تلاش در جهت بقا
کیهان عباسیان - کارشناس ارشد مدیریت
بحرانها همچنان به عنوان بزرگترین دغدغه شرکتها و بنگاههای اقتصادی و سازمانها در سراسر جهان خود نمایی میکنند. هرگاه از دلایل عدم موفقیت یک بنگاه اقتصادی جویا میشویم، مدیران آنها کار در شرایط بحران را یکی از دلایل کلیدی ناکامی خود میدانند .
بحران اقتصادی همیشه بصورت یکی از سه حالت زیر میتواند باشد: بحران افزایش هزینهها، بحران فروش و بازدهی و بحران هزینهها و فروش.
بحران اقتصادی که در سال ۲۰۰۷ ساز و کارهای تجارت جهانی را درهم پیچید و در سالهای بعد نیز تشدید شد، بحران فروش و بازدهی بود و ارتباطی با هزینههای بنگاههای کسب و کار نداشت در واقع بروز بحران اقتصادی در کشورهای توسعه یافته مبتنی بر اصل پادشاهی نقدینگی (CASH IS KING) است.
در این بحران حجم فروش بنگاهها به میزان چشمگیری سقوط کرده و در بسیاری از بازارها مشتریان از خرید سرباز زدند نه اینکه قدرت خرید آنها افت کرده باشد و یا هزینهها و قیمتها در سطح بالایی باشند و یا در کشورهایی با سطح درآمد پایین نرخ برابری ارز باعث ضعف در قدرت خرید شده باشد، بلکه مشکل از جایی دیگر سرچشمه میگیرد.
در واقع بسیاری از عوامل از جمله سقوط قیمت نفت و مواد اولیه بر روی هزینهها و قیمتها تأثیر گذارند که نتیجه آن عدم رغبت خریداران دولتی و خصوصی به خرید است و نتیجه این است که به دلیل ترس از آینده با احتکار روبرو میشویم البته احتکار پول و نه احتکار کالا، اینجاست که نقدینگی پادشاه است.
اگر میزان کاهش درآمد یک سازمان بیست درصد و یا کمتر باشد با سیاستهای کاهش هزینه میتوان تا حدی در مقابل بحران پایداری نمود اما اگر کاهش درآمد بیش از این مقدار باشد دیگر راهکارهای کاهش هزینه پاسخگو نیستند.
بحرانهای اقتصادی از این نوع، همواره از کشورهای توسعه یافته آغاز و به کشورهای دیگر سرایت میکند. در برخی مواقع بحرانها دلایل توأم داشته و هر دو بحران هزینهها و بحران فروش با هم حادث میشوند. نشانه بروز این نوع بحران نیز این است که برای کالاها خریدار کمی وجود دارد در حالی که قیمتها نیز تنزل نداشتهاند .
برای نسلی که بجا مانده از یک جنگ ناخواسته و یا یک فاجعه طبیعی ویرانگر باشد، شاید بحرانهای اقتصادی ساده و کم اهمیت جلوه کند اما آنچنان استخوان جامعه و بنگاه را در هم مینوردد که شاید نتوان آسیبهای آن را با هیچیک از بلایای طبیعی و غیرطبیعی مقایسه کرد.
در اولین گام بطور منطقی برای هرکاهش هزینه باید متقبل هزینه شد. پول تنها پس از انجام یک سری اقدامات متوالی صرفهجویی میشود و اینطور نیست که تا بخواهیم صرفه جویی کنیم همان لحظه محقق شود.
دوره استهلاک هزینههای مربوط به اقدامات کاهش هزینه، اگر نگوییم سالها، ماهها زمان لازم دارد. همچنین بررسیها نشان میدهد که شرکتهای مختلف نه تنها به کاهش هزینه متوسل شدند بلکه اقدامات مختلف دیگری نیز برای افزایش درآمد خود انجام دادند که نه تنها در کوتاه مدت هزینهای را کاهش نمیداد بلکه هزینههای بیشتری را به سازمان تحمیل میکرد.
بنا به قول برخی، "سود همان هزینه بقا است که از کسر هزینهها از قیمت فروش بدست میآید" و سه چیز بر این هزینه بقا تأثیرگذار است
بایستی کلیه تبعات بحران و اقدامات ما به واحد پولی بیان شود. گویاترین شاخصها زبان پول است. پیتر دراکر میگوید "سود هزینه بقاست" یعنی سود هزینه ادامه فعالیت سازمان را فراهم مینماید.
یعنی اگر سود نباشد نبایستی انتظار ادامه فعالیت سازمان را داشته باشیم. سه عامل مؤثر بر سود عبارتند از: قیمت، حجم فروش و هزینه.
