سجادبهزادی-روزنامهنگار - مجلس ایران با استعفای زاکانی برای عهده دار شدن شهرداری تهران موافقت کرد. اگر چه مخالفتهای جدی در نرسیدن زاکانی به صندلی شهرداری پایتخت وجود داشت ومنتقدان معتقد بودند که او تخصص کافی ندارد اما نمایندگان مجلس انقلابی خیلی راحت و بیتوجه به سخن منتقدان با استعفای زاکانی موافقت کردند. گویی این امر باید اجابت میشد و قصه در جایی دیگر تمام شده بهنظر میرسید.
حالا زاکانی برای اینکه شصت ویکمین شهردار تهران لقب بگیرد تنها یک امضاء دیگر میخواهد و وزیر کشور نیز باید پس از بررسیهای قانونی حکم وی را صادر کند.او باید میراث دار افرادی باشد که قبل از وی با تخصص بیشتر و تحصیلات مرتبط تری این شهر را اداره می کردند.
به نظر میرسد مظلومیت امروز شهرداری تهران بیش از هر زمان دیگر خود را نشان می دهد.ازابتدای انقلاب گرفته که محمد توسلی شهردار بود تا همین چند سال پیش که نجفی با حاشیه های فراوان از شهرداری تهران جدا شد؛ مدیریت این جایگاه اینقدر مورد نگرانی صاحبنظران و توسعه خواهان نبوده است.
اما چرا پایتخت؛ آن کلان شهری که اداره آن کمتر از اداره یک کشور نیست و شاید همین دلیلی کافی برای شهردارانش باشد که به سودای پاستور راهی بهشت می شوند؛ به چنان حال و روزی می افتد که فردی با کم ترین تخصص و تجربه مرتبط و با نگرشی افراط گونه به حوزه های سیاسی و اجتماعی، شهردار آن می شود.
اگر یک زمان محمد توسلی در ابتدای انقلاب به عنوان شهردار پایتخت انتخاب شد و عضو شورای مرکزی و دفتر سیاسی نهضت آزادی بود، حداقل از دانشکده فنی دانشگاه تهران فارغ التحصیل شده بود و در رشته ترافیک از آلمان دکترا گرفته بود؛ اما امروز حتی یاران زاکانی که با او در یک جبهه هستند نیز از شهردار بودن وی ناراضی هستند.
باقری بناب نماینده مردم قم در مجلس انقلابی در مخالفت با زاکانی در جلسه علنی مجلس فریاد می زد «بحث مهم و اساسی که در کشور ما مغفول مانده است تخصص و تعهد است؛ مگر ما افراد متخصص در کشور کم داریم که اعضای شورای شهر آقای زاکانی را به عنوان شهردار تهران انتخاب کردند؟ آقای زاکانی از تخصص لازم برای این سمت برخوردار نیستند. تا به کی ما باید از این نقطه ضربه بخوریم؟ هرگاه افراد غیرمتخصص را در سازمان ها و نهادها قرار دادیم عملا دیدیم که کارایی ندارند.»
با همه این احوال، زاکانی در کارزار تبلیغات ومناظرههای ریاست جمهوری نشان داد که قدرت را دوست دارد و چه قدرتی بالاتر از شهردار کلانشهری بودن در جهان.
او حالا سرمست از وضعیت فعلی است و خود را نزدیک به رئیس جمهور می داند و می گوید «در صحبت با آقای رییسی گفتم برای رفع مشکلات شهر تهران نیاز به کمک و یاری ۳ قوه و همه دستگاهها است و آقای رییسی استدلال کردند شما بروید شهرداری ومن هم کمک میکنم تا مشکلات شهرداری تهران کمتر شود.»
اکنون جمع یاران جمع است و هیچ غریبهای در هیچ نقطهای از قدرت حضور ندارد. حتی رئیسی هم علیرغم شعارهایی که می گفت از همه ظرفیتهای فکری در جامعه بهره خواهد برد، حتی یک نفر را در کابینه خود، از میان اصلاح طلبان و یا حتی اعتدال گرایان استفاده نکرد.
اصولگرایان با انتصاب زاکانی بهعنوان شهردار تهران، میخواهند به جامعه و گروههای رقیب سیاسی پیام روشنی ارسال کنند. آنها دیگر هیچ غریبه ای را در جمع خود تحمل نخواهند کرد. بهنظر میرسد تنها غریبه ای که به ناگزیر موی دماغ آنها شده است، روشنگری جامعه در شبکههای اجتماعی است که مجلس انقلابی برای آن هم برنامه دارد.
با انتصاب زاکانی در جایگاه شهردار پایتخت، این پیام به جامعه القاء شده است که تیپ اصول گرایان جدید در قدرت، تعهد به منافع را مقدم بر تخصص بر امور می داند وگرنه مگر قحط الرجال بود فردی با کمترین پیشینه مرتبط اجرایی و صلاحیت مدیریتی و تحصیلی سکاندار شهرداری «ابرشهر-پایتخت» تهران شود؟ نهادی که به اندازه چند وزارتخانه بزرگ اداره آن مشکلات و پیچیدگی دارد.
انتصاب زاکانی نشانه خوبی برای اداره کشور نیست و بهنظر میرسد انتقامی باشد از مردمان پایتخت که دیگر نوع مشارکت خود را در انتخابها اینقدر پایین نیاورند تا اقلیت از آن بهرهبرداری کند.
انتصاب زاکانی نشانه خوبی برای اداره کشور نیست، همین طورکه پیشنهاد باغگلی به وزارت آموزش و پرورش هم پیشنهاد خوبی نبود و حتی رئیس جمهور هم نتوانست به خوبی از کارنامه او در مجلس انقلابی دفاع کند. اما گویی فعلا در بر همین پاشنه میچرخد.
«باش تا صبح دولت بدمد/ کین هنوز از نتایج سحر است».
-
دیدگاهی برای این نوشته ثبت نشده است.
-
افزودن دیدگاه