سیستم انرژی کشور: آشفته و ناپایدار!
- در سالهای اخیر شاهد تحولات چشمگیری در صحنه انرژی بودهایم که از آن به عنوان «گذار انرژی» یاد میشود. جهان در حال عبور از سوختهای فسیلی و تمرکز هرچه بیشتر بر انرژی الکتریکی است. طبق آمار آژانس بینالمللی انرژی، در حالیکه طی دو دهه اخیر مصرف انرژی در جهان به طور متوسط سالیانه 1.9% افزایش یافته، رشد مصرف انرژی الکتریکی 3.1% بوده و در نتیجه سهم برق از مصرف نهایی انرژی از 15% در سال 2000 به 21% در سال 2019 رسیده است و پیشبینی میشود تا میانه قرن جاری میلادی این رقم به 49% افزایش یابد، از طرف دیگر، با توجه به اهمیت جلوگیری از افزایش دمای متوسط کره زمین با بهکارگیری فناورینوین، روند صعودی بازدهی مصرف انرژی ادامه یافته و بهرغم افزایش جمعیت و رفاه اقتصادی جهانیان پیشبینی میشود تا سال 2050 تقاضای انرژی جهان حدوداً برابر میزان فعلی یعنی در حدود 350 اگزاژول باشد. همراه با افزایش تقاضای برق به میزان دو برابر تا میانه قرن جاری میلادی، جهان شاهد توسعه چشمگیر انرژیهای تجدیدپذیر خواهد بود و انتظار میرود تا آن زمان با 8800 گیگاوات انرژی خورشیدی و 6000 گیگاوات انرژی بادی، دو سوم انرژی الکتریکی مصرفی جهان از این طریق تامین شود. قابل توجه اینکه در حال حاضر مجموع ظرفیت نصب شده انرژی تجدیدپذیر در کشور کمتر از یک گیگاوات و سهم آن از برق مصرفی کشور کمتر از 1% است! در سالهای پیشرو کاهش مستمر هزینه باعث توسعه هر چه بیشتر انرژی تجدیدپذیر شده و شاهد تغییرات اساسی در صحنه ژئوپلیتیک جهان خواهیم بود که از آن جمله میتوان به افول کشورهای نفتی و ظهور کشورهای برقی اشاره کرد. در حمل و نقل جادهای نیز جهان شاهد تحولات چشمگیری خواهد بود و تا میانه قرن جاری میلادی 1.1میلیارد خودرو برقی با 14000 گیگاوات ظرفیت ذخیرهسازی در باطری، امکان افزایش پایداری و انعطافپذیری شبکههای برق فراهم خواهد گردید. خلاصه اینکه طی سه دهه آتی زندگی برقیتر شده و انرژی الکتریکی نیمی از کل انرژی مصرفی جهان را به خود اختصاص خواهد داد. اما داستان انرژی در ایران قصه پُرغصهای است. از آنجا که عدم برخورداری از رشد اقتصادی مطلوب و بیکاری از چالشهای اصلی اقتصاد ایران است، برنامهریزی برای توسعه اقتصادی باید در اولویت قرار گیرد. بخش کشاورزی به دلایلی از جمله عدم استفاده از فناوری پیشرفته، الگوی نامناسب کشت و از همه مهمتر محدودیتهای منابع آب و فرسایش خاک قابل توسعه چندانی نیست و بخش خدمات نیز به دلیل شرایط کشور در صحنه بینالملل و محدودیتهای فرهنگی نمیتواند به میزان قابل توجهی توسعه یابد. بدین ترتیب بار اصلی توسعه اقتصادی کشور بهناچار باید بر دوش صنعت گذارده شود. باید طرحی نو در انداخت، طرحی تحت عنوان «گذار صنعتی ایران» با محوریت ظرفیتهای منطقهای؛ برای رسیدن به توسعه صنعتی و رشد اقتصادی باید زنجیره دانش، تحقیقات، فناوری و در نهایت تولید کامل شود. در حال حاضر این زنجیر پاره شده و هر کس کار خود را میکند. کشور باید به صورت یک مجموعه متصل در نظر گرفته شود نه جزایر منفصل. در برنامهریزی برای گذار صنعتی، همه عوامل از جمله اشتغال، برقراری توازن اقتصادی منطقهای، اهمیت جلوگیری از مهاجرت منفی، افزایش ضریب امنیتی بهویژه در مناطق مرزی، پدافند غیرعامل و در نهایت رشد اقتصادی باید در کنار هم دیده شود. برنامهای به معنای واقعی ملّی. بیایید یکبار هم که شده برنامه