دکتر هاشم اورعی- استاد دانشگاه صنعتی شریف - روزگار غریبیست. مردم به دنبال نان و مرغ صف کشیدهاند. رئیس جمهور دستور میدهد کالا به وفور در بازار تامین شود. دولت اعلام میکند که همه چیز تحت کنترل است و به مردم توصیه میکند که آسوده بخوابند، که نخورند! و در این وانفسا آلودگی هوا هم پا به میدان میگذارد و از آنجا که مهمترین دغدغه دولت سلامت مردم است، پایتخت را به تعطیلی میکشاند.
از یک طرف مسئولین کشور نوید میدهند که بالاخره جراحی اقتصادی آغاز شده و بهزودی ملت قادر خواهند بود دوباره طعم ماکارونی را بچشند. اما از طرف مقابل ملت با رفتار پیدا و پنهان خود این پیام را میدهد که گویا تیغ بُرّان جراحی در کار نبوده و کارد کندی است که آن هم بر گلوی معیشت مردم کشیده میشود. برای روشن شدن عملکرد اقتصادی کشور در چند دهه اخیر بد نیست نگاهی به اقتصاد ایران انداخته و آن را با دوران قبل از انقلاب مقایسه کنیم.
در سال 1355 یعنی آخرین سال شرایط عادی قبل از انقلاب، اقتصاد ایران 26% بزرگتر از ترکیه، 65% بزرگتر از کره جنوبی و 5.5 برابر اقتصاد ویتنام بود. 40 سال بعد اقتصاد ترکیه به 2.4 برابر، کره جنوبی7.2 برابر و ویتنام 70% ایران رسید. در سال 55، اقتصاد ایران رتبه 18، ترکیه 20 و کره 28 جهان را داشت. پس از چهار دهه ایران به رتبه 27 سقوط کرده در حالیکه ترکیه رتبه 18 و کره جنوبی 13 را تصاحب کردند. حتی عربستان سعودی و مکزیک به جمع 20 اقتصاد بزرگ جهان پیوستهاند و جای ایران، علیرغم برخورداری از ذخایر عظیم نفت و گاز در این جمع خالیست. طی 30 سال آخر قبل از انقلاب، درآمد سرانه کشور3.2 برابر شد در حالیکه در 40 سال بعد فقط به 2 برابر افزایش یافت.
در بررسی علل اصلی عدم رشد اقتصادی کشور بعد از انقلاب، بسیاری بر این عقیدهاند که مصادرههای بعد از انقلاب موجب نابودی طبقه کارآفرین شده و بسیاری از نخبگان اقتصادی مهاجرت کردند. متاسفانه جمهوری اسلامی موفق نشده است طبقه کارآفرین واقعی بسازد. نخبگان اقتصادی که در این دوران پرورش یافتهاند بیشتر از جنس آقازادهاند و اقتصاد هم از نوع خصولتی. از نظر آزادی اقتصادی، ایران در میان 180 کشور به رتبه 156 نزول کرده در حالیکه ترکیه و کره جنوبی در رتبههای 58 و ۲۷ قرار دارند.
ایران علیرغم برخورداری از جمعیت تحصیل کرده قابل توجه، نتوانسته است از تحصیل کردههایش بهخوبی استفاده کند. مشارکت نیروی کار در ایران تنها 45.1% است در حالیکه این میزان در ترکیه، کره و ویتنام به ترتیب 49.4، 61 و 77.5% است.
لذا با بررسی و مقایسه اقتصاد ایران در دوران قبل و بعد از انقلاب، به این نتیجه میرسیم که اقتصاد کشور طی بالغ بر چهاردهه اخیر با شیب متفاوت در سراشیبی قرار گرفته است. کار به جایی رسیده که در چند سال اخیر سرمایهگذاری در اقتصاد کشور متوقف و رشد موجودی سرمایه منفی شده است. بودجه عمرانی کشور عملاً حذف شده و بخش قابل توجهی از منابع مالی کشور صرف کسری صندوقهای بازنشستگی، یکه تازی شبکه بانکی با اتکاء به قدرت سیاسی و کسری بودجه دولت میشود. بدین ترتیب کل بودجه کشور صرف هزینههای جاری شده و دولت توانی برای سرمایهگذاری ندارد.
دکتر فرشاد مومنی اقتصاددان، در مورد سیاستگذاری اقتصادی کشور در دهههای اخیر می گوید، تصور سیاستگذاران اقتصادی این بود که با ایجاد شوک ارزی و تضعیف پول ملی جهش صادرات، کاهش واردات، افزایش تولید و اشتغال رخ خواهد داد. اما در عمل این سیاست سهم زیادی در به فلاکت انداختن مردم، ورشکستگی مالی حکومت، کاهش توان تولید، گسترش نابرابری و فقر و فساد گسترده داشته است. وی ادامه میدهد، از سال 1370 برای تنظیم نرخ ارز 350 میلیارد دلار دارایی بین نسلی تباه شده است و قیمت ارز هم چند هزار برابر شده است.
