بنبستها راهحل منطقی نیاز دارند
مهدی نظیفی- تحلیلگر اقتصادی
سالهاست با افزایش تنشهای بین آمریکا و چین، تجارت بین اروپا و آمریکا بهخصوص صادرات اروپا به آمریکا به سرعت در حال افزایش و بهبود بوده است، اخیرا سرعت بیشتری گرفته و زیربنای محکمی را برای وحدت اروپا-آمریکا در سایر زمینهها بهویژه سیاسی فراهم آورده در این رابطه مواضع یکسان اخیر غرب در مقابل جمهوری اسلامی قابل درک است. سیر تحولات سیاسی در غرب آشکار میکند، هدف، ارجاع موضوع ایران به شورای امنیت یا تصویب قطعنامه تندتر بعدی در شورای حکام است. رئيس پارلمان اروپا گفت:«تا اطلاع ثانوی ارتباطات و گفتگوهای مستقیم میان این نهاد اروپایی و جمهوری اسلامی ایران قطع میشود.» دیدارهای رئیس جمهور فرانسه و سایر دولتمردان غربی با مخالفان جمهوری اسلامی هم نشان از تغییر کیفی برخورد دولتهای غربی با جمهوری اسلامی دارد. اکنون زمزمههایی از فراخواندن سفرای کشورهای غربی هم شنیده میشود. تمایل افکار عمومی غربیها به فشار بیشتر به جمهوری اسلامی به دلیل ناآرامیها در ایران، برآمدن نتانیاهو در اسرائیل، همراه با بسترهای مساعدی که ضعفهای دیپلماتیک وزارت خارجه و ارسال سلاح به روسیه، آغاز غنیسازی ۶۰ درصدی فردو که البته در تقابل با پیامهای شدیدالحن و قطعنامه آژانس بینالملل انرژی اتمی، بوده است باعث شده امواج تحریمهای جدید بهشدت اوج بگیرند. بهخصوص که سخنان پیدرپی امیرعبداللهیان در مورد موضعگیری واحد غربیها درخصوص تنشهای داخلی ایران، با واردکردن نابهجای مسائل داخلی به سیاست خارجی و عدم تمایز آن در روابط بینالمللی، اختلال در روابط خارجی کشور را تشدید کرده است.
به دلیل تقویت حضور چین در خاورمیانه همچنین هزینه سنگین مداخلات مستقیم نظامی، آمریکا بیشترین تلاش خود را برای مدیریت تنشهای منطقه و بهره بردن از آن بهکار میبرد تا مداخله مستقیم، بهخصوص اینکه به دلیل ضعفهای مشاهده شده در اتحادهای قبلی اعراب و دشواربودن اقدامات هماهنگ آنان، تنها راه باقی مانده برای آمریکا اتحاد کشورهای همسایه ایران بهعلاوه خاورمیانه است که افکار عمومی دنیا را برای تنشهای نظامی محدود در منطقه نشانه بگیرد. بهخصوص که تهاجمات اخیر به شمال کشورهای سوریه عراق بار دیگر نشان میدهد که ترکیه به این زودیها نمیخواهد ازجاهطلبی دستاندازی به خاک همسایگان، دست بردارد.
احضار سفرای کشورهای اروپایی در ۱۱هفته اخیر رکورد زد. وزارت امور خارجه ایران با ۱۴بار احضار کردن سفیران (سفرای بریتانیا و آلمان بیشترین احضار را داشتند) ظاهرا به سوی تشدید تنشها و احتمال بازگشت سفرا به اروپا دارد پیش میرود.
میتوان گفت جمهوری اسلامی با تشدید فعالیتهای هستهای میخواهد ثابت کند که اکنون در مقابل غرب و حتی آژانس دست بالاتر را دارد لذا غربیها باید خواستههایش در مذاکرات احیای برجام درمورد حوزه پادمان و تضمین و...را بپذیرند. اگر این سیگنال بهدرستی ارسال نشود و غرب برداشت اشتباهی از سیگنال ایران داشته باشد در نشست بعدی شورای حکام در ماه مارس احتمال اینکه بند ماشه فعال شود یا ایران را ذیل فصل هفتم منشور ملل متحد قرار دهد، افزایش مییابد. با باطل شدن قطعنامه ۲۲۳۱و فعال شدن دوباره تمام تحریمهای سابق علیه ایران، بهخصوص اگر با پروندههای جدید ضدایرانی همراه شود حتی میتواند بهانه خوبی برای دخالت نظامی خارجیان را فراهم کند. در حالی که در صورت مدیریت تنشها و ادامه برجام تا سال ۲۰۲۵ بند ماشه منقضی و ظاهرا شرایط برای ادامه بدون تنش فعالیت هستهای مهیا خواهد بود. همچنین دور شدن از اروپا که به عنوان لنگری بین جمهوری اسلامی و آمریکا استفاده میشده بهویژه در شرایط پیچیده کنونی جز تشدید ریسکهای موجود چیز دیگری برای ایران ندارد.
