داشتیم پیشرفت میکردیم !
قصد طنزپردازی ندارم. مخصوصاً در آستانه برگزاری انتخابات مهم هفتم اسفندماه، و روزها و شبهایی که همچون شبهای مبارک قدر، اهمیتی بیبدیل در تعیین سرنوشت کشورمان یافتهاند. اما گاه بروز اتفاقات و طرح ادعاهایی بیمدرک و سند از جانب مدعیان، شرایطی پیش میآورد که بیننده و خواننده نمیداند به این ادعاهای شگرف و شاخدار بخندد، یا به حال این سرزمین که برخی فعالان سیاسی آن برای رسیدن به قدرت ابزاری بهتر و برّندهتر از تهمت و سیاهنمایی نمیشناسند، بگرید. مدعیانی که به ضرب و زور امپراطوری رسانهای میخواهند به این ملت مظلوم بقبولانند که دولت نهم و دهم کارنامه موفقی در طی مسیر پیشرفت کشور داشتهاست! داشتیم پیشرفت میکردیم، و اگر اشتباه مردم در خرداد ۹۲ اتفاق نمیافتاد، اینک سفره مردم پر از انبوه نعمات، و اقتصاد کشور مصون از انواع صدمات بود. در سال ۸۴ به دنبال روی کار آمدن دولت نهم، فرصت کمنظیری در اختیار مسؤولان وقت گذاشتهشد تا با هنرنمایی خود در عرصه اقتصاد و سیاست کارنامه مطلوبی از خود برجای بگذارند. از یک سو دولت قبل به جای دنبال کردن استراتژی زمین سوخته و تحویل دادن خزانه و صندوق خالی و منابع مالی پیشخورشده، نهایت همکاری را با دولت نهم به عمل آورده، و به عبارتی پاس گل را به تیم مدیریتی بعدی مستقل از گرایش سیاسی و حزبی تیم جدید دادهبود. ذخایر ارزی کشور فربه شدهبود و دولت هشتم در نهایت احتیاط و مدارا تلاش کردهبود این منابع را برای آیندگان حفظ کند. همچنین موافق با خواسته کتبی رئیسجمهور جدید، دولت هشتم در ماه آخر تصدی هیچگونه تعهدی برای دولت آینده ایجاد نکرد. حتی در عرصه پرونده هستهای وقتی دولت هشتم به دنبال بدعهدی طرف غربی بهناچار مراکز هستهای را بازگشایی کرد، حداقل فایده این کار برای دولت نهم این بود که در ابتدای تصدی خود متهم به تندروی هستهای و "انجام اقدامات تحریکآمیز" نشود. علاوه براین، مجلس هفتم نیز همسویی و همگرایی قابلتوجهی با دولت نهم داشت و هرگز با احضار وزرا، طرح سؤالات بیشمار، دادن کارت زرد و تهدید به استیضاح، و زیر سؤال بردن اقدامات دولت، مشکلی برای تیم مدیریتی جدید ایجاد نکرد. اما برگ برنده سوم که در اختیار دولت آقای احمدینژاد قرار گرفت، افزایش چشمگیر قیمت نفت و دستیابی دولت وقت به درآمد هنگفت ارزی بود. به این ترتیب دولت نهم در بهترین شرایط مالی و درآمدی، و برخورداری از حمایت مجلس، اسب زینکرده قدرت را تحویل گرفت. انتظار همه دوستداران و دلسوزان کشور این بود که دولت جدید با تدبیر و درایت از این فرصت تاریخی بهره گرفته، و مقدمات رشد و توسعه سریع کشور را فراهم سازد. اما لجاجت عجیب رئیس دولت نهم در پرونده تغییر ساعت رسمی کشور در همان اولین ماه تحویل گرفتن قدرت، نشان داد که دورانی پر از تلخکامی برای ملت ایران فرارسیدهاست: دوران بیاعتنایی به نظرات کارشناسی و به تعبیری سالهای دور