تأملی کوتاه در پرونده رضاشاه
ناصر ذاکری حبوبغضها در تدوین و تحلیل تاریخ معاصر کشورمان موجب شده تصویری مخدوش از برخی دورهها ثبت شود. حتی در برخی مقاطع علاوه بر حبوبغض نسبت به یک فرد، حبوبغض نسبت به رقبای او هم نقش منفی خود را در این میان گذاشتهاند، تا حقیقت هرچه بیشتر مخفی بماند. دوره نقشآفرینی رضاخان و سپس رضاشاه در تاریخ ایران از اسفند ۱۲۹۹ تا شهریور ۱۳۲۰ یکی از همین دورهها است. در این یادداشت سعی کردهام نگاهی کوتاه و درعینحال کمتر متأثر از اینگونه حبوبغضهای له یا علیه به این پرونده بیفکنم: الف - چگونگی رسیدن به قدرت نقش رضاخان فرمانده هنگ قزاق همدان در وقایع اسفند ۱۲۹۹ و بهویژه همراهی او با سیدضیاءالدین طباطبایی که رابطه نزدیکی با انگلیسیها داشت، موجب شده که تحلیلگران ظهور و بهقدرت رسیدنش را در چهارچوب اهداف سیاست انگلستان در ایران و منطقه تلقی کنند. بااینحال برخی نیز نظری متفاوت دارند. ازجمله دکتر صادق زیباکلام با استناد به گزارشات و مکاتبات سفارت انگلستان معتقد است دولت انگلستان در ماجرای کودتا دخالتی نداشته، و حتی از آن بیخبر بودهاست. آنچه که امثال ایشان نادیده میگیرند، ازیکسو رابطه بسیار نزدیک سیدضیاءالدین طباطبایی با انگلستان، و از سوی دیگر اهمیت روزافزون ایران برای استعمارگران انگلیسی است. سیدضیاء بهعنوان یک روزنامهنگار و فعال سیاسی در آن روزگار، روابط گستردهای با سفارتخانههای کشورهای مختلف داشت، و بررسی رفتار او جای تردید برای ناظران باقی نمیگذارد که چنین فردی بدون اتکا به یک قدرت بزرگ و حمایت مادی و معنوی از جانب او نمیتواند دست به کاری بزرگ در حد مدیریت یک جریان کودتایی بزند، آنهم در کشوری که تحتنفوذ روزافزون انگلستان است. همچنین او در سالهای بعد هیچگاه "انگلیسی" بودن خود را انکار نکردهاست.(۱) اما نکته مهمتر اهمیت روزافزون ایران برای استعمار انگلستان است، که با فروپاشی امپراتوری تزارهای روسیه، در ایران به قدرت بیرقیب مبدل شد. انگلستان ازیکسو به اهمیت سوقالجیشی ایران در همسایگی حکومت انقلابی شوروی واقف بود، و از سوی دیگر کشف و استخراج نفت در جنوب ارزش این شکار لذیذ و کمدردسر را برایش بالا بردهبود. ازاینرو انگلستان تلاش کرد با امضای قرارداد ۱۹۱۹ ایران را به طور کامل در اختیار خود بگیرد، اما این قرارداد با مخالفت مجلس مسکوت ماند. حتی تلاش انگلستان برای وادار ساختن احمدشاه به تأیید این قرارداد و بهعبارتی دور زدن مجلس نیز به جایی نرسید. حال چگونه میتوانپذیرفت که در فاصله زمانی کوتاه روزهای پرتلاطم مباحثات قرارداد مذکور و زمستان ۱۲۹۹ چنان تحول عمیقی در سیاست انگلستان و برنامه آن دولت برای آینده ایران اتفاق افتادهباشد که بهیکباره از هرگونه اعمال نفوذ و نظارت و سیاستورزی برای این شکار دست کشیده، و چنین منطقه مهمی را بهاصطلاح به امان خدا بسپارد. بهعبارت دیگر انتظار میرود سیستم دیپلماسی انگلستان نسبت به مسائل ایران حساستر شدهباشد، و با دقت بیشتری برای مدیریت تحولات سیاسی در این کشور وقت و انرژی صرف کند، نه این که منفعلانه و به نفع رقبای فرصتطلب کنار بکشد. سؤال مهمی که طرفداران این "نظر متفاوت" باید بدان پاسخ دهند، این است که در فاصله تابستان ۱۲۹۸ تا زمستان ۱۲۹۹ چه تغییر مهمی در فضای سیاست انگلستان اتفاق افتاده و نگرش آن دولت نسبت به ایران تا بدینحد دستخوش تغییر شده، که یکباره از "مدافع سرسخت قرارداد تحتالحمایگی" به یک "ناظر بیطرف و طالب عدممداخله" مبدل شدهاست؟ ازاینرو بهنظر میرسد "گزارشات رسمی" مورداستناد آقای زیباکلام را باید با نگاهی رمزگشایانه باردیگر بررسی نمود.(۲) البته این نکته را هم باید درنظر داشت که ایشان ظاهراً فقط به اسناد منتشره وزارت خارجه انگلستان استناد میکنند، و به اسناد افشاشده دولت امریکا که رابطه نزدیک کودتاچیان با دولت انگلستان را برملا میسازد، توجهی ندارند.(۳) درواقع نقشآفرینی انگلستان در کودتای اسفند ۱۲۹۹ آنچنان آشکار است که ژست ملیگرایانه سیدضیاء و الغای قرارداد ۱۹۱۹ که عملاً بینتیجه و الغاشده تلقی میشد، و افشای "گزارشات رسمی" نمیتواند این نقشآفرینی را مخفی سازد. به بیان دیگر ظهور رضاخان در سپهر سیاست ایران بخشی کوچک از یک صحنهآرایی کاملاً انگلیسی بود. ب - عملکرد و دستآورد اقدامات هر مدیر و حاکمی را میتوان در قالب تعدادی از پروژهها تصور کرد که از بین مجموعه پروژههای قابلاجرا انتخاب شدهاند. بنابراین با بررسی سه سرفصل زیر میتوان به تصویری منصفانه از عملکرد رضاشاه در دوران حکومت رسید: ۱ - منطق انتخاب پروژها در کارنامه رضاشاه اقدامات مثبتی از جمله گسترش امنیت، حفظ یکپارچگی کشور، اجرای طرحهای عمرانی و نوسازی سیستم اداری کشور وجود دارد. بهویژه ازآنجاکه این اقدامات بعد از نزدیک دو دهه بیثباتی سیاسی و اجتماعی در کشور محقق شده، طبعاً آثار عمیقی بر زندگی ایران گذاشتهاست. رضاشاه در ابتدای حکومت خود از کمک و مشاوره تیمی توانمند از افراد خوشفکر و مطلع بهره گرفت، اما در ادامه این افراد را کنار گذاشت. درنتیجه با تشدید خودکامگی در نظام تصمیمگیری امکان انتخاب پروژههای مطلوب و سازنده از بین رفت. بهعنوان مثال او حاضر به پذیرش مشاوره عقل جمعی جامعه که مسیر شرق-غرب را به جای شمال-جنوب برای طرح راهآهن سرتاسری پیشنهاد میکرد، نشد. همچنین در تصمیم بسیار مهم و سرنوشتساز همراهی با آلمان هیتلری یا همکاری با متفقین او نظر هیچ مشاور دنیادیدهای را نپذیرفت و بر نظر خود پافشاری کرد و هزینه سهمگینی به کشور تحمیل کرد. به بیان دیگر هرچند حکومت رضاشاه اقدامات مثبت قابلتوجهی را در مسیر سازندگی و نوسازی کشور صورت داد، اما لزوماً از تمام ظرفیت کشور برای این سازندگی و بالندگی بهره نبرد، و به بیان دیگر "بهترین پروژهها" از بین مجموعه پروژههای دردسترس را برای اجرا انتخاب نکرد. ۲ - هزینه مستقیم پروژهها ویژگی دیوانسالاری دوران قاجار فساد گسترده و علاقه شدید مقامات به حیفومیل اموال عمومی بود. رضاشاه با برقراری نظمی پادگانی در نظام اداری کشور، موفق شد این فساد را به شدت مهار کند. بدینترتیب هزینه مستقیم اجرای پروژهها به حداقل ممکن کاهش یافت، زیرا دیگر امکان حیفومیل خودسرانه برای مقامات و مجریان پروژهها فراهم نبود. در این سرفصل میتوان کارنامه حکومت رضاشاه را مثبت ارزیابی کرد. البته