پنج شنبه 06 اردیبهشت، 1403

کدخبر: 14865 14:58 1394/05/24
وقتی فداکاری پرستاران سانسور می‌شود / نجات مدیران مهمتر از نجات بیماران است!‏

وقتی فداکاری پرستاران سانسور می‌شود / نجات مدیران مهمتر از نجات بیماران است!‏

دسته‌بندی: بدون دسته‌بندی
وقتی فداکاری پرستاران سانسور می‌شود / نجات مدیران مهمتر از نجات بیماران است!‏

وقتی فداکاری پرستاران سانسور می‌شود / نجات مدیران مهمتر از نجات بیماران است!‏

دسته‌بندی: بدون دسته‌بندی

علی شفائی
ali.shafaee@jahaneghtesad.com
چندی پیش بخشی از بیمارستان ۱۷ شهریور رشت برای دومین بار در مدت یک سال از آغاز فعالیت خود دچار سانحه آتش سوزی شد و در حالیکه بیم آن می‌رفت ۱۴ کودک و مادر گرفتارشده در میان شعله‌های آتش جان خود را از دست دهند، از خودگذشتگی دو پرستار حاضر در محل، از وقوع یک حادثه بزرگ جانی جلوگیری‌کرد.‏

اینکه چرا یک بیمارستان که باید از بالاترین سطح ایمنی برخوردار باشد در فاصله یک سال از زمان تاسیس دو بار با حادثه آتش سوزی روبرو می‌شود، اتفاقی است غیرقابل پیش‌بینی که نه سازندگان و نه مدیران بیمارستان راضی به وقوع چنین اتفاقاتی هستند.‏
اما سوال اصلی اینجاست که چرا دو پرستار ایثارگری که جان و زندگی خود را فدای سلامت بیماران و نجات ایشان از شعله‌های آتش کرده‌اند،‌ کمتر یادی شده و افرادی که باید به عنوان قهرمان ملی از ایشان تقدیر شود به دلیل پوشاندن ضعف‌ ساختاری و زیربنایی بیمارستان مورد بی‌محلی و کم توجهی قرارگرفته‌اند؟
چند سالی به عقب برگردیم، خاطره تلخ شین‌آباد و دختربچه‌هایی که قربانی شعله‌های آتش شدند، تجربه تلخی که اگر دو پرستار حاضر در بیمارستان ۱۷ شهریور جان خود را به خطر نمی‌انداختند تکرار می‌شد.‏
براساس شنیده‌ها برخی مسولان به این دو پرستار فداکار توصیه کرده‌اند که در خصوص این اتفاق اطلاع رسانی نکنند و بی‌شک علت این درخواست جلوگیری از مطرح شدن نقاط ضعف موجود در ایمنی بیمارستان است و مسولان نگران از جایگاه و اعتبار خود چنین تصمیمی اتخاذ کرده‌اند.‏
در حالی که بهار قربانی و هما توحیدی دو پرستار حاضر در بخش هم اگر چنین نگاهی به موضوع داشتند و در‏‎ ‎آن لحظات حساس به جای اینکه به فکر نجات بیماران و همراهان ایشان باشند، با نگاه عافیت‌طلبی جان خود را برداشته و از مهلکه می‌گریختند، امروز مسولان نگران از جایگاه خود با چه شرایطی روبرو بودند.‏
امروز که جانفشانی پرستاران موجب شده تا مدیران و مسولان سرخود را بالا گرفته و افتخارکنند که سانحه آتش‌سوزی بدون هیچ تلفات جانی مهارشد، هیچگاه به این موضوع فکر کرده‌اند که اگر تنها یک نفر از ۱۴ کودک و مادر حاضر در بخش حادثه‌زده دچار سوختگی می‌شدند، امروز با چه شرایطی روبرو بودند و آیا همچنان می‌توانستند برای مسکوت نگه‌داشتن موضوع خانواده‌های قربانیان را تحت فشار قراردهند؟
نکته قابل توجه دیگر در این ماجرا اطلاع رسانی بهار قربانی پرستار قهرمان بیمارستان ۱۷ شهریور است که در اولین اقدام خود پس دستیابی به بهبودی حداقلی از مشکلات ایجاد‌شده به دلیل حضور در میان شعله‌های آتش، اعلام می‌کند که در جریان نجات کودکان و مادرانشان تنها نبوده و هما توحیدی دیگر پرستار بخش او را همراهی کرده‌است.‏
این رفتار متواضعانه که نشانه‌ای شاخص در میان جامعه پرستاری کشور است که با حداقل امکانات و در شرایطی سخت، همچنان به خدمتگزاری خود به هموطنان ادامه می‌دهند، در حالی اتفاق می‌افتد که برخی نگران از جایگاه و مقامشان از اطلاع‌رسانی خودداری کرده و تلاش می‌کنند تا نجات ۱۴ بیمار و همراهانشان از شعله‌های آتش را به عنوان برگ زرینی در پرونده مدیریتی خود ثبت کنند.‏
اینکه از دو پرستار ناجی ۱۴ کودک و بیمار قدردانی شود یا نه شاید برای ایشان خیلی فرقی نکند، چراکه کمک به انسان‌ها و نجات جان ایشان وظیفه‌ای است که پرستاران بر خود واجب می‌دانند و شاید هر کدام از ایشان در طول دوران فعالیت حرفه‌ای خود جان ده‌ها انسان را نجات داده باشند،‌ بدون اینکه برای تشکر و قدردانی لحظه‌ای توقف کرده باشند، به کار خود ادامه داده‌اند،‌ تا مبادا لحظه‌ای تأمل جان انسانی را به خطر بی‌اندازد.‏
اما باید به مسولان بیمارستان و دیگرانی که به هر نحوی به این موضوع مربوط می‌شوند، یادآوری کرد که اگر ریزعلی، آن روستایی که بارها داستان ایثارگریش را مشق کردیم، شد دهقان فداکار، علتش این بود که در لحظه تصمیم‌گیری حتی لحظه‌ای درنگ نکرد و میان عافیت خود و جان مسافرانی که حتی یکبار ایشان را ندیده بود، دیگران را بر خود ترجیح داد.‏
دو پرستار بیمارستان ۱۷ شهریور هم در آن لحظه میان سلامت خود و گرفتار شدگان در میان شعله‌های آتش، دیگران را ارجح دانستند، در حالیکه حتی اگر کل بیمارستان هم در آتش سوخته بود، پرستاران آخرین افرادی بودند که به عنوان مسؤل باید پاسخگو می‌بودند.‏
حال که به جای لحظه‌ها ساعت‌ها، روزها و بلکه هفته‌ها فرصت تفکر و تصمیم‌گیری هست،‌ به جای سرپوش گذاشتن بر اتفاقات، با کلامی، شاخه گلی و حتی لبخندی از نقش‌آفرینان بی‌ادعای این ماجرا قدردانی کنیم تا مبادا روز برسد که ریزعلی‌های قصه ما بی‌تفاوت از اتفاقات بگذرند و عافیت‌طلبی شیوه و رسم نامبارک ما شود.‏



  • دیدگاهی برای این نوشته ثبت نشده است.
  • افزودن دیدگاه


JahanEghtesadNewsPaper

جستجو


  |