جمعه 31 فروردین، 1403

کدخبر: 102687 18:52 1398/07/27
سیاست سیاست است!

سیاست سیاست است!

دسته‌بندی: بدون دسته‌بندی
سیاست سیاست است!

سیاست سیاست است!

دسته‌بندی: بدون دسته‌بندی

حامد هدائی_روانکاو فروش ایران سیاست سیاست است به این موضوع احترام می گذارم که هر یک از ما پدیده ها را به شیوه خود درک و استنباط کند. با این حال، فهم یک موضوع به شیوه ای شخصی را نمی توان معیار مناسبی برای سنجش بازخوردهای عمومی قرار داد. تمایل قلبیم این است که در خصوص موضوعات مختلف نظرات آزاد و بی پرده ای را بیان کنم. با این حال و با وجود تمایل روانشناختی که برای بازگو کردن بیشتر دغدغه های ذهنی  وجود دارد، لایه ای از نباید ها، ذهن خاکستری مان را چنان می پوشاند که توانایی بروز مسائل پیچیده درونی را به شیوه ای که مایلیم ابرازشان کنیم، از ما می گیرد. این که راجع به عموم مردم و یا شخصی خاص چه نظری داریم و این عقیده چقدر درست و قابل استناد است، نمی تواند دلیلی را برای افشای یک سری از موضوعات به ما بدهد. اخلاق حرفه ای حکم می کند که خیلی از مسائل را در لایه های ذهن و روح خود، پنهان کنیم. شاید هم نگهداری یک سیری از موضوعات پیچیده هیچ ربطی به اخلاق حرفه ای نداشته باشد و تنها نوعی سیاست کاری، ما را مُلزم به این امر می کند که نمی توان هر چیزی را به زبان آورد. با این حال، دلایل نگهداری اسرار مَگو در نهان ذهنمان هر چه باشد، انسان ها بر اساس اهداف شان و آموزشهایی که در راه رسیدن به همان اهداف کسب کرده اند، ملزم به رعایت قوانینی هستند که خاموش ماندن و صحبت نکردن در خصوص اسرار نیز، یکی از همان هنجارهای رفتاری و اجتماعی است. دوستی داشتم که برخلاف من که معتقد بودم سیاست یعنی در چه زمانی سخن بگویی، بر این باور بود که سیاست یعنی چه زمانی تصمیم بگیری ساکت باشی و چیزی را به زبان نیاوری. او راه سخت تری را نسبت به من پیش گرفته بود. شاید به خاطر همین تلاش فراوانی  که برای سخن نگفتن در شرایط پیچیده خرج می کرد، دچار تنش های روانی فراگیر شده بود. با این حال، تلاش برای سخن نگفتن، به مراتب نیازمند نیروی روانی بیشتری است و این که به این درک برسیم نیاز نیست در شرایط مختلف و بافت های ارتباطی همه چیز را به زبان بیاورم. سخن گفتن و این که در چه جایی چه چیزی را به زبان بیاوری به مراتب راحت تر از سخن نگفتن است. سختی این موضوع را تنها شرایط اجتماعی مشخص می کند که تو را مجبور به رفتار سیاست مدارانه کرده است. موضوعی که در نظام آموزشی از آن غفلت بسیار شده است، آموزش چگونگی برخورداری از رفتار سیاستمدارانه است. نظام آموزشی ما بر فهم واگرایانه از موضوعات مختلف تکیه نمی کند و روند آموزش دانش پذیران و دانش آموزان را در مسیری غالبی و همگرا برنامه ریزی می کند. موضوع همگرایی منجر به تولید سیستم نظام مند و یک پارچه ای می شود که مهمترین دستاوردش، آموزش یکسان به تمام گونه های انسانی است که از ساختارهای روانشناختی بسیار پیچیده و کاملا متفاوت برخوردارند. این در صورتی است که آموزش  رفتار سیاستمدارنه، تنها در صورتی میسر می شود که بتوان افراد را خارج از چارچوب وارد مرحله ای کرد که بتوانند در شرایط پیچیده، تصمیم های جسورانه بگیریند و یا برعکس آن، توانایی به تعویق انداختن تصمیمات و امیال آنی را داشته باشند. همین موضوع تصمیم گیری در شرایط پیچیده ، می تواند سرفصلی از پیامد های غیر قابل کنترل ایجاد کند که نتیجه ای جزء خارج شدن یک سیستم آموزشی از خطوط تعریف شده اش ندارد. واقعیت این است که رفتار سیاست مدارانه ، تنها برگفته از مجموعه مشخص آموزش های مُدون و سیستماتیک نیست. بلکه فلسفه ای است برای مواجهه، تحلیل، درک، تصمیم گیری، برخورد و رفتارآگاهانه در بافت پیچیده است که خود به دانش، خودمختاری، فهم موضوعات پیچیده و قبول این موضوع که