از درایت. دولت نهم میتوانست با بهرهگیری از این همه برگ برنده و موقعیت مساعد، در مسیر کاهش تنش و تشنج در روابط بینالمللی قدم برداشته، و درآمد هنگفت نفتی را برای انتقال فنآوری جدید، و تقویت ذخایر ارزی کشور صرف کند، و درسایه آرامش در فضای داخل و روابط خارجی، کارنامه درخشانی از خود برجای بگذارد: مهار تورم، افزایش نرخ رشد اقتصادی، افزایش صادرات صنعتی، کاهش بیکاری، افزایش تولید ناخالص داخلی و افزایش رفاه عمومی. همهچیز برای هنرنمایی دولت فراهم بود. همه چشمها به پای مهاجم دولت بود که پاس گل بینظیر را مبدل به گلی تاریخی بکند. اما اراده دولت نهم زدن گل به حریف نبود. او گل را در عین ناباوری همگان به دروازه ملت زد! به جای بهرهگیری از این فرصت تکرارناشدنی تاریخی برای توسعه، و همراهی ابر و باد و مه و خورشید و فلک، به طرح شعارهایی چون "آوردن پول نفت بر سر سفره مردم"، "مدیریت جهان" و "رسیدن به قلههای پیشرفت" پرداخت. شعارهای که به سرعت پوچ بودنشان حتی بر حامیان پروپاقرص دولت نیز اثبات شد. میراث دولت دهم برای دولت بعدی، خزانه خالی، بودجه مساوی با صفر، تعهدات فراوان درقالب طرحهای عمرانی نیمهتمام، ناشی از کلنگزنیهای بیمورد، تشدید بحران و تحمیل تحریمهای ظالمانه بود. ماجراجوییهای دولت دهم بهترین بهانه را به دست دشمنان قسمخورده این سرزمین دادهبود که اجماع جهانی برعلیه ایران راه بیندازند. اجماعی که برای اولینبار موفق به اعمال تحریم بانک مرکزی کشور شد. اینک حامیان آن دولت، و همپیمانانی که مسبب تحمیل این همه دشواری به ملت مظلوم ایران بودند و موجبات به هدر رفتن ثروت عظیم ملت ایران را فراهم ساختند، با فراری دلیرانه به جلو، به صف طلبکاران از این ملت مظلوم پیوستهاند! آنان در نطقهای انتخاباتی خود میگویند دولتی که کشور را با تورم ۱۰%، خزانه پروپیمان و وضعیت مطلوب ذخایر ارزی و تصویر مالی کاملاً شفاف تحویل گرفت، و با تورم ۴۰%، خزانه خالی و ذخایر و دارایی نامعلوم، برای دولت بعدی به ارث گذاشت، خدمتگزاری موفق و مدبر بودهاست! آنان میگویند در آن سالهای سخت، کشور داشت پشت سرهم قلههای پیشرفت را فتح میکرد، کم ماندهبود که دیگر مشکلی برای حل کردن پیدا نشود، اما انتخاب نادرست خرداد ۹۲ موجب بازگشت به بحران و عقبماندگی شد! آنان از تجربیات موفق میگویند و رایحه خوش خدمت که بر این سرزمین وزیدهبود و مردم قدرش را ندانستند! اما به سؤالی اساسی جواب نمیدهند و آن این که: پس چرا مردم آثار این همه موفقیت را نمیدیدند؟!" این ادعای بیپایه مدافعان دولت دهم که آرزوی بازگشت به قدرت و تسخیر تریبون مجلس را دارند، مستمعان را یاد این داستان قدیمی میاندازد که کسی به فلان رند گفت ماشاءالله هزار ماشاءالله حاج خانمتان خیلی اهل گشتوگذار هستند! و آن رند با تعجب پاسخ داد: "عجب! پس چرا منزل ما تشریف نمیآورند؟!" آری! ما هم همصدا با مدافعان سینهچاک دولت