مهدی نظیفی- تحلیلگر اقتصادی- جوانان همیشه نقش موثری در تحولات اجتماعی داشتهاند. نسل جدید یک جامعه نرمال و رو به پیشرفت، به طور طبیعی باید آوانگارد و تحولخواه و دارای آرزوهای زیاد برای ساختن جهانی نو باشد. جوامعی که حاکمان آن به هر نحوی نسل جوان خود را از شکل طبیعی زندگی خود خارج کنند دیر یا زود باید منتظر واکنش انفجارگونه آنان باشند. جوانانی که در آرامش بعد از بازسازی اروپا و آمریکا پس از جنگ جهانی دوم به دنیا آمدند، پدیدههای نوینی را در زندگی اجتماعی مردم دوران خود بهویژه در اروپا و آمریکا به وجود آوردند، اکنون هم جوانانی که در دهه دوم و سوم زندگی خود هستند که به دهه هشتادیها در ایران یا نسل Z در اروپا و آمریکا شناخته میشوند به دلایل ناشی از پیشرفتهای شگرف علوم، تکنولوژی بهویژه ارتباطات با تاثیرات مهمی که زندگی در بستر ابزارهای ساخته شده جدید در آنها گذاشته، کاملا با نسلهای قبلی تفاوت دارند.
ویژگیهای این نسل شامل: برخورداری از امکانات و مراقبتهای بیشتر، عزتنفس بالا، بالا بودن مهارتهای ارتباط گیری همچنین جامعهپذیری سریعتر بهویژه در مواردی که نیاز به ارتباطات پیچیدهتر دارد، هوش اجتماعی بالاتر، توانایی بالاتر درحل مسئله، استقلال فکری و عملی، خودشناسی بالاتر از نسلهای قبلی هستند که نمودهای آن در تشکیک در همه موارد و بدیهیات، در تسلط پذیری کمتر و تعارض با قدرت مسلط در خانواده و جامعه، دیده میشود که برآیند آنها حساسیت به امور اجتماعی و سیاسی شدن زودرس آنهاست. لذا در عصر ما آنها را یکی از بزرگترین چالشها و تهدیدهای سیاسی-امنیتی در همه کشورها به حساب میآورند. بهخصوص که به نظر میرسد چون آنها بیپرواترند و بیشتر از دیگران بیآیندهاند اکنون دیگر نسلها به دهه هشتادیها برای ادامه اعتراضات مطالبه محورشان، نمایندگی خاصی دادهاند. شرایط اکنون بهگونهایست که اعتراضات روزانه در سراسر شهرهای ایران حتی شهرکهای کوچک دورافتاده ادامه داشته وارد سومین ماه خود شده است. در این اعتراضات زنان و جوانان هسته اصلی را تشکیل میدهند ولی به دلیل سوابق و زمینههای رفع نشده مطالبات قبلی، همه اقشار و گروه های سنی دیگر یا در اعتراضات شرکت دارند یا با آن همراهی میکنند.
جنبش تحول خواه خشونت پرهیز کنونی با ابتکارات خلاقانه و انتخاب شعارهای مدرن همه جانبه توانسته تمامی اقشار و طبقات مختلف مردم از شمال تا جنوب شهرها، ایرانیان داخل و مقیم خارج از کشور بدون توجه به گرایش سیاسی، مذهب، قومیت، جنسیت... را چنان در چارچوبهای خود نگه دارد که حتی در استانهایی مانند کردستان که تجربه، توان و امکان اقدامات خشن مسلحانه داشتند هم بهرغم خشونت جاری، از اقدامات خشونتآمیز پرهیز کردهاند. البته جنبش اعتراضی با تجارب ۳ماهه خود و حرکت در مسیر تاریخی درست، به اندازه کافی سرمایه اجتماعی کسب کرده که برای پیشبرد اهداف خود، نیازی به ابزارهای خشن تاریخ مصرف گذشته نداشته باشد اتفاقا به همین دلائل هم خود را شکست ناپذیر کرده است.
