غلامرضا رحیمی
کارشناس مدیریت پروژه
در ادامه موضوع چند شماره اخیر که بیشتر مربوط به کمک بازاریابی تجاری به بازاریابی رای بوده، به هدفگذاریها میپردازم. رویکردهای بازاریابی تجاری و کیفیت ارتباط با مشتری هدف معمولا براساس اهداف کلان برندها صورت میگیرد. یکی از اولین پیامهای ارتباطی هم شعار است. شعار چکیدهای معمولا مبهم از هدف است. مثلا فلان برند خودروساز، اگر محصولی با قدرت خرید طبقات با درآمد کم میسازد در تبلیغ، میتواند محصول خود را خودرویی مردمی معرفی کند و مرادش این باشد که همه میتوانند آنرا داشته باشند. و اگر بتواند چنین محصولی ارائه دهد، بخت آنرا دارد که با استقبال آن قشر موفق شود، حالا ممکن است چند سال بعد کیفیت بهتری را طلب کنند که احتمالا همیشه خودروسازانی را در بازار خواهد یافت که نظرشان را تامین کنند. هرچه هست، خودروساز با تحویل خودروی حالا با کیفیت پایین بالاخره چیزی را به خریدار میدهد. اما مثلا بازاریابان رای اگر با همین رویکرد و با طرح توزیع مستقیم یارانهها قصد داشته باشند رای اقشار بزرگتر ولی دلخور فرودست اجتماعی را بدست آورند، معادل و بجای آن خودروی ارزان مردمی چه به آنها خواهند داد؟ بالاخره باید به خریدار، چیزی داد .بیایید فرض کنیم که طراحان این شعار بار اول خود هم از نتایج عملی آن خبر نداشتند و این شعار را طرح کردند، حالا که نتایج عیان است منظور چیست؟ آیا مردمی که به این شعار رای دادند به مرادشان رسیدند؟ در بازاریابی تجاری خریدار و فروشنده ارتباطی بر مبنای پول، محصول و یا خدمات دارند. و معمولا حداقل یک عامل سوم در این میان است که متناسب با نوع معامله اسامی مختلفی دارد. زمانی به او کارگزار و زمانی تاجر و زمانی دلال میگویند ولی نقش ثابت و مهم او ارتباط خریدار و فروشنده و البته دریافت پورسانت و یا حقوق تجاری خود است. آیا این ارتباط قابل تقلید در بازاریابی رای هم هست؟ در آنصورت تعاریف معادل کدامند، خریدار که همان مردمند، در این بازاریابی چه کسی فروشنده و چه کسی دلال است؟ آیا کسی که به او رای داده میشود معادل همان فروشنده در بازاریابی تجاری است؟ فکر کنم برای آنکه بدانیم فروشنده کیست باید کشف کنیم نتایج عملیِ شعار بیشتر به نفع کدامیک است و احتمالا این همان دلیل پیچیدگی بیشتر سیاست از تجارت و تفاوت این دو نوع بازاریابی است.