یک نامه پرحاشیه و چند سؤال بدیهی
ناصر ذاکری-نامه اخیر آیتالله یزدی به محضر مرجع عظیمالشأن آیتاللهالعظمی شبیری زنجانی همانگونه که انتظار میرفت، واکنشهای گستردهای را در جامعه پدید آورد، و بسیاری از سخنوران و فعالان سیاسی در مورد آن اظهارنظر کردند. در این نوشتار با صرفنظر از تحلیل محتوای نامه صرفاً به بیان چند سؤال بدیهی میپردازم که با انتشار نامه مذکور به ذهن خطور کرده و طبعاً نگارنده محترم این نامه میبایست پاسخگو باشند: ا - آیا از دید حضرت آیتالله یزدی با همه مراجع بزرگوار میتوان با بیان انتقادی سخن گفت و مکاتبه کرد؟ آیا میتوان نامهای با ادبیات مشابه برای سایر این شخصیتهای محترم دینی که مایه اعتبار و آبروی جهان تشیع و فقه اهلبیت هستند، ارسال نمود و دراینصورت حضرت آیتالله نگارنده چنین نامهای را مورد عتاب و خطاب و حتی شایسته پیگرد قانونی نخواهنددانست؟ اگر فقط مکاتبه انتقادی با بعضی از مراجع مجاز است، و اگر چنین باشد، منطق این دستهبندی چیست؟ ۲ - آیا هر فردی مجاز به مکاتبه انتقادی با یک مرجع محترم است یا فقط برخی شهروندان چنین اجازهای دارند؟ و اگر اینگونه است، با چه ملاک و معیاری افراد مجاز به مکاتبه معین گشته و از این حق انحصاری برخوردار میگردند؟ ۳ - از آنجا که نگارنده محترم نامه مرجع شریف را بابت دیدار با چندنفر از شخصیتهای سیاسی مورد عتاب قرار دادهاند، این سؤال پیش میآید که آیا سیاههای از افراد "مسألهدار" وجود دارد و به مراجع شریف ابلاغ شدهاست که نباید با آنان دیدار کنند؟ یا اینکه این بزرگواران باید با شمّ سیاسی خود اسامی مندرج در این سیاهه فرضی را "حدس" بزنند تا مورد عتاب و اعتراض نگارنده نامه قرار نگیرند؟ و اگر چنین سیاههای واقعاً وجود دارد، با چه منطقی تنظیم شدهاست؟ ۴ - انتشار این نامه به شایعات فراوانی دامن زده، و حربه دشمنان را برعلیه نظام اسلامی تیز کردهاست. آنان با استناد به این نامه و اشاره نگارنده نامه به "تذکرات قبلی" میگویند و خواهندگفت که مراجع و شخصیتهای محترم روحانی تحت فشار هستند و به خاطر این "تذکرات" از اعلام صریح مواضع خودداری میکنند! آنان خواهندگفت وقتی مراجع بزرگوار به خاطر یک دیدار معمولی دوستانه مورد چنین خشمی قرار میگیرند، لابد اصحاب رسانه تحت فشار بیشتری هستند و نمیتوانند آنچه را لازم میدانند بنویسند! آیا حضرت آیتالله یزدی به این نتیجه قهری مکاتبه خود اندیشیدهاند؟! اگر یک رسانه وابسته به استکبار جهانی در حاشیه این نامهنگاری استدلال کند که لابد سایر محترمین این تذکرات را جدی گرفته و به همین دلیل با برخی افراد دیدار نمیکنند! حضرت آیتالله در رد این ادعا به چه استدلال و استنادی متوسل خواهندشد؟ ۵ - نامه مورداشاره بارها و بارها مورد استناد دوستان و دشمنان قرار خواهدگرفت. و از آن بهعنوان سندی برای اثبات وجود فشار در محافل حوزوی و دانشگاهی استفاده خواهدشد. به بیان دیگر این نامه خوراک تبلیغاتی بزرگی برای دشمنان نظام اسلامی فراهم کردهاست. حال این سؤال مطرح است که اگر یک چهره سیاسی یا یک مدیر ارشد از جناح مخالف حضرت آیتالله چنین خبطی مرتکب شود و سخنی بگوید یا بنویسد که به هردلیل مورد استناد و اشاره دشمنان ایران قرار بگیرد، حضرت آیتالله او را بازیچه دشمنان نخواهدخواند که از سر سادگی یا وابستگی آب به آسیاب دشمنان ریخته و بهانه دست آنان دادهاست؟ ۷ - سوالی که بعد از انتشار این نامه برای همگان قابلطرح است این است که اگر مرجع محترم تذکر آیتالله یزدی را جدی نگیرند و بدان اعتنا نکنند، چه اتفاقی خواهدافتاد، و نگارنده محترم چه برخوردی با این "بیتوجهی" خواهندنمود؟ مستقل از محتوای بسیار قابلبحث نامه از جمله اشاره به "ناراحتی و تعجب مقلدین و حوزویان" و اینکه چگونه چنین نتیجهای بر یک فقیه که طبعاً باید از پذیرش هر ادعای فاقد دلیل موجه خودداری کند، محرز شدهاست، به نظر میرسد نگارش و انتشار چنین نامهای بهویژه در شرایط کنونی که دشمنان ایران اسلامی تمام توان خود را برای درهم شکستن وحدت و انسجام ملی بسیج کرده، و البته به فضل الهی ره به جایی نخواهندبرد، از هر زاویه که تحلیل شود، یک گل مسلّم به خودی است: هم گل به جناح موردعلاقه حضرت آیتالله، و هم گل به ایران. ازاینرو سؤال آخر که قابلتأمل است این است که آیا با این پدیده "گل به خودی" باید مثل همه خطاهای سیاسی باید برخورد کرد، یا این که خطای سیاسی بزرگان قابلاغماض بل واجبالاغماض است؟