غلامرضا رحیمی
کارشناس مدیریت پروژه
گفتم از آنجایی که ظاهرا دیگر گذشته نه تنها چراغ راه آینده نیست که بهقولی با تکرار مکرر راههای رفته باید گفت از تجربیات گذشته حتی به عنوان فانوس دستی هم در پیمایش راه آینده استفاده نمیشود.به همین دلیل سعی کردم با خاطره نویسی اَشکال و اَبزار مختلف نابودی چرخ را حداقل برای خودم ثبت کنم. که دستِِکم بتوانم از آنان به عنوان چراغقوه دستی آنهم با نور کم مصرفِ الایدی که دوام بیشتری در حافظهام بیابد، استفاده کنم. در این راه از برخی ابزار و مواد نام بردم که اخیرا و طی عمر خودم دیدهام، از آنها برای نابودی چرخ استفاده کردهاند. نوشتم که با پتک بر فرق نظام برنامهریزی اقتصادی که بنیانش دولتی است،کوبیده و مدار آنرا از برنامهریزی مصوب به میلی تبدیل کردند. از اره زنگزده انقلابیمآبی اسم بردم که با نام توزیع هدفمند یارانه برای نابودی چرخ اقتصاد و توزیع فقر از آن استفاده شد، نوشتم. و از تبر گفتم و تسویهای که با حذف مدیران و فعالان اقتصادی با نام مافیا کرد و نابودی چرخ تجربه، همچنین از اسید پاشی بر چرخ اقتصاد خصوصی نام بردم که بنام نهضت پر سر و صدای خصوصیسازی، رقیب قدرقدرت جدیدی برای بخش ضعیف شده اقتصاد تراشیدند که همچون شتر گاو پلنگ هر خصلتی دارد، مگر آنچه نامیدند.
اما یکی دیگر از ابتداییترین وسایل تخریب، قدرت و زور و مهارتهای رزمی است. قدرت تواناییهای زیادی به فرد برای نابودی هرچه از جمله چرخ را میدهد. مهارتهای رزمیِ قدرت، حوصله تحلیلی او را کاهش میدهد. اصولا این نوع قدرت، هم علاقه فراوانی به شوک درمانی داشته و هم حوصله تامل در جزئیات را ندارد. او یا تمام بیماران عالم را قبل از معاینه به اطاق جراحی هدایت میکند و یا برای آنها شوک الکتریکی تجویز میکند. این نوع درمان مشابه، توجه ندارد که ترسوترین موجود عالم سرمایه است که از ترس، فوری فرار را بر قرار ترجیح خواهد داد. یا شاید روانشناسی سرمایه را هم خوب دانسته و بدلایلی همه روزه با شوکی جدید به چرخ اقتصاد، هم تو دل سرمایه و صاحب سرمایه را خالی و هم سفره مردم را کوچک میکردند.