جمعه 07 اردیبهشت، 1403

کدخبر: 25301 19:41 1394/11/03
مروری بر خاطرات فریده لاشایی؛ از برشت تا سهراب و کیمیایی

مروری بر خاطرات فریده لاشایی؛ از برشت تا سهراب و کیمیایی

دسته‌بندی: بدون دسته‌بندی
مروری بر خاطرات فریده لاشایی؛ از برشت تا سهراب و کیمیایی

مروری بر خاطرات فریده لاشایی؛ از برشت تا سهراب و کیمیایی

دسته‌بندی: بدون دسته‌بندی

  فریده لاشایی را چه قدر می‌‏شناسیم، او نقاش است اما تنها نقاش نیست، موزه هنرهای معاصر که این روزها آثار تجسمی لاشایی را به نمایش گذاشته، جنبه‏‌های دیگر زندگی این هنرمند را فراموش نکرده است... به گزارش هنرآنلاین، موزه هنرهای معاصر تهران از آخرین روز آبان ماه امسال میزبان نمایشگاه آثار فریده لاشایی شد. هشت گالری موزه هنرهای معاصر طراحی‏‌ها، نقاشی‎ها، حجم‎های شیشه‎ای و ویدئوآرت‏‌های هنرمندی را در خود جای داده‎اند که این روزها درباره او بسیار صحبت می‏‌شود. فریده لاشایی بدون شک از تاثیرگذارترین هنرمندان روزگار ما بود و از آنجا که حوزه کاری او تنها به نقاشی محدود نمی‏‌شد، توجه به او و آثارش کاری ضروری برای هنر معاصر ماست. اما در میان آثاری که در موزه هنرهای معاصر به نمایش گذاشته شده است به جز آثار لاشایی بسیاری چیزهای دیگر نیز توجه مخاطب را به خود جلب می‏‌کند، دست‌نوشته‌ها، عکس‎ها، کتاب‎های مورد علاقه‎اش، صفحاتی از کتاب "شال با مو"، نقل قول‏‌هایی روی دیوارها و... که همه و همه موجب می‏‌شود تا ما با فریده لاشایی ارتباط نزدیک‎تری برقرار کنیم زندگی‌نامه در گالری شماره یک در گالری شماره یک موزه هنرهای معاصر علاوه بر آنکه نخستین تجربه‏‌های نقاشی فریده لاشایی در آن قرار دارد، برگ‎هایی از زندگی او را نیز به نمایش گذاشته است، گواهینامه پایان دوره تحصیلات ابتدایی که در آن "طبق آئین‎نامه امتحانات نهایی مصوب شورای عالی فرهنگ و نظر به تصدیق هیات ممتحنه در خرداد ماه سال ۱۳۳۶ " گواهی شده است که فریده لاشایی دانش آموز دبستان فردوس که "رفتارش در دبستان خیلی خوب بوده است" با معدل ۱۷/۳ قبول شده است، کارنامه ششم متوسطه طبیعی از دبیرستان "هما" در قلهک و مدرک پایان تحصیلات متوسط از همین دبیرستان با معدل ۱۵/۸۵، به همراه عکس‎های خانوادگی و حتی کارت دریافت سهمیه قند و شکر در یک ویترین و عکس‎هایی از سفرهای فریده لاشایی به آلمان، اتریش و ایتالیا و مدارکی مانند گواهینامه شرکت کلاس درسی در سمینار دویچس در دانشگاه یوهان ولفگانگ گوته فرانکفورت در سال ۱۹۷۲ در ویترینی دیگر؛ از جمله یادگاری‌هایی هستند که در این گالری به نمایش گذاشته شده‌اند. شاعر ناتمام در گالری شماره دو در گالری شماره دو همواره صدای فریده لاشایی در حال خواندن شعرهای خودش قابل شنیدن است، دست‌نوشته‎های او از اشعارش به همراه طرح‎هایی برای گلدان‎های رزنتال به نمایش گذاشته شده است. لاشایی شعرهای پرشمارش را در دفترچه‌‏ها، برگه‎ها و حتی سمت سفید یک پاکت نامه نوشته است. ویترین‏‌ها در این