رضا قنبری-درمیان مشکلات ریز و درشتی که سیاست کشورمان به آنها مبتلا است، به طورحتم افتراق و تضاد گروههای همسو در انتخابات یکی از مهمترین آنها است.در واقع نگاهی به کارنامه دو جریان فکری عمده در کشور نشان میدهد که بزرگان آنان در ماههای منتهی به انتخابات بیش از آنکه در پی جلب افکار عمومی و پیروزی در رقابت باشند در حال چانه زنیهای محفلی در جهت تعیین نامزد واحد در گفتمان فکری خود هستند.مثلا با مرور روند حرکت اصلاحطلبان در دو دهه اخیر میتوان به یک قاعده کلی دست یافت که "هر مقدار احزاب، نیروهای اصلاحطلب و محمدخاتمی از یکدیگر دور شدهاند میزان موفقیت آنان کاسته شده است" کافی است به انتخابات مجلس نهم و ریاست جمهوری ۸۴ به عنوان اوج ناهماهنگی این سه ضلع وتحمل شکستهای سنگین ویا انتخابات ریاست جمهوری ۹۲ به عنوان نمونه موفق پیروزی با کمترین شانس نگاهی بیندازیم تا متوجه شویم سازمان رای اصلاحات به همان سرعت که به نامزد واحد لبیک میگوید قادر است درجریان اختلاف این اضلاع، ناامید و خانهنشین شود. ناامیدی که البته در سالهای اخیر با تفرق و شکستهای پیاپی به بدنه اصولگرایان متمایل شده است. جریانی که بدلیل عدم وجود رهبری واحد، اختلافات گفتمانی ایجاد شده در آن-مثلا علی اکبر ناطق نوری و مرتضی آقا تهرانی هر دو از جریان اصولگرا به شمار میآیند- و تعدد نامزدها اصولگرایی را چنان به محاق برده که دکتر لاریجانی در انتخابات اخیر مجلس ترجیح داد عطا این جریان را به لقایش بخشیده و بهصورت مستقل در انتخابات شرکت کند.
اما امسال پس از پایان انتخابات مجلس دهم بخشی از احزاب اصلاحطلب به نحوه ادامه کار شورای سیاستگذاری اصلاح طلبان از دو جهت اعتراض داشتند. برخی از احزاب چون ندایی ایرانیان معتقد بودند که حضور افراد حقیقی در شورای سیاستگذاری به تضعیف جایگاه احزاب خواهد انجامید وحزب آنان با چند هزار عضو-به قول دبیر کلش-تنها یک رای در شورایی دارد که برخی از بزرگان اصلاح طلب نیز همان یک رای را دارند.هرچند این انتقاد دارای شکل منطقی است اما یک نکته مهم را نادیده گرفته است و آن اینکه در غیاب جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین با بیشترین گستره و هوادار آیا احزاب موجود نماینده تمامی خطوط فکری اصلاحطلبان در جامعه هستند؟ کما اینکه بخش بزرگی از هواداران و سازمان رای این جریان در ارتباط با این دو حزب به اصلاحات متصل شدهاند و ایجاد شورای مشاوران خاتمی برای مقابله با پروژهای بود که پس از وقایع سال ۸۸ برای قطع ارتباط سران و هواداران، سعی در منحل کردن احزاب ریشهدار اصلاحات داشت. در واقع در غیاب جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین به عنوان دو پایه اصلی جریان اصلاحات نمیتوان به شورای هماهنگی اصلاحطلبان به عنوان تنها مرجع تصمیمگیری اتکا کرد وخارج کردن اعضای این دو حزب از گردونه سیاستگذاری-مثلا تاج زاده، میردامادی، نبوی و رمضان زاده-به بهانه عدم عضویت در احزاب قطعا با واکنش منفی بدنه اصلاحطلب مواجه خواهد شد.
-بخشی دیگر از اعتراضها به راست رویهای شورای سیاستگذاری و بیم از ریزش بدنه اجتماعی اصلاحات در پیوند با اعتدالگرایان و راست میانه است. در واقع احزابی چون اعتماد ملی، مردمسالاری و انجمن اسلامی مدرسین نسبت به نحوه چیدمان نامزدهای انتخابات در لیست تهران و عملکرد برخی از نمایندگان فراکسیون امید که با رأی اصلاحطلبان به مجلس راه یافتهاند معترض بودند. اعتراضی که پس از تعیین روسای کمسیونهای تخصصی مجلس بالا گرفت و مثلا کواکبیان به کسانی طعنه زد که زنبیل را در صف اصلاحطلبان نهاده و در موقع رأیگیری هیأت ریسه به استقبال جریان مقابل رفتهاند. البته اگر کمی به عقب بازگردیم و تئوری اصلی بخشی از اصولگرایان پس از سال ۸۸ برای اخراج اصلاحطلبان از نظام را به یاد بیاوریم، به ضعف این برهان پی میبریم. چنانکه جناب حبیبی دبیرکل موتلفه اسلامی بارها بر مرگ جریان اصلاحات تاکید کرد و البته چهار سال بعد در برابر لیست ائتلافی امید، توسط همان جریان مرده!!! به رده پنجاه ویکم لیست تهران فرستاده شد تا این تئوری با استراتژی حضور ائتلافی اصلاحطلبان و پیروزی قاطع در تهران با شکست مواجه شود. در واقع راستروی اصلاح طلبان در انتخابات اخیر بیش از آنکه عقبگرد از بنیانهای فکری باشد، حرکتی به سویی ایجاد ائتلاف در جهت خارج کردن مخالفان دولت از مجلس شورای اسلامی و عبور از رد صلاحیتهای سختگیرانه شورای نگهبان بوده است. استراتژی که خوشبختانه با پیروزی لیست امید به ثمر نشست و با نایب ریسی مطهری و پزشکیان در مجلس نهم تثبیت شد.
اکنون در ماههای منتهی به انتخابات ۹۶ به نظر میرسد تمام ارکان و بدنه اصلاحطلبان در حمایت از حسن روحانی توافق کرده و شورای سیاستگذاری و احزاب باید در زمینه نحوه حضور در انتخابات شوراها که دارای ترافیک نامزد بوده و میتواند به انشقاق در جبهه واحد اصلاحطلبان منجر شود به وحدت برسند. وحدتی که به نظر میرسد تا اطلاع ثانوی همچنان تنها راه جریان اصلاحطلبی برای حضور مؤثر در بازی قدرت است.