از تجدیدی تا مردودی!
دکتر هاشم اورعی
استاد دانشگاه صنعتی شریف
اخیراً سازمان جهانی هواشناسی WMO هشدار داد که در سالهای پیشرو دمای هوای جهان به رکوردهای تازهای دست خواهد یافت و به احتمال ۹۸ درصد حداقل یک سال در پنج سال آینده گرمترین سال از آغاز ثبت آمار خواهد بود. این سازمان در گزارش خود اعلام کرد که به احتمال ۶۶ درصد دمای متوسط تا چهار سال آینده بیشتر از ۵/۱ درجه سلسیوس نسبت به دوران قبل از انقلاب صنعتی افزایش خواهد یافت در حالیکه طبق توافق نامه پاریس قرار بود افزایش دما تا پایان قرن جاری میلادی به این میزان برسد. افزایش دمای متوسط جهان در سال گذشته نسبت به اواخر قرن نوزدهم به ۱۵/۱ درجه رسیده است و پروفسور تالاس، دبیر کل WMO هشدار میدهد که از نظر آب و هوایی کره زمین به دورانی خطرناک با آیندهای نامعلوم پا گذاشته است که بحرانهایی جدی در بخشهای سلامت، امنیت غذایی، مدیریت آب و محیط زیست در بر خواهد داشت و اضافه میکند که جهانیان باید خود را برای مواجهه با شرایط جدید آماده کنند. تابستان امسال تمام رکوردهای مربوط به حداکثر دمای هوا در سرتاسر جهان از جمله ایران شکسته شد که حکایت از واقعی بودن هشدارهای سازمان جهانی هواشناسی دارد.
در پی افزایش دما در روزهای پایانی هفته گذشته اعلام شد که هیات دولت با پیشنهاد وزارت بهداشت مبنی بر تعطیلی دو روز آخر هفته برای حفظ سلامت مردم موافقت کرده و بدین ترتیب اقتصاد کشور به تعطیلی کشانده شد. اما آشکار است که حفظ سلامت مردم که از وظایف همیشگی دولتهاست یکباره در صدر اولویتها قرار نگرفته و مسالهعدم امکان تامین برق است. شگفتا که کشور را تعطیل کرده و نام مدیریت مصرف بر آن مینهیم! واقعیت این است که معضل ناترازی برق که در تابستان خودنمایی کرده و در حال حاضر به ۱۵ هزار مگاوات رسیده است، یک شبه ایجاد نشده که بخواهیم آن را در کوتاه مدت حل کنیم. شرایط شبکه برق کشور حاصل چند دهه بیتدبیری و بیبرنامگی است و نگاهی به آمار و ارقام این واقعیت را آشکار میسازد که متاسفانه در سالهای پیشرو شرایط وخیمتر خواهد شد.
در حال حاضر ظرفیت اسمی نیروگاهی کشور از مرز ۹۱ هزار مگاوات فراتر رفته و حداکثر مصرف در تابستان امسال تاکنون به حدود ۵۰۰/۷۴ مگاوات رسیده است. از آنجا که هیچکس انتظار ندارد اقتصاد ملی به رشد سالیانه ۸ درصدی آنطور که در برنامه هفتم توسعه آمده دست یابد، پیشبینی میشود مطابق معمول میزان رشد سالیانه تقاضا حدود ۵ درصد باشد. بدین ترتیب در خوشبینانهترین حالت چنانچه فرض کنیم همه نیروگاهها قادر به ادامه کار و تولید برق باشند، برای جلوگیری از وخیمتر شدن اوضاع باید طی سال جاری حداقل ۴۵۰۰ مگاوات ظرفیت جدید به شبکه تولید برق کشور اضافه شود. طبق آمار رسمی متوسط رشد ظرفیت تولید برق در دهه گذشته سالیانه ۴/۳ درصد بوده و در سال گذشته نسبت به سال قبل از آن به کمتر از یک درصد کاهش یافته است. لذا از آنجا که نرخ رشد تقاضا به مراتب بیشتر از رشد تولید است ناترازی فزاینده یعنی خاموشی بیشتر امری کاملاً بدیهی است و دادن وعده و وعید از سوی مسئولین در این زمینه تنها نشان از بیصداقتی و ریاکاریست.
