گروه شبکه های آبیاری و زهکشی شرکت مدیریت منابع آب ایران- خشکسالی و کم آبی در ایران یک واقعیت اقلیمی است. با توجه به روند روزافزون نیاز بخشهای مختلف به آب، مشکل خشکسالی در سالهای آینده حادتر نیز خواهد شد. به طوریکه براساس گزارش موسسه بینالمللی مدیریت آب (IWMI) کشور ایران برای حفظ وضع فعلی خود تا سال 2025 باید بتواند 12 درصد به منابع آب قابل استحصال خود بیفزاید. این امر با توجه به پتانسیلها و نیازهای روزافزون بخشهای کشاورزی، شرب، صنعت و حفاظت از سایر منابع زیستی بسیار مشکل و حتی ناممکن است. لذا در چنین شرایطی یکی از راهکارهای موثر و عملی استفاده بهینه و صرفهجویی در مصرف آب است. در این میان، مدیریت مصرف آب در بخش کشاورزی که بخش عمدهای از مصارف آب در ایران را شامل میشود، میتواند بسیار موثر و راهگشا باشد. بسیار روشن است که برای دستیابی به این مهم، شناسایی شاخصهای اصلی مدیریت مصرف آب و تعیین این شاخص به روشهای مناسب نیاز است. راندمانهای آبیاری، بهرهوری مصرف آب کشاورزی، مقدار آب مصرفی در بخش کشاورزی و توسعه پایدار روشهای نوین آبیاری از مهمترین شاخصهای کلیدی و رویکردهای اساسی در برنامهریزیهای کلان مربوط به تامین، تخصیص و مصرف اصولی از آب در بخشهای مختلف از جمله کشاورزی است. بر همین اساس، تغییر رویکرد سنتی بهرهبرداری از منابع آب به رویکردهای جدید و استفاده از روشهای نوین آبیاری، ضرورت گریزناپذیر تامین پایدار منابع آب کشاورزی و تحقق توسعه پایدار است. یکی از راهکارهای اساسی ساماندهی مصرف آب در بخش کشاورزی به عنوان بزرگترین بخش مصرف آب کشور، و افزایش بهرهوری، ایجاد شبکههای آبیاری و زهکشی و بهرهبرداری بهینه از آنها است.
در کنار توسعه شبکههای آبیاری و زهکشی، یکی از اصلیترین مسائل که باید مورد توجه مسئولین کشوری و همچنین مسئولان کشاورزی قرار گیرد، آن است که باید چگونه از آب کشور بیشترین بهرهوری را داشته باشیم. مولدن (1997) برای تحلیل آب به کار رفته در سطوح مختلف زراعی تعریف بهرهوری آب را ارائه کرد که براساس آن شرایط به کار رفته در محدودههای مختلف مزرعه، سیستم تامین آب، و حوضه آبریز (مصارف مختلف) مورد بررسی قرار میگیرد. بر همین اساس، بهرهوری آب عبارت است از نسبت عملکرد و یا سود خالص حاصل از زراعت، جنگلداری، آبزیپروری، دامپروری یا یک سیستم ترکیبی کشاورزی به میزان آب به کار رفته برای رسیدن به سود خالص. در واقع در بهرهوری آب، نقش هر واحد آب در تولید ناخالص ملی یا تولید ناخالص داخلی مطرح است که مشاهده میشود مفهومی به مراتب متفاوت از کارایی مصرف آب دارد. از دیدگاه مالی و اقتصادی، بهرهوری بیشتر آب کشاورزی به معنای سود بیشتر به ازای واحد حجم آب است. از دیدگاه اشتغال، ایجاد اشتغال بیشتر به ازای واحد حجم آب است.
