شخصيتهاي بزرگي در دنياي ادبيات بودهاند که به شهرت و محبوبيت زيادي رسيدهاند؛ اما کمتر پيش آمده نويسندهاي پس از کنار گذاشتن قلم تا اين حد مورد توجه کتابدوستان و منتقدان قرار گيرد. "گابريل گارسيا مارکز" از معدود نويسندگاني بود که چه در زمان آفرينش شاهکارهايش و چه پس از کنارهگيري از نوشتن، در محوريت اخبار ادبي قرار داشت.
مارکز کلمبيايي متولد مارس 1927 بود که در رشتهي حقوق به تحصيل پرداخت. پيش از روي آوردن به داستاننويسي، در عرصهي روزنامهنگاري فعاليت داشت. او به عنوان خبرنگار و دبير با روزنامههاي محلي "ال هرالدو" و "ال يونيورسال" همکاري داشت تا اينکه اولين رمانش را در سال 1950 به چاپ رساند. پس از عضويت در انجمن نويسندگان و روزنامهنگاران "بارن کوييلا" به عنوان خبرنگار فرامرزي در کشورهاي ايتاليا، فرانسه، هند، اسپانيا و آمريکا مشغول به کار شد.
مارکز به نوشتن و چاپ داستانهايش ميپرداخت تا اينکه در سال 1967 اثر ماندگار "صد سال تنهايي" را به نگارش درآورد و رؤياي 18سالگياش به حقيقت پيوست. او با نوشتن رماني الهامگرفته از خانهي پدربزرگش، شاهکاري ادبي را به کتابدوستان هديه کرد که شهرتي بينالمللي را نيز براي خالقش به ارمغان آورد. مارکز موفق شد جايزه "Romulo Gallegos" را در سال 1972 به دست آورد و بسيار مورد توجه منتقدان ادبي قرار گيرد.
نويسندهاي که پس از خواندن رمان "مسخ" کافکا تصميم گرفت به عرصهي ادبيات پا بگذارد، در سبک نگارشي خود از نويسندگان بزرگي چون تولستوي، داستايوفسکي، بالزاک، جيمز جويس، ويرجينيا وولف و ديکنز الهام گرفت. مارکز کار نگارش "پاييز پدرسالار" را از سال 1968 آغاز کرد و در سال 1971 آن را به پايان برد. "عشق سالهاي وبا" از ديگر آثار معروف اين نويسندهي برندهي نوبل ادبيات است که در سال 1985 روانهي بازار کتاب شد. از ديگر آثار نامآشناي مارکز ميتوان به "در ساعت شيطان"، "شرح يک مرگ پيشگوييشده"، "عشق و ديگر شياطين" و مجموعه داستانهاي کوتاهي چون "کسي به سرهنگ نامه نمينويسد"، "توفان برگ" و "کشوري براي کودکان" اشاره کرد.
گابريل گارسيا مارکز در سال 1982 شايستهي دريافت جايزهي نوبل ادبيات شناخته شد. رمانها، داستانهاي کوتاه و فضاي واقعگرايانه و در عين حال تخيلي آثارش در مراسم اعطاي جايزهي نوبل مورد تقدير قرار گرفت. سخنراني اين استاد بزرگ سبک رئاليسم جادويي در زمان دريافت جايزهي نوبل، "تنهايي آمريکاي لاتين" نام گرفت.
در سال 1999 پزشکان تشخيص دادند مارکز به سرطان غدد لنفاوي مبتلا شده و همين بيماري موجب شد تا نگارش خاطراتش را آغاز کند. روزنامهي "ريپابليکا" در سال 2000 به دروغ، خبر مرگ گابو را منتشر کرد؛ اما اين آخرينباري نبود که اين اتفاق روي داد.
کتاب "Vivir Para" که انتظار ميرفت اولين جلد از سهگانهي شرح حال اين نويسندهي کلمبيايي باشد، در سال 2002 به چاپ رسيد و پرفروشترين کتاب در کشورهاي اسپانيوليزبان لقب گرفت.
"زندهام تا روايت کنم" نسخهي انگليسيزبان اين اثر است که در نوامبر 2003 به چاپ رسيد و به فروش بالايي دست پيدا کرد.
در روزهاي مياني ارديبهشتماه سال گذشته بود که باز خبر درگذشت گابريل گارسيا مارکز منتشر شد. اينبار اما صفحهي توييتر منتسب به "اومبرتو اکو" نويسندهي سرشناس ايتاليايي مسؤول انتشار اين خبر کذب بود. اين در حالي بود که پس از گذشت چند ساعت، مشخص شد گابو تعطيلاتش را در کنار خانوادهاش در لسآنجلس سپري ميکند. بررسيهاي بيشتر نشان داد نويسندهي "نام گل سرخ" مالک اين صفحه نبوده و اين شايعه تنها يک شوخي ناخوشايند بوده است.
شروع شايعههاي جنجالي دربارهي سلامت مارکز از آنجا کليد خورد که "پليني مندوزا آپوليوس" دوست نزديک اين نويسنده در مصاحبهاي با يک روزنامهي شيليايي اعلام کرد، پس از پنج سال موفق به مکالمه با مارکز شده؛ چراکه او قادر به تشخيص صداي دوستانش از پشت تلفن نيست. نگرانيها در اينباره وقتي شدت گرفت که دوستداران ادبيات دريافتند مادر و برادر مارکز نيز از بيماري آلزايمر و متعاقب آن اختلال مشاعر رنج ميبردهاند. مندوزا در اينباره گفت: آخرين باري که با هم بوديم، او مدام از من ميپرسيد کجا ساکن هستي؟ شغلت چيست؟ اما پس از صرف ناهار دربارهي مسائلي خيلي قديمي مربوط به 30 يا 40 سال پيش صحبت ميکرد و همهچيز را بهخوبي به ياد ميآورد. در اين مصاحبه همچنين گفته شد که مارکز از ترس نشناختن طرف مقابل، از پاسخگويي به تلفن خودداري ميکند.
"خايمه گارسيا مارکز" در سخنرانياي که براي دانشجويان دانشگاه شهر "کارتاژينا" ايراد کرد، گفت که برادرش به اختلال مشاعر مبتلا شده و دائما از او سؤالهاي تکراري و ابتدايي ميپرسد. او در توضيح بيماري برادر 85سالهاش از واژهي "Dementia" (در فرهنگ لغت: جنون، زوال عقل، از دست دادن مشاعر) استفاده کرد و گفت: گاهي براي او گريه ميکنم؛ چون احساس ميکنم دارم او را از دست ميدهم. او همچنين گفت که خالق "صد سال تنهايي" ديگر قلم به دست نميگيرد و پس از چاپ آخرين کتابش در سال 2004 ديگر اثري را به نگارش درنياورده است.
البته ابراز نگراني در اين زمينه متصل شد به سرنوشت مشابهي که مادر و برادر ماکز در از دست دادن مشاعرشان داشتهاند.
-
دیدگاهی برای این نوشته ثبت نشده است.
-
افزودن دیدگاه