توسعه را صرفاً با مدنظر قرار دادن منافع ملی تدوین کنیم. کشور ما باید در مسیری حرکت کند که تولید ناخالص داخلی در کوتاهترین زمان به یک تریلیون دلار برسد. برای رسیدن به این هدف باید در نیمه اول برنامهای پنج ساله از رشد 12% و در نیمه دوم 10% برخوردار باشد. در بخش انرژی، با توجه به ذخایر فسیلی و تجدیدپذیر کشور ظرفیتهای قابل توجهی نهفته است. باید تکلیف انرژی هستهای را معلوم کرد. سوالات جدی در این زمینه مطرح است که باید به آن پاسخ داد. باید محاسبات مربوط به هزینه و فایده نیروگاه اتمی بوشهر بهصورت شفاف به جامعه ارائه شود و تصمیمات مربوط به توسعه آن با توجه به تجارب قبلی گرفته شود. برای ساخت نیروگاه اتمی بوشهر طبق آمار غیررسمی 6میلیارد دلار هزینه شده و تولید آن از 7.5میلیارد کیلووات ساعت در سال 1396 به 4.4میلیارد کیلووات ساعت در سال 1400 یعنی تنها 1.2% مصرف برق کشور کاهش یافته است، در چنین شرایطی چرا تاکید بر توسعه آن است؟ ملت حق دارد بداند این تصمیمات در داخل گرفته میشود تا خدای ناکرده از بیرون مرزها دیکته میشود. چرا با وجود اینکه بیش از 12% ظرفیت نیروگاهی کشور برقآبی است، سهم این بخش در سال گذشته با تولید 15میلیارد کیلووات ساعت تنها 4% بوده است؟ آیا این انتظار زیادی از برنامهریزان توسعه شبکه برق کشور است که قبل از اتخاذ چنین تصمیمات مهمی به مدلهای پیشبینی شرایط اقلیمی در سالها و دهههای آتی مراجعه کنند؟ قطعاً با روشها و سیستم مدیریتی چند دهه اخیر نه تنها نمیتوان انتظار رشد اقتصادی 12% داشت بلکه تنها نتیجه مورد انتظار، ادامه روند عقبافتادگی و در نهایت گسترش فقر و ناامیدی ملت خواهد بود. صنعت برق کشور از توانمندیهای قابل توجهی برخوردار است و میتواند نقش مهمی در برنامه «گذار صنعتی ایران» ایفا کند ولی لازمه آن سپردن کار به بخش خصوصی و پرهیز از انحصارطلبی است ولی متاسفانه افق روشنی نمایان نیست. باید سهم برق را از برنامه توسعه تعیین کرد و بخشی از آن را بر دوش صنعت انرژی تجدیدپذیر نهاد. باید به بخش انرژی به عنوان یک فرصت نگریست نه تهدید، همانطور که تحولات چشمگیر در حمل و نقل جادهای و توسعه شتابان خودروی برقی فرصتی مغتنم است برای توسعه. باید توجه داشت که از نگاه برنامهریزی ملّی نباید به مقصد که همانا تامین برق مورد نیاز کشور است نگریست، بلکه هدف مسیر است که از دل آن اشتغال و رشد اقتصادی بیرون میآید. در بخش نفت و گاز کار بهجایی رسیده که هدف اصلی وزارت نفت تامین نیاز داخل است در صورتیکه ما روزگاری نه چندان دور از بازیکنان اصلی بازار نفت و گاز جهان بودهایم. مادامی که در صنعت نفت و گاز مالکیت، مدیریت و نظارت همه و همه در دستان دولت و نظام حکمرانی بوده و حتی نمایندگان مجلس اطلاعی از وضعیت مالی آن نداشته باشند، انتظار تحول و توسعه، توهمی بیش نیست. صنایع نفت و گاز هر روز فرسودهتر شده و بهدلیل عدم سرمایهگذاری، تولید با روند کاهشی روبروست درحالیکه تقاضای داخلی رو به افزایش است. حتی دشمنان هم نمیتوانستند در بخش انرژی از این بهتر کشور را به کوچه بنبست بکشانند. مخلص کلام اینکه بخش انرژی کشور در اغماست و رو به موت؛ باید همین امروز دست بهکار شد، فردا خیلی دیر است. از نقطهنظر انرژی، کشور بسان انبار باروت است که با آتش زدن هر کبریت میتواند منفجر شود. به قول شیخ شیراز: من آنچه شرط بلاغست با تو میگویم تو خواه از سخنم پند گیر و خواه ملال