دکتر هاشم اورعی-استاد دانشگاه صنعتی شریف
درپی سقوط کابل و سلطه دوباره طالبان بر افغانستان، جهان آنها را به تشکیل دولتی فراجناحی و در برگیرنده همه اقوام و گروههای سیاسی دعوت کرده و به رسمیت شناختن دولت جدید، آزاد کردن منابع مالی و هرگونه کمک مالی را منوط به تحقق این امر کردهاست. از طرف دیگر طالبان نیز مکرراً بر این نکته تاکید کردند که دولت جدید فراجناحی بوده و همه اقوام در آن مشارکت خواهند داشت. با اعلام دولت موقت مشخص شد که طالبان برنامهای برای تشکیل نظام سیاسی همه شمول نداشته و بنا ندارد غنایم را با دیگران تقسیم کند. کابینه طالبان طالب-شمول هم نیست، چه برسد به افغان-شمول. از 22 عضو کابینه 20 نفر از اعضاء شبکه حقانیاند. در ولایت هرات نیز که 75% نفوس آن تاجیک و 90% فارسی زبانند همه مسئولین از بالا تا پائین از قوم پشتون انتخاب شدهاند، اما تفکر طالبانی به پستهای سیاسی ختم نشده و اخیراً اشرف غیرت به ریاست دانشگاه کابل انتخاب شد. وی در سال 2008 میلادی مدرک کارشناسی خود را در رشته خبرنگاری از دانشگاه کابل گرفت. دانشگاه کابل در سال 1311 یعنی دو سال قبل از دانشگاه تهران تاسیس و قدمتی 90 ساله دارد. در پی اظهارات تند اشرف غیرت مبنی بر اینکه دانشگاه جای فحشاء نیست و ما قدرت را به زور گرفتیم و آن را با دیگران قسمت نخواهیم کرد، اتحادیه استادان دانشگاههای افغانستان واکنش نشان داده و خواستار تجدیدنظر مقامات طالبان در این زمینه شد. رئیس جدید در ارتباط با برنامههای آینده دانشگاه اعلام داشت جدا کردن زنان از مردان، تعطیلی رشتههای هنر از جمله موسیقی و اسلامیزه کردن دانشگاه منطبق بر قرائت طالبانی از مهمترین برنامههای وی است. به نظر می رسد همه شمولی و تنوع در دولت جدید افغانستان به تفاوت مبلغ جایزه تعیین شده از سوی ایالات متحده برای دستگیری برخی اعضای دولت طالبان خلاصه میشود.
حمایت قاطع مردم ایران از احمد مسعود در مقابله با طالبان حاکی از آن است که جامعه ایرانی تفکر طالبانی و طالبانیسم را برنمیتابد. بخش بزرگی از ملت ایران با حمایت خود از شیر پنجشیر در واقع بانگ برمیآورد که به بلوغ اجتماعی و فرهنگی رسیده و گام به دوران مدرن نهاده است.
در انتخابات ریاست جمهوری اخیر در ایران نیز همه نامزدان بر مدیریت فراجناحی و مشارکت زنان، اقوام و مذاهب گوناگون در قدرت تاکید داشتند. اما در عمل شاهد آنیم که در دولت جدید جایی برای افکار متنوع یافت نشده و به گونهای از یکدست شدن صحبت به میان کشیده میشود که گویی این یک مزیت است. ترکیب مدیریتی دولت جدید این حقیقت را آشکار میسازد که علیرغم همه وعدهها، نظام مدیریتی کشور بر ادامه روشهای قبلی تاکید داشته و عملکرد فراجناحی و همهشمولی صرفاً یک وعده انتخاباتیست و نه بیشتر! انتظار میرفت دولت جدید به گونهای چیده شود که بخش بزرگی از جامعه احساس کند در اداره امور کشور نقش داشته و بتواند با آن ارتباط برقرار کند. لیکن با مشاهده ترکیب دولت جدید و گردهم آمدن همان چهرههای قبلی مردم به این نتیجه میرسند که قرار است کشور به دستان توانمند افرادی در مسیر توسعه و رفاه قرار گیرد که خود در رساندن آن به شرایط دشوار فعلی نقش اساسی داشتهاند. جامعه وقتی میبیند که یکایک نامزدان ریاست جمهوری بهجز دو نفری که خط فکری متفاوتی داشتند در قدرت حضور داشته و سهم خود را گرفتهاند، با خود میگوید که مساله اصلی تقسیم غنایم است و نه پاسداری از منافع ملّی. در چنین شرایطی چگونه میتوان انتظار داشت مردم در انتخابات بعدی حضور گرم و پرشور داشته باشند؟
آری، چنانچه به ظاهر بسنده کرده و با نگاهی سطحی بنگریم وجه تشابهی بین طالبان افغانستان و دولتمردان ایران یافت نمیشود. اما قطعاً مساله فراتر از این است و در ارزیابی و مقایسه این دو باید عمیقتر به مساله نگریست.
