سجاد بهزادی- روزنامهنگار- رئیس جمهور چین به مناسبت یکصدمین سالگرد تاسیس حزب حاكم کمونیست، سخنرانی تندی ایراد کرد و گفت «حکومت چین منكوب نمي شود و اجازه نمیدهد کسی به آن درس اخلاق بدهد»، بهنظر ميرسد اشاره رئيس جمهور به برخي انتقادات جهاني در مورد نقض حقوق بشر در چین و سرکوب طرفداران دموکراسی بوده است.
چینیها در سالهای گذشته بر واژه «دمکراسی» حساسیت ویژهای پیدا کردهاند. بر این اساس وزیر خارجه چین هم زیر فشار گروههایی در غرب و آمریکا که این کشور را به نقض دمکراسی متهم میکنند گفته بود «دموکراسی، کوکاکولا و نوشیدنی تولید شده توسط آمریکا نیست که مزه آن در سرا سر جهان یکسان باشد».
بهراستي توسعه چين مغرور اين روزهاي جهان، تا كجا ادامه خواهد داشت وآيا اين قدرت جهاني ميتواند توسعه خود را منهاي تعريف جهانشمول اخلاق و دمكراسي، پايدار نگه دارد و آيا اين سخن وزير خارجه دولت روحاني درست است كه دستاوردهاي چشمگير حزب كمونيست اين كشور «جلوه سعادتمندي» جامعه چين شده است؟
قبل از هر چيزي ما ميدانيم جمهوری خلق چین توسعه شگفتانگيزي را در سالهاي اخير تجربه كرده است. بزرگترین ارتش دنیا را دارد و به ركورد جمعیت يك ونيم میلیاردي نزديك ميشود. سومین و یا چهارمین کشور وسیع جهان است وبيش از ۵۰۰ كلاهك هستهاي وبمب هيدروژني دارد.
پرسش اول اينكه؛ آيا همه اين قدرتها وابزارها ميتواند ضامن توسعه پايدار براي يك كشور باشد؟
البته طرفداران ايدئولوژي و مدل توسعه چيني، خود نيز بر همين باور هستند كه هيچ كدام از اين ابزارها نميتواند اين كشور را براي هميشه در قدرت نگه دارد. طرفداران مدل چيني توسعه، قدرت چین را در جای دیگری نهفته ميبينند وآن هم توان تولید چین و نفوذ اقتصاد اين كشور در جهان است. ولي نكته اصلي همين جاست.
پرسش دوم اينكه؛ آيا يك اقتصاد فربه و اقتدارگرا ميتواند ضامن توسعه پايدار يك كشور باشد؟
جامعهشناسان زيادي نیز بر اين باور هستند که اگر يك اقتصاد شكوفا بتواند پهنه طبقه متوسط جامعه خود را گسترده كند و اين طبقه به واسطه شكوفايي اقتصادي، اصلاحات مدني، دمکراسی وفضاي باز سياسي را رقم بزنند توسعه آن كشور پايدار خواهد ماند. مسئلهاي كه كشور چين به شدت از آن بيزار است. براي همين است كه عدهاي افزايش رفاه چيني را به معني فربگي وظهور طبقه متوسط جديد در اين كشور نميدانند. طبقه متوسطي كه در طول زمان زمینهساز اصلاحات تدریجی و دمکراسی حقیقی در كشور چين باشد.
حتي اگر گفته شود توان رفاهی مردم چین طی سه دهه اخیر چند برابر شده و باعث رضایت ۷۵درصد شهروندانش بوده است باز هم این فربگی در تحقق دمکراسی معنادار نیست زیرا که طبقه متوسط و به تعبیری خرده بورژواي، نقش تعیینکنندهای در رویدادهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی این کشور ندارند.
توسعه بدون دمکراسی یک توسعه ناقص است. این حرف وزیر خارجه چین که «دموکراسی، کوکاکولا و نوشیدنی تولیدشده توسط آمریکا نیست که مزه آن در سراسر جهان یکسان باشد» حرف ناصوابی نیست اما تعریف دمکراسی نیز بسیار روشن است وچین نمیتواند به این بهانه که مسیر متفاوتی را برای توسعه خود انتخاب کرده است از مولفههای دمکراسی شانه خالی کند.
چین هرچقدر به شاخصههای رفاه وعدالت اقتصادی نزدیک باشد، مادامی که حکومت مرکزی و اقتدارگرای آن، درد آزادی و دمکراسی را نداشته باشد نمیتواند از توسعه پایدار سخن بگوید.
تازمانی که چين متاثر از روند جهاني شدن قرار نگرفته است و اين روند نتواند حزب كمونيست حاكم را اصلاح كند، ارزشهای این کشور، جهانشمول نیست و حتی این نوع حکومت مانع از تکامل نظم جهانی نیز میشود.
امروز اژدها بیدارتر وبیمهارتر از همیشه است و توسعه آن نه تنها با روند جهانی شدن کوک نیست بلکه میخواهد ارزشهای خود را بر جهان دیکته کند.
آنها حالا حرف مشهور و نامفهوم مارگارت تاچر، نخست وزیر سابق بریتانیا را تکرار میکنند که اعتقاد داشت «چیزی به اسم جامعه وجود ندارد». حزب کمونیست هم به صورت کلی مدنیت و جامعه مدنی را انکار میکند و آن را دام پهن شده غرب میداند.
مدل چینی توسعه در یکصدمین سالگرد تاسیس حزب حاكم کمونیست، غیرمدنیتر از همیشه است. آنها در فرهنگ اقتدارخواهانه خود، لایهها وطبقات مختلف جامعه را نمیبینند و تنها اقتدار حزب حاکم را تبلیغ میکنند.
شی جین پینگ آمده است تا برای همیشه بماند و در امر توسعه و حکومتداری به حرف ماکیاولی هم بسیار اعتقاد دارد و دوست دارد «مردم همیشه بترسند». چین اگر چه در ظاهر، رقیبی سخت برای ایالات متحده محسوب میشود اما تا زمانی که رونق اقتصادی این کشور، موتور محرک طبقه متوسط جامعه برای آزادیهای سیاسی نباشد، از این رهگذر نمیتواند به یک کشور دمکراتیک تبدیل شود که توسعه آن پایدار باشد.
-
دیدگاهی برای این نوشته ثبت نشده است.
-
افزودن دیدگاه