دکتر محسن رنانی نیز که همواره نیمه پر را دیده و امیدوار به آینده کشور بود، با مشاهده تحولات چند روز اخیر از جمله جراحی اقتصادی و البته آلودگی هوای تهران، تاب نیاورده و اعلام میکند که تقریباً دیگر امیدی به حکومت نیست. نه اینکه نخواهد اوضاع بهتر شود، اما دیگر توانش را ندارد. وی ادامه میدهد نظام آن چنان از اندیشمندان، مدیران وطنپرست و انرژی خردجمعی تخلیه شده و چنان در محاصره رانتخواران قرار گرفته که دیگر توان ایجاد تغییر ندارد.
اگر مسئولین کشور کمترین آگاهی از تاریخ کشور داشتند این چنین مملکت را به کوچه بن بست هدایت نمی کردند. بد نیست با هم کتاب تاریخ ایران را ورقی بزنیم. حدود ۵۰۰ سال پیش شاه اسماعیل بی خبر از تجهیزات مدرن نظامی به جنگ عثمانی رفت و می خواست با شمشیر و زور بازوی سربازان به جنگ توپخانه دشمن برود. چند تن از فرماندهان به شاه پیشنهاد صلح دادند اما شاه اسماعیل انها را خائن خواند و توجهی نکرد. قبل از آنکه توپخانه عثمانی آرایش جنگ بگیرد دلیرانی چون محمد خان استاجلو و نورعلی خلیفه لو گفتند، فرصتشان ندهیم و حمله کنیم. اما دورمیش خان شاملو از سران قزلباش حرفی زد که به مذاق شاه خوش امد و اجازه حمله نداد. دورمیش خان گفت: اجازه دهید بیایند مستقر شوند تا دلیرانه بجنگیم و اسم مان در تاریخ به نیکی یاد شود. نتیجه اینکه در یک روز ۲۵ هزار نظامی لشکر ایران زیر آتش توپخانه عثمانی کشته شدند و جنگ را باختیم تا حرف دورمیش خان به کرسی نشیند. ما هم هنوز دورمیش خان های فراوانی در کشور داریم که با مشاوره های غلط خود می خواهند تاریخ ساز شوند و با تمام قوا در حال تکرار تاریخند!
اما چه جای تعجب؟ از روز اول تولید ثروت را کنار نهاده و هم و غم خود را بر توزیع ثروت نهادیم. پیش شرط تولید ثروت ثبات مالکیت و امنیت اقتصادیست که آن را به باد دادیم و نتیجه اینکه در شرایطی که کشور سخت نیازمند سرمایهگذاریست، ماهیانه حدود یک میلیارد دلار از کشور خارج شده و از ترکیه و کانادا سر در میآورد. در بخش توزیع هم چوب و چماق برداشته و به دنبال اصلاح نظام توزیع رفتیم. در خبرها خواندیم در آخرین جلسه ستاد هماهنگی اقتصادی، دولت مصوب کرد برای برخورد موثرتر با تخلفات اقتصادی، منابع و الزامات اجرایی در اختیار سازمان تعزیرات حکومتی قرار گیرد، به زبان خودمان یعنی داش غلام و چوب و چماق بیشتر.
مخلص کلام اینکه اگر منظور از جراحی اقتصادی این است که از سر اجبار هر چند وقت یارانه برخی کالاها حذف شده و قیمت آنها چند برابر شود و برای فروکش کردن التهاب جامعه مبلغی به حساب ملت واریز شود، قطعاً شاهد وخیمتر شدن اوضاع خواهیم بود. اگر بخواهیم آخرین شانس خود را برای خروج از بحران امتحان کنیم، باید دو گام اساسی برداشته شود. اول اینکه همه آنهایی که به لطف انقلاب زمام امور را در دست گرفته و در این چند دهه صحنهگردانی کردهاند را کنار نهاده و کار را به اهل فن بسپاریم و دوم واقعیات را با ملّت در میان بگذاریم. بگوییم که مسیر را اشتباه رفتهایم و از اعلام خسارات ناشی از این اشتباه نهراسیم. در غیر اینصورت باید شاهد ادامه آلودگی تهران و تعطیلی بیشتر باشیم. دیری نخواهد پائید که ملت و امت در مقابل هم قرار خواهند گرفت. اما نه با آغوش باز!
-
دیدگاهی برای این نوشته ثبت نشده است.
-
افزودن دیدگاه