خبرگزاری ایکنا نوشت: رهبر معظم انقلاب در بخشی از بیاناتشان در دیدار مسئولان نظام و سفرای کشورهای اسلامی به مناسبت روز مبعث به موضوع «جنگ» و جنگ مذموم و ممدوح اشاره کرده و فرمودند: «بعثت انبیا برای ایجاد یک جامعه فاضله است؛ همان طور که اشاره کردند، برای ایجاد یک تمدّن است. خب، این تمدّن همه چیز دارد؛ در تمدّن همه چیز هست؛ هم علم هست، هم اخلاق هست، هم سبک زندگی هست، هم جنگ هست. جنگ هم هست، کما اینکه شما ببینید در قرآن چقدر از آیات، مربوط به جنگ است. این جور نیست که ما بتوانیم بگوییم که اسلام آمد برای اینکه جنگ را از بین ببرد؛ نه، جهت جنگ مهم است؛ جنگ با چه کسی؟ جنگ برای چه؟ این مهم است. طواغیت عالم میجنگند برای هوای نفس، برای قدرتطلبیهای خودشان، برای اشاعه فساد. الان سالها است صهیونیستها دارند میجنگند امّا برای مقاصد خبیث میجنگند؛ در مقابل آنها مؤمنین هم میجنگند -مجاهدین فلسطینی میجنگند، مجاهدین حزبالله میجنگند، ملّت عزیز ما در دفاع مقدّس و جنگ هشتساله جنگید- امّا این جنگ، مذموم نیست، ممدوح است، جهاد فیسبیلالله است؛ اَلَّذینَ ءامَنوا یُقاتِلونَ فی سَبیلِ الله؛ این مهم است که مؤمن قتال میکند امّا برای اهداف الهی. وَالَّذینَ کَفَروا یُقاتِلونَ فی سَبیلِ الطّاغوتِ فَقاتِلوا اَولِیاءَ الشَّیطان. ببینید، توجّه به نکات تعبیرات قرآنی برای ما دریچههایی را باز میکند».
به عبارتی برخی صحبتها و آرزوهای روشنفکرمآبانه مبنی بر پایان همه جنگها در سراسر دنیا بیشتر یک خیالبافی و ناشی از عدم شناخت واقعیت صفبندیهای جهانی در طول تاریخ است. تا زمانی که ستمگری، زورگویی و استکبار از یکسو و جبهه ضد ظلم و ستم نیز از سوی دیگر وجود دارد جنگ و مقابله امری حتمی است، زیرا جبهه زر و زور تا زمانی که جبهه حقطلبی و عدالتخواهی را اسیر خود نسازد راضی نخواهد شد و دست از سر آن برنخواهد داشت. لذا از این منظر جنگ را نمیتوان به طور کلی امری مذموم دانست. بله کشته شدن بیگناهان امری دردناک و ناگوار است که باید همه تلاش خود را برای جلوگیری از آن انجام داد اما جبهه کفر و طاغوت تنها به قیمت بردگی و کوتاه آمدن از ارزشهای انسانی جبهه حق و عدالت است که دست از کشتار و جنایت برمیدارد.
پس از این مقدمه حال به بررسی تفاسیر مربوط به آیه ۷۶ سوره نسا میپردازیم؛ «الَّذینَ آمَنُوا یُقاتِلُونَ فی سَبیلِ اللَّهِ وَ الَّذینَ کَفَرُوا یُقاتِلُونَ فی سَبیلِ الطَّاغُوتِ فَقاتِلُوا أَوْلِیاءَ الشَّیْطانِ إِنَّ کَیْدَ الشَّیْطانِ کانَ ضَعیفاً» (کسانی که ایمان دارند، در راه خدا پیکار میکنند و آنها که کافرند، در راه طاغوت. پس شما با یاران شیطان ، پیکار کنید! (و از آنها نهراسید!) زیرا که نقشه شیطان، (همانند قدرتش) ضعیف است).
مرحوم علامه طباطبایی درباره این آیه در تفسیر المیزان بیان میدارد که «در این آیه شریفه بین (الّذین آمنوا) و بین (الّذین کفروا) از نظر چگونه قتال کردن مقایسه شده است، که مؤمنین چه جور قتال مىکنند، و کفار چگونه؟ و به عبارتى دیگر از جهت نیت هر یک از دو طایفه در قتال کردنشان مقایسه شده است، تا با این بیان شرافت و فضیلت مؤمنین بر کفار در طریقه زندگیشان معلوم شود، و روشن گردد که طریقه مؤمنین، به خداى سبحان منتهى مىگردد، و تکیه مؤمنین بر جناب او است، ولى راه کفار به طاغوت منتهى مىشود، و در نتیجه این روشنگرى، مؤمنین به سوى قتال با کفار تحریک مىشوند.
آنهایى که راه کفر را پیش گرفتهاند، بدان جهت که در راه طاغوت قرار گرفتهاند، از ولایت خداى تعالى خارج شدهاند، و در نتیجه دیگر مولایى ندارند، ولى آنان همان ولى شرک و پرستش غیر خداى تعالى است، و او شیطان است، پس ولى کفار شیطان است، و ایشان نیز اولیاى اویند. این که در آخر آیه فرمود: کید شیطان ضعیف است، دلیلش این است که روش طاغوت که همان کید شیطان باشد، چیزى جز ضعف نیست، و به همین جهت است که مؤمنین را به بیان ضعف روش کفار تشویق و بر قتال کفار تشجیع مىکند، و بر کسى پوشیده نیست که ضعف کید شیطان نسبت به راه خدا با قوت آن نسبت به افراد هواپرست منافاتى ندارد».