روشن است که این موفقیت و نمره مثبت به معنی طراحی نظامی کارآمد و ماندگار در امر مبارزه با فساد نبوده، و صرفاً یک موفقیت گذرا و بهاصطلاح قائم به شخص تلقی میشود که با کنار رفتن او بهیکباره درهم شکست و تداوم نیافت. ۳ - هزینههای سرباری پروژهها (غیرمستقیم) هزینههایی را که حکومت رضاشاهی به کشورمان تحمیل کرد، میتوان مصداق هزینه سرباری پروژههایی تلقی کرد که در آن دوران اجرا شدند. این هزینهها در سرفصلهای زیر قابلبررسی هستند: ۳ - ۱ - افزایش دارایی رضاشاه در دوران رضاشاه هرچند با نظارت و سختگیری امکان حیفومیل مقامات و مجریان پروژهها به صفر رسید، اما رفتار مالی خاص شخص رضاشاه در مسیری متفاوت بود. در طول دوران حکومت او روزانه بیش از ۷ سند املاک و مستغلات به نام او صادر شده، و کل این اسناد تا تاریخ شهریور ۱۳۲۰ به جمعاً ۴۴۰۰۰ فقره رسیدهاست! همه این داراییها با قیمتی ناچیز از مالکان خریداری میشد. این داراییها بعد از خروج رضاشاه از کشور توقیف شده، و البته پس از کودتای ۲۸مرداد مجدداً به خانواده سلطنتی برگشت دادهشد. البته این جدا از دارایی عظیم نقدی (ریالی و ارزی) و کارخانجات مورد تملک او است. ۳ - ۲ - تخریب نظام تصمیمگیری و تصمیمسازی هرچند در دوران رضاشاه نظام اداری و تشکیلات دولت نظم نوینی به خود گرفت. اما با گسترش اختیارات شاه فراتر از قانون اساسی مشروطه و حرکت در مسیر خودکامگی، جامعه قدمهای بزرگی به سمت عقب برداشت. در این دوران تملق، چاپلوسی، ریاکاری، و فرهنگ اطاعت از خودکامگان بار دیگر به فرهنگ عمومی جامعه بازگشت، و "ترس از حکومت" یکبار دیگر به عادت نخبگان و مقامات مسؤول مبدل شد. یکی از مقامات آن دوران در خاطراتش نقل کرده که او روزی در سمت معاون وزیر نامهای از دربار دریافت میکند که با حکم شاه، او و وزیر مربوط باید جایشان را عوض کنند! آثار مخرب این شیوه عزل و نصب حتی از عزل وزیر امور خارجه در سفر سنگال هم که در زمان ریاستجمهوری احمدینژاد اتفاق افتاد، بیشتر است. به بیان دیگر شیوه تصمیمگیری فردی در حکومت رضاشاه موجب شد رشد و پیشرفت نظام تصمیمگیری و تصمیمسازی کشور متوقف شود. آثار این شیوه تا دهههای بعد در نظام اداری کشور باقی ماند. ۳ - ۳ - بحرانسازی و ماجراجویی پرهزینه خودکامگی رضاشاه و بیاعتنایی او به نظرات مشاوران خود و نخبگان کشور طی دوران حکومت روزبهروز بیشتر و بیشتر شد. در شرایطی که او افراد خردمند را از خود رانده و تعدادی چاپلوس و متملق و جاننثار را در کنار خود حفظ کردهبود، کسی را نداشت که گاهوبیگاه تصمیمات بحرانساز او را تعدیل کند. در فضای داخل کشور، رضاشاه با پافشاری بر اجرای دستوراتی که رنگوبوی ضدیت با مذهب را داشت، گروهی از مخالفان و منتقدان خود را به سمت تندروی و افراطیگری هل داد. بدینترتیب تندرویهای برخی گروههای سیاسی در دهههای ۲۰ و ۳۰ را باید نتیجه این سیاست بحرانساز او دانست. در عرصه سیاست خارجی هم او براساس توهمات فردی خود، در شرایط دشوار جنگ جهانی دوم، همسویی با آلمان هیتلری را به بیطرفی یا همراهیِ حداقل با متفقین با هدف جلوگیری از تحمیل ضرر به کشور و ملت و حتی بهره جستن از فرصت