واقعیت این است که وضعیت برق کشور حاصل چند دهه نه ضعف بلکه سوء مدیریت است بگونهای که در نهایت جهالت چندین سال بدنبال افزایش ظرفیت نیروگاههای برق آبی رفته بطوریکه بیش از ۱۳ درصد از کل ظرفیت تولید برق کشور را شامل میشود و حال فهمیدهایم که آب کافی نداریم و سهم برق تولیدی این بخش تنها حدود ۴ درصد است. در مرحله بعد همه تخم مرغهایمان را در سبد نیروگاههای حرارتی قرار داده و بالغ بر ۸۱ درصد ظرفیت را وابسته به گاز کردیم و حالا متوجه شدهایم که در زمستان امکان تامین گاز این نیروگاهها را نداریم. در ادامه این سریال غمانگیز به اوج فاجعه یعنی نیروگاه هستهای میرسیم که علیرغم هزینهای بالغ بر ۵ میلیارد دلار، در حال حاضر تنها ۱/۱ درصد از تولید برق کشور را شامل میشود. البته نباید فراموش کنیم که هزینه واقعی این نیروگاه شامل صدها بلکه چند هزار میلیارد دلار ضرر و زیان ناشی از گام نهادن در مجادله هستهای نیز میباشد. بدین ترتیب مشاهده میکنیم که طی چند دهه برای توسعه شبکه برق کشور به بیراهه رفته و از کوچه بن بست سر در آوردهایم و در این مسیر تولید برق کشور را به گاز و آب وابسته کردهایم که امروز تامین مستمر هیچ کدام میسر نیست.
طی دهه اخیر بسیاری از کارشناسان دلسوز دائماً بر این نکته تاکید میکردند که برای اطمینان از تامین برق مورد نیاز تنها راه آن است که همگام با بسیاری از نقاط جهان در مسیر توسعه انرژیهای تجدیدپذیر گام نهیم. لیکن برنامهریزان این بخش در نهایت غفلت و جهالت انرژی بادی و خورشیدی را کالایی لوکس ارزیابی کرده و نخواستند و نمیخواهند بفهمند که در حال حاضر تولید برق از توربینهای بادی مستقر در خشکی ارزانترین روش است. در حالیکه ما عمیقاً در خواب غفلت بودیم سایر کشورها در مسیر توسعه انرژی تجدیدپذیر گام نهادند و نتیجه اینکه در تابستان سال جاری برای اولین بار پرتقال ۵۱ درصد از برق مصرفی خود را از مزارع بادی و خورشیدی تامین کرد رقمی که در آلمان به بیش از ۵۰ درصد و در بریتانیا به ۴۲ درصد رسید و بدین ترتیب برای اولین بار در اتحادیه اروپا سهم انرژی الکتریکی تولیدی توسط مزارع بادی و خورشیدی از بخش وابسته به انواع سوختهای فسیلی پیشی گرفت. ولی برنامهریزان ما طی دو دهه به وعده و شعار بسنده کرده و هنوز سهم انرژیهای تجدیدپذیر از ظرفیت نیروگاهی کشور تنها ۲/۱ درصد و سهم انرژی الکتریکی تولید شده آن کمتر از یک درصد است. نتیجه نهایی برنامه ریزی دقیق عزیزانمان در این بخش آن است که باید جملگی دستها را به آسمان برده و دعا کنیم که در تابستان هوا گرم نشود، در زمستان سرد نشود و هر وقت ما خواستیم باران ببارد!
تاسف بارتر اینکه هنوز هم نمیخواهیم بفهمیم و به مردم آدرس غلط میدهیم. معاون برنامهریزی برق حرارتی اعلام میکند که طی برنامه هفتم توسعه برای حذف ناترازی موجود و تامین تقاضای جدید باید ۳۵ هزار مگاوات ظرفیت نیروگاهی جدید ایجاد شود و مطابق معمول همه چیز را به آینده حواله میدهد. و بالاخره اینکه در برنامه دولت فعلی اعلام شد که ۱۰ هزار مگاوات انرژی تجدیدپذیر به ظرفیت اضافه خواهد شد، در حالیکه در دو سال اول بطور متوسط سالیانه ۸۸ مگاوات محقق شده است!
و کلام آخر اینکه چنانچه قرار باشد بصورت معجزهوار رشد اقتصادی ۸ درصد در سال مطابق آنچه در برنامه هفتم توسعه آمده محقق گردد، لاجرم باید بار اصلی بر دوش صنعت نهاده شود. لیکن تامین انرژی از اولین پیش شرطهای توسعه صنعتی است و بدین ترتیب شرایط فعلی برق کشور نه تنها اقتصاد ملی را به مخاطره انداخته بلکه توسعه اقتصادی در سالهای آتی را نیز ناممکن کرده که حاصل آن گسترش ناامیدی به آینده کشور از نسل فعلی به نسلهای بعدی میباشد. کشوری با یک درصد جمعیت جهان و برخوردار از ۳/۱۳ درصد ذخایر نفت و ۱۷ درصد ذخایر گاز جهان موفق شده است در پی ناتوانی در تامین برق مورد نیاز مملکت را به بهانه حفظ سلامت مردم به تعطیلی بکشاند. براستی باید گفت خسته نباشید دلاوران، خدا قوت پهلوانان!