ایران و ایرانی را چه شده، وحدت و همبستگیمان کجا رفت، مهربانی و دلسوزی چرا از میان ما رفت؟!!!
مگر ما همان مردمی نیستیم که مهربانی و همنوع دوستی شهره بودیم، مگر نه آنکه روزگاری افتخارمان گرفتن دست افتادگان بود، پس امروز چرا این همه نامهربانی؟!!!
آنها که وقتی زلزله قصرشیرین و سرپل ذهاب را لرزاند، دلشان برای هموطنانشان لرزید، آنها که وقتی سیل گلستان، مازندران و شیراز را فراگرفت، چشمانشان به سیل نشست، آنها که وقتی آتشنشانان در آتش پلاسکو سوختند، دلشان به آتش غم سوخت، امروز چرا این همه بیتفاوت شدهاند.
مگر کرونا چیست، مگر نه آنکه ویروسی است که به دستگاه تنفسی انسان آسیب میزند، پس چرا در ایران، این ویروس به دلها و قلبهایمان حمله کردهاست.
مگر اینجا ایران نیست؛ مگر اینجا سرزمین مردان دلیری نیست که وقتی بمبهای شیمیایی عراق سردشت، طلائیه و حلبچه را مورد حمله قرارداد، ماسک از صورت خود برداشتند تا دیگری از آسیب گازهای تاولزا، گازهایی که قلب و ریه را میسوزاند، حفظ کنند؟!!!
امروز بر سرمان چه آمده، چنین بیرحمانه، نسبت به هموطنانمان بیتفاوت شدهایم.
در حالی که پزشکان، پرستاران و دیگر کادرهای درمانی در بیمارستانها در خط اول مقابله با این ویروس، ایثارگرانه تلاش میکنند، گروهی برای سود بیشتر ماسک و مواد ضدعفونی کننده احتکار کرده تا به چند برابر قیمت به فروش برسانند.
بر سر ما چه آمده که در برابر بیماری و مرگ هموطنانمان اینگونه بیاعتنا شدهایم و جانها قربانی چند تومانی بیشتر سود میکنیم.
مگر ما همان مردمانی نیستیم که در روزهای سخت جنگ، همان اندک مواد غذایی سهمیهای و کوپنی را در سفره همسایه میگذاشتیم، ساعتها در صف شیر میایستادیم تا سهمیه خود به دست همسایهای که فرزند کوچک یا بیمار در خانه داشت، برسانیم.
امروز بر سر ما چه آمده که به فروشگاهها حمله میکنیم تا مصرف یک سال در خانه ذخیره کنیم و موجب کمبود و گرانی کالا میشویم، بیاعتنا به احوال همسایهای که توان خرید نیاز یک هفته خود ندارد.
این کرونای لعنتی با ما چه کرده، چرا به جای ریه، قلبهای ما را هدف قرارداهاست.