دانشگاه تهران با قدمتی نزدیک به یک قرن در کارزار علمی در صحنه بینالمللی از اعتبار ویژهای برخوردار است. وزیر جدید علوم در اقدامی عجولانه سرپرست جدید این دانشگاه را منصوب کرد که البته این اقدام در حیطه اختیارات قانونی ایشان است. اما دانشگاه پادگان نیست که فرمانده حکم کند و بقیه بدون قیدوشرط اجرا کنند. اساساً معنی و مفهوم ریاست دانشگاه نه تنها در ایران بلکه در جهان با ریاست سایر سازمانها متفاوت است. راه درست آن است که رئیس دانشگاه نه با صدور فرمان ملوکانه بلکه با تفاهم، تعامل و در نهایت ریش سفیدی انتخاب شده تا با درایت و مشارکت حداکثری دانشگاه را به سوی اهداف تعیین شده پیش ببرد. اساتید دانشگاه به درست یا غلط، در ضمیر ناخودآگاه خود بر این عقیدهاند که بهتر از هر کسی به وظایف خود واقفند و نیازی به رئیس ندارند. در ذهن دانشگاهیان، اعم از اساتید و دانشجویان، رئیس دانشگاه برای صدور فرمان گمارده نشده بلکه وظیفه ایشان اجرای نظرات جامعه دانشگاهیست. به همین دلیل است که در دانشگاههای معتبر جهان اساساً دولت و وزارت مربوطه در انتخاب رئیس دانشگاه نقشی ندارند.
از آنجا که وظیفه دانشگاه توسعه علم، تحقیقات و فناوری و تربیت نسل جوان است، اساساً با سیاست فاصله داشته و نباید انتظار داشت که با تغییر خط سیاسی دولت روسای دانشگاه تغییر کنند. نقش رئیس دانشگاه مدیریت اجرایی است و باید تابع تصمیمات هیات امناء و شورای دانشگاه باشد که با برخورداری از تجربه و به دقت اهداف بلندمدت دانشگاه را تدوین میکنند و نه ابزاری برای رسیدن به اهداف سیاسی کوتاه مدت. باید قبول کرد که عملکرد دانشگاه فراتر از رقابتهای سیاسی است و پیامدهای آن طولانیتر از عمر دولتها بوده و میتواند تحول کشور در یک عصر را در برگیرد. ایالات متحده آمریکا طی 150 سال 29 رئیس جمهور به خود دیده اما در همین دوران طولانی دانشگاه هاروارد تنها 9 رئیس داشته است!
تجربه نشان داده است وقتی در فرآیند انتخاب رئیس دانشگاه، اعضاء هیات علمی به عنوان بازوی مشورتی مشارکت داشتهاند نتیجه مثبت بوده و در مواردی که رئیس دانشگاه با دستور وزارتی و از بالا تعیین شده، اکثریت اعضای هیات علمی همکاری نکرده و فعالیتهای علمی و تحقیقاتی از نظر کیفی تحت تاثیر قرار گرفته است.
باید اذعان داشت که در سایر سازمانهای دولتی شرایط به گونه دیگریست. در این موارد بدنه سازمان به این باور رسیده که رئیس را مراجع بالاتر انتخاب کرده و سعی میکند با آن کنار بیاید و یا حداقل نمایش آن را بازی کند. اما چنانچه قرار باشد، مطابق معمول رئیس دانشگاه را وزیر علوم به شورای عالی انقلاب فرهنگی پیشنهاد کرده و این شورا وی را تائید کند بدون آنکه در این فرآیند از شوراهای مختلف در دانشگاه که اعضای هیات علمی را نمایندگی می کنند نظرخواهی شود، نتیجه خوبی نخواهد داشت.
خوب است قبل از اینکه طالبان و طالبانیسم را نکوهش کنیم نگاهی به خود انداخته و منصفانه رفتارمان را ارزیابی کنیم. چنانچه قرار باشد با تغییر دولت روسای دانشگاه با هدف همخوانی سیاسی جابجا شوند، توسعه کیفی علم و تحقیقات در کشور و دستیابی به جایگاهی والا در منطقه خیال باطل بوده و باید برای ارزیابی نظام آموزش عالی کشور به همین روش فعلی یعنی تولید علم آن هم از نوع بیمصرف آن و انتشار مقاله دلخوش کنیم.
-
دیدگاهی برای این نوشته ثبت نشده است.
-
افزودن دیدگاه