پرويز شهپر *
امروزه بيشترين صدايي که در دنياي بسيار کوچک شده جهاني به گوش مي رسد همگرايي و اتحاد کشورها است. نظام دو قطبي سال ها است فرو پاشيده و در فضاي گردش اطلاعات دولت ها ناچار از شفافيت بيشتر هستند و ديگر نمي توانند فضا را محدود نگه دارند .
در دسترسي به ارتباطات و اطلاعات براي طبقات اجتماعي محدوديتي نيست. اشراف و غير اشراف، دولتي و غير دولتي هم سطح شده اند. حکومت ها مجبورند مصالح و منافع بسياري از جريان ها و گروه ها را مد نظر قرار دهند. در دنياي گردش آزاد اطلاعات تصميم گيري هاي غلط خود را راحت تر نشان مي دهند و حکمراني خوب و بد خيلي سريع در گوشي هاي موبايل نشان داده مي شود، بنابراين بايد ستون حکومت ها را بر بالا بردن اطلاعات و فهم و شعور مردم و شفاف سازي اطلاعات استوار کرد تا از تعارض جلوگيري شود.
نسبي شدن قلمرو حکومت ها باعث شده است تا سرنوشت کشور ها بويژه در عرصه هاي اقتصادي و اجتماعي و محيط زيست بهم گره بخورد، مرزهاي جغرافيايي در حال بي رنگ شدن هستند و مانند گذشته تصميمات داخلي تاثير گذاري محدود در داخل مرزها ندارند. قراردادهاي بين المللي تاثير زيادي بر سرنوشت کشورها گذاشته است، پيدايش WTO منجر به يکپارچگي بسياري از معاملات اقتصادي شده است، امروزه آمريکا و چين دو قلو هاي بهم چسبيده شده اند، شايد بتوان به راحتي ادعا کرد که آمريکا امروز جزء بلوک شرق و در کنار چين به حساب مي آيد و در آينده آمريکا ايالتي از چين خواهد بود. جهان در حال پيوند خوردن بهم و تبديل شدن به يک ارگانيسم است، احساس تفکيک کشور ها تحليل گران را به خطا خواهد برد.
در کنفرانس هاي جهاني خصوصا داووس نخبگان بر افزايش امنيت در جوامع و ثبات اقتصادي ملي و منطقه اي، افزايش همکاري هاي منطقه اي و روش هاي افزايش نوآوري در صنعت و نياز بيشتر کشور به همکاري و هماهنگي تاکيد دارند. امروزه واژه هاي هم افزايي، هماهنگي، همکاري، تفاهم و نظر خواهي هاي متقابل به دفعات مطرح مي شود. کشور ها سعي دارند با اتصال منافع اقتصادي خودشان به يکديگر و اولويت دادن به توسعه اقتصادي منطقه اي که در آن زندگي مي کنند مسائل امنيتي خودشان را به حداقل برسانند که دو نمونه بارز آن يکي آ سه آن در آسيا و ديگري آمريکاي لاتين است، اين کشورها با لغو ويزا و تسهيل در معاملات و قراردادهاي في مابين توانسته اند با قفل کردن اقتصاد هايشان به يکديگر و همگرايي منطقه اي در منطقه جغرافيايي خود، ضرورت اتصالات سياسي و اقتصادي به قدرت هاي بزرگ را کم کنند. امروزه منطقه گرايي جاي جهاني شدن را گرفته است. و اما ما در منطقه اي زندگي مي کنيم با همسايگان بسيار و موقعيت بسيار مهم ژئوپولوتيک که مي توانيم نقش بسيار تعيين کننده اي داشته باشيم، از سويي نمي توانيم چهارچوب جغرافيايي منطقه را بهم بزنيم و از طرفي مناسبات و عقايد مذهبي و ديني ما و همسايگانمان بهم گره خورده است، پس چرا به دنبال همگرايي منطقه اي با آنان نباشيم.
ثروت کشور هاي عربي به دو تريليون دلار مي رسد و سود سالانه آنان در سال حداقل 200 ميليارد دلار است. از طرفي بيشترين رشد اقتصادي را آسيا داشته است و همه کشورهاي جهان براي توسعه به اين بازار چشم دوخته اند پس چه نيکو است که ما نيز از اين فرصت ها استفاده کرده و حقيقتا دليل اهمال در استفاده از اين موقعيت و فضاي رشد چيست. اين بهترين فرصت براي ما است که منافع اقتصاديمان را با کشورهاي عربي گره بزنيم، سعي نماييم بخشي از بازار آنان را بدست آوريم و هر چقدر حضورمان در بازارهاي اين کشورها پررنگ تر شود آينده اقتصادي کشورمان تضمين شده تر خواهد بود، خصوصا که ديگر قدرتي به نام نفت وجود ندارد.
به نفع ما است که هنگام تعامل با اعراب زمينه هاي مشترک اقتصادي خود با آنها را گسترش دهيم و از اين فرصت به بهترين نحو استفاده کنيم. زيرا کنار گذاشتن کشورها و در انزوا ماندن هيچ نتيجه اي جز محرو ميت اقتصادي نخواهد داشت.
* نامزد تحولخواه اتاق بازرگاني تهران
-
دیدگاهی برای این نوشته ثبت نشده است.
-
افزودن دیدگاه