در شرایط کنونی که ضعفهای فراوان حاکمیت در مدیریت مشکلات اقتصادی-اجتماعی-سیاسی، باعث اوجگیری تنشهای داخلی و اعتراضات فرساینده طولانی مدت گردیده، تشدید تنشها با کشورهای دیگر، به معنی فروبردن کشور در بن بستهای عمیق غیرقابل حل است لذا عقلای حاکمیت چارهای جز یافتن راهحلهای منطقی مبتنی بر انعطاف برای فروکش کردن حداقل یکی از تنشهای داخلی یا خارجی ندارند. بدیهیست توافق با معترضان داخلی گرچه در مراحل اول ممکن است با دشواریهایی روبرو باشد ولی امکانپذیری، استحکام و ثمرات آن بیشتر از نتایج توافق با خارجیان خواهد بود.
جوانان میگویند:«ما آدمهای معمولی بودیم شما ما را سیاسی کردید.» افراطیون حاکم با سیاستهای اشتباه و بحرانی کردن شرایط کشورهمچنین با سیاسی-امنیتی کردن اشتباه همه جزییات زندگی شهروندان حتی کودکان و مدارس، سیاسی کردن فوتبال و فوتبالیستها هم با هزینه هنگفت جز هدردادن منابع مالی کشور چیزی عاید کشور نکردند به طوری که باخت فوتبالی به آمریکا یکبار دیگر نشان داد که با روشهای شکست خورده قبلی حماسه آفریدن ممکن نیست لذا احترام به جوانان، رعایت حقوق شهروندی برای عموم مردم، اصلاحات عمیق ساختاری همه جانبه در کشور همچنین گفتگو و اقناع عمومی، به عنوان الزامات حتمی و ضرورتی ناگزیر برای رسیدن به آشتی ملی است.
فرصتهای حاکمیت برای آشتی ملی، اعتمادسازی، گفتگو با معترضان به سرعت در حال تمام شدن است. الزامات شروع گفتگوها، تعیین کمیتههای بیطرف برای گفتگو با همه گروههای فعال صنفی-اجتماعی-سیاسی است. همزمان باید تشکلهای صنفی، گرایشات سیاسی،... مستقل واقعی تشکیل شوند و نمایندگان خود را برای گفتگوهای ملی معرفی کنند. این تشکلها لزوما با احزاب و سازمانهای سیاسی سابق یا موجود در خارج کشور یکی نیست ولی باید ماهیت داخلی، دموکراتیک و رسمی داشته باشند تا بتوانند ضمن انجام گفتگوها، نتایج مورد قبول و اعتماد تمام مردم ایران که صداهای آنها در (خرداد ۷۶، ۸۸، ۹۲) و آبان۹۶ و دی ماه ۹۸، شنیده نشد همچنین سکوتی که در خرداد۱۴۰۰توجهی به آن نشد، جلب نماید و از سوی دیگر با تعیین سازوکارهای توافقات، بتواند راه را بر فرایندهای خشونت افزای افراطیون موجود در دو طرف ماجرا ببندد تا آسیبهای ناشی از فروپاشی نظم موجود بویژه تبعات خسارتبار اقتصادی جبران ناپذیر آن را به حداقل برساند. این شیوه نه تنها در کشورهای بحران زده تجربه موفق داشته و اعتمادساز است بلکه درنهایت با درپیش گرفتن سیاست خارجی منطبق بر منافع ملی میتواند زمینه دخالت نهادهای بینالمللی و سازمان ملل و کشورهای جهان را که اخیرا کمیته حقیقت یاب را برای بررسی تنشهای داخلی ایران ایجاد کردند، را از بین ببرد همچنین مانع طمع ورزیهای آنها برای سوءاستفاده از ضعفها و مشکلات داخلی کشور شود.
از حافظ یادی کنیم:
نماز در خَمِ آن، ابروانِ محرابی / کسی کُنَد که، به خونِ جگر طهارت کرد
فغان که، نرگس جَمّاشِ شیخِ شهر امروز / نظر به دُردکشان، از سرِ حقارت کرد