دهم میگوییم آن دولت خیلی خدمت کرد و رفاه و درآمد ایجاد کرد. و همپیمانان و حامیان پیدا و پنهان آن حق دارند برای همیشه بابت خدمتی که به سفره مردم کردهاند، از عالم و آدم طلبکار باشند. فقط متعجبیم که چرا این همه موفقیت و رفاه به خانه مردم نیامد. همین! آنان از بیکاری گسترده، و فقر و درماندگی گروه کثیری از شهروندان سخن میگویند، و اینهمه را بهپای دولت یازدهم مینویسند. اما به این نکته کلیدی نمیپردازند که در شرایطی که دولت دهم مشکل بیکاری را حل کرده، و فقر را از این سرزمین بیرون راندهبود، دولت یازدهم با چه تدبیری توانسته ظرف مدت دوسال این همه بیکاری و فقر را مجدداً تولید کرده، و راهی بازار کند؟! آنان از تحریمها سخن میگویند و این که با وجود وعده دولت یازدهم، هنوز رفع نشده و یا آثارش به سفره مردم نرسیدهاست. اما با رندی تمام این سؤال را پاسخ نمیدهند که مگر با درایت دولت موردحمایتشان تحریمها موجبات رشد اقتصادی کشور را فراهم نمیساخت؟ گفتنی درباب ادعاهای بیپایه و فاقد مدرک حامیان دولت دهم فراوان است، و به تعبیر حضرت حافظ در یکی نامه محال است که تحریرشان بکنیم. ازاین رو به ذکر نکتهای تاریخی و درخورتأمل بسنده میکنم: ادعای بیپایه "داشتیم پیشرفت میکردیم، اما نگذاشتند" علاوه بر مورد اخیر با مصرف انتخاباتی، یکبار دیگر هم در گذشتهای نهچندان دور مطرح شدهاست. برخی از طرفداران ورشکسته رژیم سابق در تلاش برای جلب حمایت آنانی که از حرکت تاریخی این ملت در بهمن ۱۳۵۷ زخم خوردهاند، با تحریف تاریخ و ارائه تصویری دستساز از اقتصاد ایران در نیمه اول دهه ۵۰خورشیدی، ادعا میکنند که در آن سالها کشورمان در مسیر رشد و توسعه افتادهبود و با سرعت به دروازه تمدن بزرگ نزدیک میشد. اما اشتباه تاریخی مردم ایران باعث شد آن دولت خدوم کنار برود و جریان توسعه کشور قطع شود! این گُندهطراران مدعی تاریخنویسی با سوءاستفاده از کماطلاعی مخاطبانشان از تاریخ این سرزمین، ادعاهایی شاخدار تحویل آنان داده، و با جعل تاریخ و ارائه تصویری ناقص و مخدوش از شرایط اجتماعی و اقتصادی آن ایام، هدف خود را دنبال میکنند. آنان ادعا میکنند ایران آن روزها راه پیشرفت را میپیمود! آنان با رندی تمام از کنار این حقیقت که جریان تورم دورقمی در ایران از اول دهه ۱۳۵۰ شکل گرفته و بهتدریج در اقتصاد کشورمان جاخوش کردهاست، میگذرند. گذشت ایام نشان داد که آن "دروازه تمدن بزرگ" که شاه شاهان مدعی رسیدن به آن بود، حتی درحد دریچهای تنگ و تاریک هم نبود. رژیم سابق با سیاستهای نسنجیده کشور را گرفتار بحران اقتصادی کرد، اما مدافعان نمکپروردهاش هنوز هم مدعی درخشان بودن کارنامه آن دولت هستند. خلاصه کنم. به نظر من ادعای "داشتیم پیشرفت میکردیم، اما نگذاشتند" چه از طرف حامیان رژیم سابق ارائه شود، و چه از زبان مدافعان و همپیمانان دولت دهم سردادهشود، به یک میزان بیپایه، فاقد مدرک و شاخدار است.