گالری پر از شعرهای ناتمامی هستند که لاشایی هیچ‏‌گاه آنها را منتشر نکرده است اما به ما می‏‌گویند کسی که به عنوان نقاش شناخته‌‎ایم شاعر چیره‏‌دستی هم بوده است. او در یکی از این شعرها گفته است: "در روشنایی پریده رنگم / و چشمانم/ به گودی نشسته‏ است / چون جایتکاران مغشوشی که آگاهند/ در روشنایی به تو نگریستم/ و دیدم که چون/ دو دندان برآمده کوسه‌ای/ که خون نوشیده/ درون آبی چشمانت/ مردمک‎هاش سخت و بی‎حرکتند/ لمس می‏‌کنم/ چشمانم را / (که به خواب نمی‏‌روند) / رویاهام/ وحشت‎انگیزند " برشت عزیز در گالری شماره ۳ "برشت عزیزم، با آن بینی بلند و کج و معوج‌ات که مرا یاد هم‎شهری‎هایم می‏‌اندازد؛ با آن طنز برنده که مرا به فرهنگ تو پیوند می‌دهد، و آن دریچه که به رویم گشوده شد تا بارها از آن پرواز کنم، برای من جذابیت داشت. ولی این جذابیت‎ها وقتی با خشکی آدم‎ها روبه‌رو می‎شوی زود تمام می‌شود اما برشت از طنز و سرزندگی برخوردار است که مخاطبش را هنوز هم نگه داشته است. از برشت خیلی چیزها آموختم، برشتی که می‏‌تواند به خشم‎های دوران جوانی‏‌اش نگاه کند برای من خیلی جذاب است. البته از این حرف‏‌ها که دوران برشت هم گذشته است زیاد می‏‌شنویم ولی من فکر می‌کنم با نگاه امروز و برای امروز هم می‏‎توان برشت خواند." این‏‌ها جمله‏‌های فریده لاشایی است که بر دیوار گالری شماره ۳ موزه هنرهای معاصر نوشته شده است. در این گالری ویترین‏‌ها از کتاب‏‌های برشت انباشته شده‌اند، کتاب‎هایی که به فریده لاشایی تعلق دارند. "روزهای کمون"، "زن نیک سچو آن" و "ارباب پونتیلا" از جمله این کتاب‎ها هستند. به علاوه در یکی از ویترین‏‌ها وجه دیگری از زندگی هنری فریده لاشایی به عنوان مترجم به نمایش گذاشته شده است، در این ویترین نسخه‎هایی از کتاب‏‌های "خنده فروخته شده " نوشته جمیز کروس، "نجواهای شبانه" اثر ناتالیا کینگزبورگ و "گل‎های هیروشیما" نوشته ادیتا موریس که همگی آنها را فریده لاشایی ترجمه کرده است به نمایش گذاشته شده است. شال با مو در گالری شماره شش در ویترین گالری شماره شش دست‎نوشته‏‌های رمان "شال با مو" به نمایش گذاشته است. کتابی که طرح جلد آن یکی از نقاشی فریده لاشایی است و این نقاشی نیز در گالری شماره شعر در کنار دست‏‌نوشته‏‌ها به نمایش گذاشته شده است. "شال با مو" نوعی زندگینامه در قالب رمان و در خلال روایت زندگی است و گوشه‌ای از تاریخ سیاسی ـ اجتماعی ما نیز در آن به چشم می‌خورد که نویسنده و برادرش یکی از بازیگران یا بازی شده‌های آن بودند. در "شال بامو"، کلاژ مرور تاریخ اجتماعی ـ سیاسی ایران از زمان جنگ ایران و عراق و با لالایی که راوی برای دخترش‌ می‌خواند شروع می‌شود: شال بامو، شال بامو (شغال آمد، شغال آمد...). در این کتاب روایت لاشایی درست مثل نقاشی‌هایش است که منتقدی درباره آن گفته بود: آنچه فریده لاشایی به نمایش می‌گذارد یادگارهای نگاهی گذرا به چشم اندازهایی است که تنها با نیروی تصور می‌توان به آنها