ویژگیهای تحولات اجتماعی کنونی ایران این است که سالهای طولانیست اعتراضات مردم را احزاب سیاسی کلاسیک هدایت نمیکنند بلکه در چارچوب جنبشهای اجتماعی جدیدی مانند جنبشهای: زنان، معلمان، کارگران، بازنشستگان، عدالتخواهان، محیط زیستگرایان، دانشجویان، جنبش سبک زندگی و سایر جنسیتها و سایر جنبشهای مدنی جریان دارد که لزوما به انقلابهای سیاسی در معنای کلاسیک آن تبدیل نشدند ولی مجموعهای از کنشگریها و مطالبات گروههای اجتماعی مختلف را شکل دادند به طوری که پس از پایان جنبش، مشابه آتش زیر خاکستر آماده شعلهور شدن باقی ماندند. اعتراضات اخیر نشان داده که توانسته است در طول ۹هفته اخیر آرمانهای همه اقشار و طبقات اجتماعی را در قالب زن زندگی آزادی گرد هم آورده متحد کند، حتی محافظهکارترین اقشار یعنی بازار سنتی تهران را با خود همراه کند و با تثبیت گفتمان نو، گفتمان قبلی معروف به اصلاحات را پایان دهد. دولتی که فاقد برنامه بوده و اصولا هیچ راهحلی برای هیچ مشکلی ندارد و با سردرگمی در مدت ۱۵ماه ۳وزیر و روسای سازمانهای بزرگ اقتصادی خود را از دست داده هم راه را برای ابتکارعمل جوانان باز کرد تا به دلیل فراگیر و سراسری بودن، باوجود اینکه هنوز به نقطه انقلاب نرسیده ولی پتانسیل آن را داشته باشد که به سرعت سیر تحول دلخواه خود را به انجام برساند. دهه هشتادیها به همراه زنان با ارتباطات وسیع اجتماعی خود، گسلها و شکافهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، مذهبی، قومی و بیننسلی ایرانیان را به حداقل رسانده و آنها را همراه خود کرده است.
در اوج ناکارآمدی دولتی، حاکمیت بهجای تکیه بر راهحلهای خلاقانه برای کاهش تنشهای اجتماعی، تلاش میکند هرگونه تفاوتهای فکری، هنجاری، رفتاری، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را به اختلافهای دین-مذهب تبدیل و آنها را چهرههای ضداخلاقی-شیطانی تلقی سپس به تکفیر آنها رو آورد درنهایت هم با برخورد قهری آن را نابود کند. این در حالیست که به مصداق شکست مأموریت هیأت اعزامی به سیستان وبلوچستان، ارتباط کلامی باورپذیر با مردم را هم از دست داده است. اشتباه محاسباتی که مبنای انحرافات در تصمیمگیریهای اساسی شده عمدتا به دلیل گزارشات همراه با اشتباه محاسباتی مشاوران کم دانش با همراهی گروههای فاسد قدرت و ثروت و افراطیون طرفدار خشونتهای مرگبار با بهانههای تجزیهطلبی و..، اتفاق افتاده است که حتی تنشهای مرزی با همسایگان را به عنوان فرافکنی مشکلات و به نفع ادامه قدرتشان، تبلیغ میکنند.
پیوستن کارگران ذوبآهن و صنعت نفت به همراه پیوستن هنرمندان، کسبه و بهویژه مراکز مهم بازار تهران و... به اعتصابهای سراسری و اعتراضات در ماه سوم طولانیترین اعتراضات در طول حیات جمهوری اسلامی، توانسته است نقطه عطف مهمی در تحولات اجتماعی ایران، پس از پیوستن حاشیهنشینها شهری به آن در کمتر از سه هفته قبل، ایجاد کند و تغییرات کمی و کیفی در اعتراضات به وجود آورده اکنون اعتراضات را در سطح خیابانها تثبیت کند. بدیهیست که عقلای تمام نیروهای سیاسی ایران اکنون باید به این نتیجه برسند که این جنبش قابل توقف نیست لذا باید ادامه حیات سیاسی خود را در درون این جنبش انقلابی تعریف نمایند وگرنه به زودی از تاریخ سیاسی ایران محو میشوند. بالتبع فعالان اقتصادی هم باید فعالیت خود را در هر لحظه با پیشبینیهای درست بحبوحه تنشهای اقتصادی-ارزی ناشی از وضعیت جاری تنظیم نمایند تا متحمل خسارات کمتری شوند.
از مولانا یادی کنیم:
بِدَرَم زَهره زُهره، خراشم ماه را چهره
بَرَم از آسمان مُهره، چو او کیوان من باشد
بِدَرَم جُبه مَه را، بریزم ساغر شَه را
وگر خواهند تاوانم، همو تاوان من باشد
-
دیدگاهی برای این نوشته ثبت نشده است.
-
افزودن دیدگاه