یادداشتهای یک مشاور(۳۹)
غلامرضا رحیمی - مشاور امور مدیریت
iraniansme@gmail.com
بهاتفاق دوستی برای یک مأموریت اداری عازم شیراز شدیم. در پایان دو روز سفر اداری، به همکارم پیشنهاد دادم سری به بازار سنتی شهر زده، و از صنایع دستی مشهور شهر، سوغاتی با خود ببریم. دوست من که آشنایی بیشتری با این شهر داشت، خندهای کرد و گفت خب اگر گیر بیاریم. پرسیدم یعنی دیگر کسی در این شهر به خاتم و یا میناکاری مشغول نیست؟ پاسخ داد بهتر است برویم و خودت از نزدیک جستجو کنی.
در بازار که گشتی زدم، حسی که از نمونههای خاتم و یا مینا در نگاه اول به من دست داد، نه کاری هنری که بیشتر سریسازی صنعتی بود. در یکی از مغازههای بزرگ صنایع دستی از فروشنده پرسیدم چرا این کارها حس ندارند؟ گفت اینها تولیدات این شهر نیست، یا چینی بوده و یا از کارهای نیمه صنعتی یکی دیگر از شهرهای کشور به اینجا آمده و به مشتری عرضه میشود. گفتم یعنی خاتم و یا مینای این شهر دیگر پیدا نمی شود؟ گفت چرا، اما چون مشتری حاضر به پرداخت قیمت بالاتر نیست ما نمیفروشیم. آدرسی گرفتم و با دوست خود به آن سو رفتیم.
در راه ضمن اینکه بهصورت گذری به مغازههای مشابه نگاه میکردیم، به دوستم گفتم تازه فهمیدم چی میگفتی؟ اما چرا؟ بلافاصله پاسخ داد از یک طرف مسافر شیراز دوست دارد با خود خاتم به سوغات ببرد و از سویی دیگر خاتم یک کار هنری ارزشمند است، که باید برای آن بیشتر از یوخه و حلوای شیراز خرج کرد، پس دلالان و قاچاقچیان محترم با میانبر ضمن بهاصطلاح خدمت به مسافران شیراز آنان را سیراب از نمونههای سریسازی شده چینی و یا مشابه میکنند.
به آدرس دادهشده که رسیدم، فرق خیلی زیادی حس نکردم. بهناچار در بدو ورود به مغازه صریحاً از فروشنده درخواست خاتم شیراز کردم، او از من خواست که چند دقیقهای در مغازه منتظر بمانم و عاقبت با قطعهای وارد مغازه شد و گفت این قطعه آخر است. گفتم چرا صنایع دستی سنتی این شهر اینقدر کمیاب است؟ پاسخ داد که هنرمندان این حرفه به تعداد انگشتان دست رسیده و بیشتر کارهایشان در نمایشگاه عرضه میشود. گفتم این قطعه کار کدامشان است؟ نام عزیزی را گفت. پرسیدم نشانی از نام او بر روی کار نیست، توضیحی داد که خیلی قانع نشدم، اما خب نمیخواستم دست خالی برگردم. با اینکه صددرصد مطمئن نبودم که هنر شیراز را خریداری کردهام. با دوستم عازم فرودگاه برای بازگشت شدیم.
در فرودگاه از دوستم پرسیدم واقعاً جلوگیری از قاچاق کالای چینی ممکن نیست؟ گفت متأسفانه این وضعیت در همه شهرهای توریستی ایران دیده میشود. بعد هم اضافه کرد با وجود این حجم گسترده کارهای چینی در بازار شهرهای مختلف ایران نمیتوان باور کرد که عزمی برای جلوگیری از واردات و قاچاق آن وجود دارد. گفتم خب این که دیگر صنایع پیشرفته و ناشناختهای نیست که برخی بر روی آن مانور بدهند که مثلاً بازار آزاد است و تجارت آزاد و حقوق مشتری و خلاصه شعارهایی از این دست برای آن بدهند. دوست من گفت این وضعیت خود عدم درک اهمیت صنایع دستی در کشور را نشان میدهد. بعد هم با خنده اضافه کرد اگر با این موضوع برخورد نشود، میشود پیشبینی کرد که بهزودی شاهد گز و قطاب و یوخه چینی هم خواهیمبود، و اضافه کرد بالاخره مشتری ایرانی حقوقی دارد. گفتم اما واقعاً زیان بزرگتر این اجناس قاچاق بیش از بیکاری فعالان معدود آن حرفه است که بیشتر دامن جاذبهای توریستی شهرهای دیدنی کشور را خواهدگرفت. گفت بله این مثل یک پارازیت بر روی فرکانس زیباییهای شهرهای توریستی کشور بوده که ممکن است با ایجاد تشکیک در اصالت جاذبههای این شهرها، به شهرت شهر هم آسیب بزند.
-
دیدگاهی برای این نوشته ثبت نشده است.
-
افزودن دیدگاه