تاریخی پدیدآمده ترجیح داد. نتیجه این انتخاب غلط فردی، دادن بهانه و فرصت اشغال کشور به متفقین بود، اتفاقی که حتی تمامیت ارضی کشور را به مخاطره افکند، و کم ماندهبود منتهی به تجزیه بخشهایی از کشور بشود. رویهمرفته، هرچند در کارنامه رضاشاه اقدامات مثبت و سازندهای دیدهمیشود، اما این چند اقدام مثبت در مقابل هزینه و خسارتی که به کشور تحمیل شدهاست، رنگ میبازد. درواقع ممکن است یک حاکم خودکامه در دوران اقتدار خود گامهای مثبتی به نفع جامعه بردارد، اما در کل چنین شیوه حکمرانی نتایج و دستآوردهایی را پدید میآورد که ممکن است برای مدتها مانع از شروع جریان سالم توسعه و نوسازی کشور شوند. ازاینرو تنها در یکحالت میتوان از کارنامه یک حاکم خودکامه اظهار رضایت کرد، و آن این است که از اقتدار خود علاوه بر حفظ یکپارچگی و دفع شر اجانب، برای تحکیم قدرت نهادهای مردمی، بسط مردمسالاری و ساماندهی رقابت سالم حزبی در کشور استفاده کند. چنین موردی در کارنامه رضاشاه دیدهنمیشود، و اتفاقاً کلیه اقدامات او را میتوان در مسیر خلاف آن یعنی تخریب بنیان مردمسالاری تعبیر و تفسیر کرد. همانگونه که گذشت، ظهور رضاشاه در سپهر سیاست ایران بخشی از یک برنامه انگلیسی بود که ادامه وضعیت دوران احمدشاه (ناکارآمدی حکومت مرکزی و نبود امنیت) را به نفع خود نمیدید. زیرا ممکن بود منتهی به شکلگیری نهضت مردمی و دولت ملی واقعی شود. بهویژه اینکه شکلگیری دولت سوسیالیستی در همسایه شمالی نیز اثر فرهنگی، سیاسی و اجتماعی خود را گذاشته، و شرایط را برای چنین اتفاقی آماده کردهبود. سناریویی که منافع دولت انگلستان را طی سالیان آینده تضمین میکرد، این بود که دولتمردانی جدید و کمتر شناختهشده با ادعاهای فسادستیزی و ملیگرایی کاذب روی کار بیایند و مظاهری از نوسازی و توسعه را در کشور به معرض تماشای مردم بگذارند، تا کسی گرفتار وسوسه تکرار تجربه بلشویکها نشود. مشابه همین سناریو سالها بعد با روی کار آمدن شاپور بختیار در زمستان ۱۳۵۷ به اجرا درآمد. بنا بود با تشکیل دولت بختیار، مردم معترض به با بسنده کردن به همین میزان از پیروزی، از خیر تغییر و تحولات بیشتر گذشته، خیابانها را ترک کنند و به خانههایشان بازگردند. ----------------------------- ۱ - وی در اواخر عمر و در مصاحبهای با مجله "تهران مصوّر" در پاسخ این سؤال که "راسته که میگن شما انگلیسی هستید؟" پاسخ میدهد:
- بله این طور میگویند. ... تاریخ سیصد سالهی اخیر نشان داده و ثابت کرده که انسان در دوستی با انگلستان ضرر میکند. اما دشمنی با انگلستان موجب محو آدمی میشود. من به عنوان یک آدم عاقل در تمام مدت زندگیم، ضرر این دوستی را کشیدهام، اما حاضر نشدهام محو شوم.
۲ - تحلیل وقایع تاریخی با اتکای صرف به اینگونه "گزارشات رسمی" که معمولاً بعد از یک دوره زمانی افشا شده، و در دسترس عموم قرار دادهمیشوند، بهویژه درصورت مغایرت با سایر شواهد تاریخی ممکن است تحلیلگر را دچار خطای فاحش بکند که بیان آن فرصتی دیگر میطلبد. ۳ - مراجعه کنید به: سایت مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی - مصاحبه عبدالله شهبازی با دکتر محمدقلی مجد