سال‌هاست که جای فرش دستباف در سبد صادارت کالا خالی است. قرارداد چین چنان ضربه‌ای به صنعت فرش وارد کرد که ۵۰ درصد پیمانکاران فرش، ورشکسته و صنعت فرش دستباف رو به زوال گذاشت. ۱۵ سال اخیری که وارد صنعت فرش شدم، سرعت رشد، توسعه و پیشرفت فرش هر ساله کمر‌نگ و کمرنگ‌تر می‌شود. سال ۹۸ تلاش کردیم از طریق معین اقتصادی قدمی برای زنده ماندن هنر قالیبافی برداریم اما نبود برنامه‌ریزی استراتژیک برای صادرات ، خلا برنامه‌ریزی براساس سلایق مردم کشورهای دنیا، نبود برنامه برای آشنایی با بازار هدف وکنترل رفتار رقبا، بازاریابی سنتی و عدم علاقه به داشتن یک برنامه علمی دست به دست هم داد تا فرش دستباف به طور کامل از سبد کالای صادرات کشور حذف شود.
چرا فرش از سبد صادرات کالا حذف شد؟
بانوی کارآفرین ادامه می‌دهد: نبود بافنده، مواد اولیه باکیفیت و مهمتر از همه عدم نظارت که نتیجه‌اش بافت فرش‌هایی باکیفیت پایین توسط تازه به دوران رسیده‌هایی که هدفشان تنها سود و کسب بازار لحظه‌ای است و هرگز دغدغه حفظ اصالت، قدمت و شرافت فرش اصیل ایرانی را ندارند، از دیگر دلایل حذف صنعت فرش از بازار‌های جهانی صادرات است. چند سالی می‌شود که بافنده‌ها در ۳ یا ۴ روستای بخش سرولایت فقط ۳ ماهه فصل زمستان را فرش می‌بافند آن‌ هم بی‌توجه به کیفیت و نوع بافت، یعنی بافت فرش آن هم با کیفیتی بسیار پایین، که ممکن است خریدار در وهله اول متوجه نشود اما در زمان کوتاهی فرش از هم می‌پاشد، تصور کنید وقتی چنین فرش بی‌کیفیتی از طریق صادرات چمدانی و یا حتی بازرگانی به کشورهای دیگر برود، دیگر نداشتن کیفیت و تقلب‌بافی نه، به نام بافنده که به نام فرش ایران سند می‌خورد. در نتیجه ضربه سهمگین عدم صاردات بر تن صنعت فرش فرود می‌آید. تازه اینجاست که متوجه می‌شویم تنها به دلیل نبود نظارت و توجه مسوولان چه خسارت عظیمی را باید متحمل شویم.‌
بیمه‌ای به نام هنرمندان قالیباف به کام بی‌‌هنران سودجو
بانوی صادرکننده فرش می‌گوید: بیمه قالیبافان که به ظاهر در زمان کوتاهی دستگیر بافندگان بود، به دلیل نبود نظارت، و سوءاستفاده بسیاری از شرایط این بیمه تنها تا سال ۹۲ اجرایی شد، که به دلیل عدم اطلاع‌رسانی درست بسیاری از بافندگان و استادکارها در روستاها بیمه نشدند‌. می‌شود گفت شاید به دلیل عدم‌ اطلاع‌رسانی کامل و یا پرشدن ظرفیت بیمه‌شدگان، آن هم توسط کسانی که هیچ اطلاعی از بافت قالی ندارند، اما یک دارقالی را در زمان بازدید بازرسان بیمه در منزل‌شان گذاشتند، تا قالیباف بودن‌شان را توجیه کنند. شاید باورتان نشود اما من هنوز هم افراد متمولی را می‌بینم که حتی زدن یک گره ساده به قالی را نمی‌دانند اما سال‌هاست که دار قالی به صورت چله‌کشی شده و نمادین در گوشه‌ای از منزل‌شان گذاشته شده تا اسباب مثبت بودن نظر کارشناس را فراهم می‌کنند.
کارگری به جای قالیبافی
برزنونی ادامه می‌دهد: سوءاستفاده از بیمه قالیبافی ظلم مضاعف بود در حق بافندگان و هنر فرش ایران، درحال حاضر هم بیمه‌ی بافندگان صورت نمی‌گیرد مگر درشرایط خاص که شامل بسیاری نمی‌شود. امروز با غم و اندوه شاهد هستم و با چشمان خودم می‌بینم که بافنده ماهر قالی و یا بهترین‌ نقشه‌زن‌ فرش به جای کشیدن نقش طرح گل و بته، شاه عباسی، افشان و ترنج بر روی فرش ترجیح می‌دهد، برای کارگری به نیشابور و قوچان برود و یا در روستا روی زمین‌هایی که از بی‌آبی العطش می‌گویند به امید بارش باران سیب‌زمینی، جو و گندم دیم بکارد.
ارسال نظر
آخرین اخبار
پربیننده‌ترین اخبار