در یک برآورد سریع در حال حاضر سرمایهگذاری در بخش شبکههای آبیاری و زهکشی با توجه به تأسیسات به کار گرفتهشده برای تأمین آب و انتقال آب بین 75 الی 150 میلیون تومان برای هر هکتار هزینه دارد. که با این محاسبات کل مبلغ سرمایهگذاری بهروز شده در شبکهها معادل 12 میلیارد دلار میباشد. در اکثر شبکههای آبیاری و زهکشی کشور همهساله هزینه بهرهبرداری و نگهداري و تعمیرات بیش از درآمد آببهای شبکه آبیاری و زهکشی است. عدم سوددهی و بازدهی مناسب در شبکههای آبیاری و زهکشی مربوط به عدم وجود مدل مالی مناسب در بخش بهرهبرداری از شبکههای آبیاری و زهکشی است. مشکلات گسترده مدیریت شبکههای آبیاري را میتوان بهطور عمده در کمبود درآمد کافی براي انجام وظایف مربوطه دانست. اثرات این کمبودها نیز معمولاً بهصورت کاهش میزان کارایی شبکه آبیاری در توزیع دقیق و عادلانه آب، ظاهر میشود. اصولاً ادامه بهرهبرداری از شبکههای آبیاري بدون وجود مدل مالی مناسب سبب میشود همه ساله هزینه بهرهبرداری و نگهداري شبکهها بصورت تصاعدی افزایش یابد. از جنبه نظري اگر نرخ آببها، به طریقی تعیین شود که با توجه به متوسط حجم سالانه آب مصرفی بتواند هزینههای شبکه را تأمین کند این مشکل حل می شود، اما در این خصوص درآمد کشاورزان نیز دخیل بوده و بایستی به فکر بازار مصرف نیز بود چرا که زمانی کشاورزان میتوانند از عهده هزینه شبکه های آبیاری برآیند که درآمد قابل قبولی داشته باشند. در این خصوص باید این مهم را مد نظر داشت که در بهرهبرداری از هر دو هکتار شبکه آبیاری و زهکشی، برای یک نفر اشتغال مستقیم و 5/0 نفر اشتغال غیر مستقیم ایجاد شده است و باید درآمد هر دو هکتار از شبکههای آبیاری پوشش دهنده نیاز این میزان اشتغال را داشته باشد.
لازم به ذکر است اعمال روشهای نوين آبياري يقيناً منافع زيادي به دنبال خواهد داشت؛ بهکارگیری اين روشها معمولاً موجب کاهش نيروي انساني مورد نیاز میشود، کودها و ساير موارد شيميايي با دقت لازم و صرفه اقتصادي بيشتر مورد استفاده قرار میگیرد، هزينه پمپاژ احتمالی آب با اعمال طراحی صحیح می تواند کاهش یابد و در مصرف انرژي صرفهجویی میشود و کشاورز را قادر میسازد تا به سمت کاشت گونههای با صرفه اقتصادي بيشتر گام بردارد. باید توجه شود برتري سامانههای تحتفشار به امکان کنترل حجم آب تحويلي و کاهش نيروي انساني است درحالیکه افزايش راندمان آبياري بدون اين سامانهها نیز امکانپذیر است. بر اساس تجربه های موجود، متاسفانه استفاده از سامانههای تحتفشار منجر به رشد کمي و کيفي محصولات شده؛ که با افزايش مصرف آب همراه بوده و گاهي و علت اصلی آن توسعه سطح زير کشت بوده که جزو اهداف توسعه ایی کشور نبوده است.
تجربه دو دهه گذشته نشان داده است، سرمایهگذاری در جهت توسعه شبکه های آبیاری و همچنین سامانههای تحتفشار، بدون اعمال مؤثر سیاستهای بهینهسازی الگوي کشت در کنار کاهش سطح کشت آبي با تدوين برنامهای جامع بصورتیکه مهمترین عامل آن توسعه دقیق بازار مصرف باشد به نتيجه مناسب نخواهد انجاميد.
براي رسيدن به نتيجه مناسب، ضروري است تعارض اهداف، به همافزایی اهداف تبديل گردد. باید پذیرفت که حقیقت این است که دو هدف خودکفايي در ظرفيت غذايي کشور و تعادل بخشي منابع آب امکان نداشته و بهتر است به کاهش سطح زير کشت آبي و ايجاد مشاغل جايگزين کشاورزي پرداخته شود تا امکان توسعه پایدار آب در بخش کشاورزی فراهم گردد.
در اینجا سوالی مطرح میشود آیا وجود شبکههای آبیاری و زهکشی تاثیری بر نحوه توزیع آب و بهرهوری آب دارد یا خیر؟
بخش کشاورزی به عنوان تامین کننده امنیت غذایی کشور نیاز به دو عامل اصلی شامل آب و خاک دارد. شبکههای آبیاری و زهکشی در مقیاس مقرون به صرفه آب با کیفیت مناسب را به خاک با کیفیت مناسب انتقال میدهند و سبب تامین پایدار امنیت غذایی میشوند.
در واقع شبکههای آبیاری و زهکشی در مناطقی از جهان مانند ایران که در منطقه خشک و نیمه خشک جهان قرار دارد که سهم آنها از کل منابع آب شیرین دنیا، ناچیز است، ریسکهای بخش کشاورزی را تا حد بسیار مناسبی پایین میآورند. و امکان تامین آب مناسب را برای خاک حاصلخیز در زمان نیاز آبی گیاه فراهم می کند. بنابراین حراست و نگهداری از شبکههای آبیاری و زهکشی در حقیقت تامین پایدار امنیت غذایی کشور است و باید با راهکارهای مناسب بتوان از شبکههای آبیاری و زهکشی بصورت پایدار بهرهمند شد.
-
دیدگاهی برای این نوشته ثبت نشده است.
-
افزودن دیدگاه