در هر شرایط ما به آگاهی و دانش مختص با آن بافت نیازمندیم. دوست من، در شرایط پیچیده، با وجود تسلط بالایی که بر بازگو نکردن مسائل درونی اش داشت، نمی توانست تنش ناشی از اضطراب فراگیری را که در اندام های فیزیکی اش جریان میافت را کنترل کند. بدبختانه او دچار تیک های شدید عصبی شده بود و مجبور شد برای حل این عارضه شناختی که به واسطه نشت عواطفش صورت می گرفت، به شناخت درمانگری مثل من پناه بیاورد. نتیجه کار هم مشخص بود، مجبور شد تمام انباشت های ذهنی اش را برای من افشا کند تا بتواند به تعادل روانی دست یابد. همین موضوع تلنگر دیگری را برای فهم رفتار سیاست مدارانه در ذهنم ایجاد کرد. چنین عملکرد و رفتار پیچید ای را نمی توان بدون داشتن ثبات و تعادل روانی به خوبی بروز داد. انسان ها بنابر ماهیت پیچیده روانشناختی شان، باید بتوانند در شرایط کنترل شده، تنش های خود را تخلیه کنند. فلسفه روابط جنسی، ورزش، مدیتیشن و مراقبه و حتی دینداری هم بر این اساس استوار گردیده که بتوانند روح انسان را به تعادل شناختی رهسپار کنند. واقعیت این است که  میان تمام مسائلی که ما را به رفتار سیاست مدارانه وا می دارد، مقوله حفظ تعادل روانی و آرامش روحی، آنقدر اهمیت دارد که غفلت از آن می تواند همه چیزمان را در یک آن به باد دهد. ما در مدرسه یاد نگرفته ایم که واگرا بیاموزیم و نیاموخته ایم که در شرایط سخت چطور آرامش خود را حفظ کنیم. این موضوع یکی از دلایل مهمی است که نشان می دهد چرا اکثر انسانها، از شرایط مالی خوبی برخوردار نیستند و در زمینه مسائل مالی شان، تصمیم های نابخردانه و غیر سیاستمدارانه می گیرند. نکته مهمی که باید به آن اشاره کرد این است که بر خلاف تصور عموم، نوع بشر هیچ گونه آگاهی واقعی از رفتارهای خود ندارد. ما درک صحیحی از عملکرد روانی که عامل شکل گیری تصمیمات مان در شرایط مختلف می شود ندارم و به همین علت، نمی توانیم بازخورد خیلی از مسائل را که پیامد تصمیمات ما هستند، پیش بینی و کنترل کنیم. با این حال، این موضوع به این معنی نیست که نمی توانیم برای ورود به شرایط پیچیده آینده برنامه ریزی کنیم. هرچند درک آینده نیازمند بهره مند بودن از نوعی توانایی ذهنی است که انسانها از آن بی بهره اند. ذهن انسان این قابلیت را دارد که در زمان حال دست به استنتاج و برنامه ریزی بزند. می تواند موضوعات پیچید کنونی را در دایره محدود ادراک خود قرار دهد و برای برخی از آنها که بیشترین توجه اش را نسبت به آن خرج می کند، تصمیمات سرنوشت سازی بگیرید. اما قابلیت درک آینده، در چارچوب توانایی ذهن بشری قرار نمی گیرد وهمین خلاء ما را ملزم می کند به سمت فراگیری موضوعاتی برویم که اولا، ما را از محدودیت های انسانی مان آگاه کند، ثانیا، ابزاری در اختیارمان بگذارد که بتوانیم با واکاوی خود، به شناخت عمیق تری از عملکردهای روانشناختی مان دست یابیم و بر آگاهی از این موضوع، قادر باشیم در شرایط عدم قطعیت ، تصمیمات بهتر و معقولانه تری بگیریم. و ثالثا، قبول کنیم که خیلی چیزها را نمی دانیم و همین عدم آگاهی، عامل ایجاد مهمترین خطاهایی شناختی می شود که در بافت تصمیم گیری به آن دچار می شویم. واقعیت این است که سیاست سیاست نیست، سیاست رفتار سیاست مدارانه هم نیست، قرار است که یاد بگیریم خیلی از چیزها را به زبان نیاوریم و یا به موقع سخن بگوییم. با این حال هیچ کدام از این موارد نمی تواند تعریف مشخصی از رفتار سیاست مدارانه را به وجود بیاورد، شاید سیاست، قبول نادانسته ها و تلاش برای جبرای فقر آگاهی مان باشد و این که درک کنیم قرار نیست آنقدر عمر کنیم که به درک تمام مسایل انسانی نائل شویم.  

-پایان-

 

http://instagram.me/hamedhodaei

           


  • دیدگاهی برای این نوشته ثبت نشده است.
  • افزودن دیدگاه


JahanEghtesadNewsPaper

جستجو


  |