دست یافته باشد نه با خیال پردازی. در بخشی از این کتاب می‌‏خوانیم: "در دسته‌بندی‌هایی شرکت می‌کردیم که نهایتاً به قصد رسیدن به قدرت صورت گرفته بود و آگاه یا ناآگاه،‌ دوستی‌ها و دشمنی‌ها هم برحسب این دسته‌بندی‌ها شکل می‌گرفت... به ذهن کسی در آن زمان خطور نمی‌کرد که در مرکز همه این غوغاها، روحیه‌ای خشن، متجاوز و مردسالارانه حکم فرماست و این همه سرپوشی است بر هزاران عقده ناگشوده. مثل همیشه، ـ و در کجای تاریخ سرکوب‌گر سیاسی و اجتماعی ما ـ کی جرات داشت به این چیزها بیندیشد؟" دیدار با گویا در گالری شماره هشت در ویترین این گالری نیز نمونه‎ای از داستان "دیداری با گویا" از فریده لاشایی وجود دارد که در مجله جهان نو منتشر شده بود. به علاوه حکاکی‎های فریده لاشایی با عنوان "قاپیدن ماه" که طرح‌‏هایی برای ویدئوآرت او با همین عنوان هستند نیز در این گالری به نمایش گذاشته شده است. خاطرات روی دیوار موزه هنرهای معاصر از لاشایی به جز کتاب‎ها، یادگاری،‌ها و شعرها و طرح‎ها، نوشته‎هایی نیز روی دیوارهای بخش‎های مختلف موزه معاصر وجود دارد. یکی از جالب‌‏ترین آنها به خاطره‏ای درباره مسعود کیمیایی مربوط می‏‌شود: "سهراب شب در مهمانسرای کاشان به دیدن‌مان آمد، با تقوایی و زنش؛ شهین، آنجا اطراق کرده بودیم. کیمیایی و گیتی هم به خاطر فیلم آخرشان آمده بودند. منفردزاده هم بود. کیمیایی را از همان دوره‌‎‌ که در انتشارات روزن دورادور می‎شناختم، وقتی که جوان بود و "قیصر" را هنوز نساخته بود و برای دیدن دوست شاعرش احمدرضا(احمدی) می‎آمد. یک بار بعد از رفتن‎اش احمدرضا گفت:"با استعداد است، می‎خواهد فیلم بسازد به هر قیمتی کاره‎ای خواهد شد". آن شب خودش را کنار کشیده بود، حرف نمی‏‌زد دیگر مشهور بود قیصرش گل کرده بود و دل پایینی‎ها و بالایی‎ها را یک جا برده بود. کم هنری نیست." روی دیوار دیگری هم درباره سهراب سپهری نقل قولی از لاشایی هست: "دوره، دوره به تنگ آمدن مردم در سراسر جهان بود... . چندتا ویتنامی خودشان را آتش زدند؟ راست راست نشستند و سوختند و هیچ کس نگفت آخ، که هیچ، بمب‎های بیشتری هم بر سرشان ریختند و تازه همه ما "مای لای"یی‎ها را هم قتل عام کردند. اواسط جنگ ویتنام بود و من هم، مثل خیلی‎های دیگر با هر خبری دلم زیر و رو می‌‏شد. سهراب سپهری سیبی را که به دست داشت، گرفته بود  و نمی‌خورد؛ "آدم‎ که سیب را نمی‏‌خورد... حیف این سیب..." حرف سهراب انگار توهینی بود به زیر و رو شدن‌هامان... احساس گناهی ناشی از حوادث ناگوار با سرعتی غریب در حال رشد بود، حرف را کشاندم به ویتنامف سهراب البته که ناراحت بود اما آن سیب را هم نمی‌خورد... ." گفتنی است آثار فریده لاشایی، دست‎نوشته‎ها و شعرهای ناتمام او تا پایان اسفند ماه در موزه هنرهای معاصر قرار خواهد داشت و علاقه مندان می توانند از این آثار بازدید کنند.  


  • دیدگاهی برای این نوشته ثبت نشده است.
  • افزودن دیدگاه


JahanEghtesadNewsPaper

جستجو


  |