که ارتباط بسیاری سادهای نیز بین آنها حاکم است و باید هرسه آنها را در شرایط بحران مد نظر قرار گیرند. استفاده از یک یا دو تا از این عوامل در شرایط بحران چارهساز نبوده بلکه بایستی هرسه عامل مورد توجه باشند. تغییر قیمت و یا کاهش هزینه به تنهایی قابل قبول نیست حتی افزایش میزان فروش نیز نمیتواند کافی باشد. آنچه مورد نیاز است یک برنامه قوی و منسجم است که بصورت جامع همه عوامل را مد نظر داشته و بتواند در اسرع وقت تأثیرگذار باشد .
باید بر روی موضوعات و مسائل روزانه کسب و کار خود تمرکز کنیم و نباید فکر کرد که مشکلات در درون سازمان و راه حلها در بیرون آن میباشد و عکس آن هم صحیح نیست بطور کلی هر مشکلی راه حلهایی دارد که ممکن است درون و یا برون سازمان باشند. مهم آن است که بتوانیم راهحلهای مناسب را بشناسیم. راه حلهای منطقی و قابل اجرا همیشه به سادگی بدست نمیآیند.
بطور کلی هرگونه تدوین استراتژی در شرایط بحران اقتصادی میبایستی با تأکید بر قیمت، حجم فروش و هزینه تعیین و تدوین شود و میزان نیل به برنامهها نیز به زبان پول ترجمه شود.
هنگامی که راه حل را بکار بستیم و بارقههای امید در دل ما ظاهر شد میتوانیم اقدامات تأمینی لازم را برای جلوگیری از بروز مجدد بحران بهعملآوریم و کمکم فعالیتهای ما به شکل و حال و هوای طبیعی خود باز میگردد.
قبل از هر کاری بایستی بحران را تشخیص دهیم و برای این مهم بایستی ابتدا بحران اقتصادی را تجزیه و تحلیل کنیم زیرا میخواهیم راهکارهای عملی مناسبی برای مواجه با بحران به مدیران و شرکتها ارائه کنیم تا بدانند چگونه بایستی به جنگ بحران بروند و چگونه خود را حفظ کنند. آنها که در مواجه با بحران موفق نباشند تنها خاطرهای ازآنان باقی میماند. مشاوران دانا و آگاه به مسائل میتواند در موفقیت سازمان در حفظ بقا نقش مؤثری ایفا نماید.
بنابراین بنابراین ما باید راهحلهای مناسبی برای کاهش هزینهها، راه حلهایی برای فروش و راه حلهایی برای مدیریت درخواستها و قیمت ارائه دهیم.
سیستمهای اقتصادی همچون ظروف مرتبط هستند و هرتغییری در یکی از آنها باعث ایجاد تلاطم در سایرین خواهد شد و یک سیستم گسترده و پهناور با وجود تعاملات متعددی که دارد امکان ایزوله ماندن را ندارد و متأثر میشود. همچنین تعاملات بینبخشهای مالی و صنعتی باعث میشود تا گستردگی بحران به حداکثر خود برسد و بالاجبار گسترده شود.
باید بدانیم در شرایط بحران اقتصادی: مصرف کنندگان به شدت به صرفه جویی تمایل داشته و حاضر نیستند تا بابت محصولات و کالاهایی که الزامی به خرید آن ندارند پول پرداخت کنند به عبارت دیگر هر آنچه را میتوان در خرید آن وقفه ایجاد نمود دچار وقفه خواهد شد.
دسته دوم کالاهای لوکسی هستند که سازمان برای خرید آنها تمایلی نداشته و علیرغم اینکه خرید آنها برای سازمان خوشایند است اما باز هم در خرید و تأمین آنها تعلل میشود .
کاهش تقاضا برای محصول نهایی اثرات خود را بطور سریع بر روی کل زنجیره ارزش میگذارد. بطور مثال کاهش تقاضا برای خودرو سریعا برمیزان تقاضای قطعات یدکی تأثیر میگذارد.
با مقداری تاخیر، بسیاری شغل خود را ازدست میدهند و این خود باعث کاهش قدرت خرید مصرف کنندگان میگردد.
کاهش قدرت خرید با کاهش تمایل موسسات مالی به اعطای وام تشدید میشود.
این بحران اعتباری هم به تولیدکننده و هم به مصرف کنندگان آسیب یزند.
بحران بر روی شرکتها و کمپانیها با درجات مختلف تأثیر گذاراست.
محصولاتی که مورد نیاز روزانه مردم نیستند کمتر تحت تأثیر قرار میگیرند و آنچه مصارف بیشتری در بین اقشار مختلف دارد بیشتر دچار تلاطم میشود و شرایطی حاکم خواهد شد که نه تولید کننده و نه مصرف کننده هیچکدام رضایت ندارند .
مدیران بایستی بحران را نه از دیدگاه عموم مردم، بلکه از دیدگاه خاص خود و با در نظر گرفتن شرایط صنعت مربوطه و وضعیت شرکت و محصولاتی که مورد نیاز روزانه مردم است تجزیه و تحلیل کنند.
-
دیدگاهی برای این نوشته ثبت نشده است.
-
افزودن دیدگاه