پروفسور سیدهاشم اورعی_ استاد دانشگاه صنعتی شریف
سرانه مصرف یا شدت مصرف انرژی؟
با فرا رسیدن زمستان و سردی هوا عدم پایداری شبکه انرژی کشور بیش از پیش عیان شد. سادهانگاریست چنانچه فکر کنیم مشکل فقط در کمبود گاز است. وابستگی شدید برق کشور به گاز موجب میشود با کمبود گاز تولید برق نیز به چالش کشیده شود. از طرفی تامین سوخت جایگزین یعنی مازوت برای نیروگاهها، افزایش شدید آلودگی را به دنبال خواهد داشت. در بخش بنزین و گازوئیل نیز، افزایش قابل توجه تقاضا در هفتههای اخیر و عدم امکان تامین آن بزودی شرایط مشابهی را ایجاد کرده و ناگزیر به واردات خواهیم بود. متوسط مصرف روزانه بنزین در کشور در 7 ماه اول سال 7/102 میلیون لیتر بوده است در حالیکه در تاریخ 3 دی ماه سال جاری رکورد تابستانه مصرف بنزین در زمستان زده شد و مصرف به 116 میلیون لیتر رسید! برای مقایسه باید گفت متوسط مصرف روزانه بنزین و گازوئیل در انگلستان جمعاً 40 میلیون لیتر است که در 25 سال اخیر به نصف کاهش یافته در حالیکه در همین دوره زمانی در ایران 4 برابر شده است.
در بحث میزان مصرف انرژی عموماً دو معیار مطرح میشود. یکی سرانه مصرف یعنی میزان مصرف انرژی هر نفر در سال و دیگری شدت مصرف یعنی میزان انرژی مصرف شده برای ایجاد یک واحد ارزش افزوده، مثلاً یک دلار، در تولید ناخالص داخلی. اخیراً مجمع فعالان اقتصادی خطاب به وزرای نفت و نیرو و نیز مسئولینی که مشکل انرژی در ایران را ناشی از مصرف بالای مردم میدانند گفت سرانه مصرف انرژی در ایران حدود یک سوم امارات و کویت و نصف آمریکا و عربستان است و ادامه داد که مقایسه سرانه مصرف انرژی ایران با سایر کشورهای جهان بسیاری سوءمدیریتها و فرافکنیها را افشاء میکند.
در اینکه در چند دهه اخیر مساله انرژی به درستی مدیریت نشده هیچ شکی نیست. اما نظرات اعلام شده از سوی مجمع فعالان اقتصادی گذشته از این که اشتباه است نشان میدهد که ما هنوز بر نحوه ارزیابی میزان مصرف به توافق نرسیده و صورت مساله را نیافتهایم. در چنین شرایطی چگونه میتوان انتظار حل مساله را داشت؟
در بحث انرژی مهمتر از اینکه چقدر مصرف میکنیم این است که با آن چه میکنیم. در سادهترین حالت میتوان پرسید آیا بهتر است کمتر مصرف کنیم و آن را هدر دهیم یا بیشتر مصرف کنیم و با آن تولید کنیم؟ لذا مقایسه میزان مصرف انرژی هر نفر در سال با دیگر کشورها بدون اینکه ببینیم با آن چه کردهایم، دادن آدرس غلط است. برای ارزیابی صحیح شرایط مصرف انرژی باید شدت مصرف انرژی را که نشان دهنده بازدهی کلی مصرف انرژی در کشور است مدنظر قرار داد.
سرانه مصرف انرژی ایران تقریباً برابر با آلمان و فرانسه است در حالیکه GDP آلمان با 81 میلیون نفر جمعیت بیش از 4200 میلیارد دلار، فرانسه با 70 میلیون جمعیت نزدیک به 3000 میلیارد دلار و ایران 85 میلیون نفری تنها 360 میلیارد دلار است. بدین ترتیب یک آلمانی با مصرف انرژی برابر همتای ایرانی خود نزدیک به 12 برابر کالا و خدمات تولید میکند و بدین ترتیب میتوان گفت که شدت مصرف انرژی ایران 12 برابر آلمان است در حالیکه سرانه مصرف انرژی در دو کشور تقریباً برابر است.
اما چرا چنین اختلاف فاحشی وجود دارد؟ چرا مصرف انرژی ما طی 44 سال 11 برابر شده است و از نظر شدت مصرف انرژی در رده هفتم جهان قرار داریم و وضعمان هر سال بدتر میشود؟ قطعاً عوامل متعددی در رسیدن به ناکجا آباد در حوزه انرژی نقش دارد لیکن بیشتر آنها معلولند و علت العلل را باید در سیاست قیمتگذاری جستجو کرد. در شرایطی که در سال 98 قیمت هر لیتر بنزین 30 سنت بوده و امروز 5/7 سنت است و بهای بنزین و گازوئیل در این مدت کوتاه به حدود یک چهارم کاهش یافته، چگونه میتوان انتظار افزایش افسار گسیخته مصرف را نداشت؟ برودت هوا در چند هفته اخیر شکنندگی بخش انرژی کشور را عیان کرد و نشان داد که کارد به استخوان رسیده است و زمان مماشات و پرهیز از گرفتن تصمیمات سخت و درست فرا رسیده و باید دست به کار شد. باید قبول کنیم که تنها سیاست عملی اصلاح قیمتهاست. همه مردم چه فقیرو چه غنی، باید قیمت واقعی انرژی را پرداخت کنند و صد البته رسیدگی به وضعیت معیشت و زندگی طبقات محروم جامعه باید در چهارچوب سیستم رفاهی و حمایتی کشور حل شود ولی نه با در اختیار گذاشتن انرژی مفت. این راهبرد اشتباه زیانهای جبران ناپذیری به اقتصاد کشور زده و در صورت ادامه این روند بزودی نظام را با چالشهای جدی اجتماعی و امنیتی مواجه خواهد کرد.
و کلام آخر اینکه در همه جهان میزان مصرف انرژی رابطه مستقیم با تولید ناخالص داخلی دارد، یعنی با افزایش GDP، مصرف انرژی هم زیاد میشود. لیکن در ایران این رابطه هم به صورت معکوس برقرار است و دوباره خلاف جهت همه جهان در حرکتیم!