چهارشنبه 29 فروردین، 1403

کدخبر: 14867 14:59 1394/05/24
نظریات یک اقتصاددان بیکار!

نظریات یک اقتصاددان بیکار!

دسته‌بندی: بدون دسته‌بندی
نظریات یک اقتصاددان بیکار!

نظریات یک اقتصاددان بیکار!

دسته‌بندی: بدون دسته‌بندی

یادداشت‌های یک مشاور(۶۴)

غلامرضا رحیمی - مشاور امور مدیریت

iraniansme@gmail.com

زمانی نه چندان دور، شهرهای کوچک کشور، فرقی نمی‌کرد در کدام ناحیه جغرافیایی کشور، برای خود هویتی شناخته‌شده داشته، و دارای شناسنامه بودند. مسافر، با ورود به این شهرها می‌توانست به‌سادگی با این هویت ارتباط برقرار کرده، و ساکنان هم خود در شناسایی بیشتر این شناسنامه به مسافر کمک کرده و به آن هم افتخار می‌کردند. چند سالی است سفر به شهرهای کوچک کشور دیگر مثل سابق توأم با آن حس شناخته‌شده سرشار از آهنگ طبیعی و آرام زندگی نیست. نه آن‌که چون چهره شهر تغییر کرده، چنین حسی به‌دست نمی‌آید، خیر، به‌نظرم مشکل خیلی مهم‌تر از معماری تغییریافته شهری است، که البته آن‌هم هست. با آن‌که معمولاً وقتی آدمی در میان یک تغییر تدریجی است، کمتر متوجه ابعاد آن تغییرات می‌شود، برای من که سفر بخشی از زندگی حرفه‌ای‌ام است، باز هم چنین سرعتی در تغییر هویت شهرهای کوچک کشور، شگفت‌آور است.

در یکی از آخرین مأموریت‌های خود به یکی از این شهرهای قدیمی و کوچک کشور، در بدو ورود، برای رسیدن به مقصد، با حق انتخاب فراوان در میان خیل رانندگان، مسافر یک پراید شخصی که راننده آن جوانی رشید از خیل جوانان فهمیده این کشور بود، شدم. تا راه افتاد پرسیدم برای این شهر کوچک این همه تاکسی و مسافربر عجیب نیست؟ پاسخ داد آقا عجیب‌تر اینه که خیلی از این راننده‌ها لیسانس هم دارند، بعد هم خندید و گفت فکر کنم شهرما باسوادترین راننده تاکسی‌های دنیا را داره. پرسیدم شما هم لیسانس داری؟ گفت برای مسافر هم فرقی می‌کنه؟ با خنده گفتم، فکر کن منم نگران شغل آینده پسر دانشجویم هستم. پاسخ داد یعنی توی پایتخت هم بیکاری این‌قدر زیاده؟ گفتم اگر بخواهم با تعداد مسافربرها اندازه‌گیری‌اش کنم، بله خیلی زیاده. گفت اتفاقاً شاخص خوبیه؛ لیسانس اقتصاد دارم و این ماشین هم مال بابای بازنشسته‌ام است.

چند لحظه‌ای هردو سکوت کردیم، حس کردم با پرسش‌هایم موجب آزارش شدم، پرسیدم با توجه به درسی که خواندی، علت بیکاری زیاد و تغییر چهره شهر چیه؟ جواب داد زمانی شهر روی پاشنه کشاورزی می‌چرخید، حالا اکثر زمین‌های کشاورزی نزدیک شهر از بین رفته و درآمد زمین‌های دورتر هم جوابگوی هزینه‌هایش نیست، تازه اگر هم یکسال رونقی در کشت باشد، سال بعدش تعداد بیشتری کشاورز به شهر آمده، و یا از شهر به شهرهای بزرگ‌تر کوچ می‌کنند، در نتیجه پول سال‌های رونق هم این‌جا نمی‌ماند که تبدیل به سرمایه بشود.

با خودم فکر کردم کسی که می‌تواند این‌قدر کوتاه یک تحلیل از اوضاع شهر و علت اصلی تغییر هویت آن بدهد، حتماً برای مشکل راه حلی هم داره، پس گفتم راستش شغل من به توسعه‌ گیره و به همین دلیل دایم راجع به ابعاد اون فکر می‌کنم، به‌نظرت راه‌حل رفع بیکاری در شهر شما چیه؟ گفت چند سال پیش همه مردم شهر فکر می‌کردند که با راه‌اندازی این کارخانه ای که حالا دارم شما را می‌برم اون‌جا، مشکل بیکاری حل می‌شود، اما حالا می‌بینی که چون این کارخونه رو پاشنه قدیمی شهر ننشست، اوضاع خیلی فرق نکرده، فکر می‌کنم باید یک کاری هم برای سرمایه‌های خرد و ثبات و ماندگاری آن‌ها در این شهرکرد، چند سال پیش پسر عموم در زمین کشاورزی کوچک‌شان یک گلخانه کوچک راه انداخت، حالا اوضاعش لااقل از ما بهتره، اما به‌دلیل رکود و کمبود مشتری، معلوم نیست بتواند دوام بیاورد. او توانست سرمایه جور کند، ولی همه جوان‌ها نمی‌توانند. در انتها گفت حرف آخر این‌که سرمایه‌گذاری‌های بزرگ لازم است. اما باید در ارتباط با استعداد شهر و پشتیبان سرمایه‌گذاری‌های کوچک این‌جا باشد. سیاست‌ها هم باید به ماندگاری سرمایه در شهر کمک کنند.



  • دیدگاهی برای این نوشته ثبت نشده است.
  • افزودن دیدگاه


JahanEghtesadNewsPaper

جستجو


  |