همان طور که مشاهده میشود مرحوم علامه نیز در تفسیر این آیه دو الگوی قتال و جنگ را در برابر هم نهاده و مقایسه کرده است و براساس نیات و اهداف یکی را بر دیگری برتری داده است.
آیتالله مکارم شیراری نیز در تفسیر نمونه پیرامون این آیه آورده است: «در این آیه براى تشجیع مجاهدان و ترغیب آنها به مبارزه با دشمن و مشخص ساختن صفوف و اهداف مجاهدان، چنین مىفرماید: (افراد با ایمان در راه خدا و آنچه به سود بندگان خداست پیکار مىکنند، ولى افراد بى ایمان در راه طاغوت یعنى قدرتهاى ویرانگر؛ الذین آمنوا یقاتلون فى سبیل الله و الذین کفروا یقاتلون فى سبیل الطاغوت).
یعنى در هر حال زندگى خالى از مبارزه نیست؛ منتها جمعى در مسیر حق و جمعى در مسیر باطل و شیطان پیکار دارند و به دنبال آن مىگوید: (با یاران شیطان پیکار کنید و از آنها وحشت نداشته باشید).
طاغوت و قدرتهاى طغیانگر و ظالم هر چند به ظاهر بزرگ و قوى جلوه کنند، اما از درون، زبون و ناتواناند، از ظاهر مجهز و آراسته آنها نهراسید، زیرا درون آنها خالى است و نقشههاى آنها همانند قدرتهایشان سست و ضعیف است، چون متکى به نیروى لایزال الهى نیست، بلکه متکى به نیروهاى شیطانى مىباشد. دلیل این ضعف و ناتوانى روشن است، زیرا از یک سو افراد با ایمان در مسیر اهداف و حقایقى گام برمىدارند که با قانون آفرینش هماهنگ و همصداست و رنگ ابدى و جاودانى دارد آنها در راه آزاد ساختن انسانها و از بین بردن مظاهر ظلم و ستم پیکار مىکنند، در حالى که طرفداران طاغوت در مسیر استعمار و استثمار بشر و شهوات زودگذرى که اثر آن ویرانى اجتماع و برخلاف قانون آفرینش است تلاش و کوشش مىنمایند و از سوى دیگر افراد با ایمان به اتکاى نیروهاى معنوى آرامشى دارند که پیروزى آنها را تضمین مىکند و به آنها قوت مىبخشد، در حالى که افراد بىایمان تکیهگاه محکمى ندارند.
قابل توجه اینکه در این آیه ارتباط کامل طاغوت با شیطان بیان شده که چگونه طاغوت از نیروهاى مختلف اهریمنى مدد مىگیرد، تا آنجا که مى گوید یاران طاغوت همان یاران شیطانند».
درباره محتوم بودن جنگ نیز میتوان از این آیه چنین برداشت کرد که همانگونه که دوگانه خدا ـ شیطان وجود دارد و شیطان خود را در مقابل پروردگار تعریف میکند و به تبع آن جبهه طاغوت و کفر نیز شیطان را ولی و پیشوای خود قرار داده، ناگزیر خود را در مقابل جبهه مستضعفین و عدالتطلبان میبیند و لذا جنگ بین این دو جبهه امری تاریخی است که تنها با تسلیم جبهه حق پایان میپذیرد که این به معنای سلطه کامل استکبار و طاغوت بر سراسر گیتی است و این دقیقا مخالف دستور و سنن الهی مبنی بر ضرورت مقابله و جهاد با جبهه کفر و استکبار است.
در واقع میتوان گفت جنگ از این منظر پدیدهای فی نفسه بد و مذموم نیست بلکه جهتگیری آن قبح و حسن آن را مشخص میکند. اگر جبهه کفر به دنبال سلطه بر جبهه توحید نبود و ابرقدرتها حتی بر مبنای همین قواعد و قوانین بینالمللی به استقلال و آزادی سایر ملتها احترام میگذاشتند قطعا جبهه حق هیچگاه بنای جنگ و مقاتله نداشت، اما خوی زیادهخواهی مستکبران و طواغیت در طول تاریخ باعث شده که در هر برهه تاریخی استقلالطلبان، آزادیخواهان و جویندگان حق و عدالت در مقابل این زیادهخواهیها بایستند و راضی به اطاعت و سلطه زورگویان بر سرنوشت فردی و اجتماعی خود نشوند و تداوم این دوگانگی جنگ را به امری اجتنابناپذیر بدل ساخته است.
حجتالاسلام و المسلمین قرائتی نیز در تفسیر نور به نکات زیر درباره این آیه اشاره میکند که عبارتاند از: ۱ـ لازمه ایمان، جهاد با کفّار است. «الَّذِینَ آمَنُوا یُقاتِلُونَ» ۲ـ جهاد اسلامى، در راه خدا و براى حفظ دین خداست، نه کشورگشایى یا انتقامگیرى. «یُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ» ۳ـ جامعه الهى و غیر الهى را از نوع درگیرىهایشان مىتوان شناخت. «فِی سَبِیلِ اللَّهِ، فِی سَبِیلِ الطَّاغُوتِ» ۴ـ درگیرى و تضاد همیشه بوده وهست، ولى در چه راهى و براى چه هدفى؟ فِی سَبِیلِ اللَّهِ ... ۵ـ مثلث کفر، طاغوت و شیطان، اتحاد محکمى دارند. «کَفَرُوا، بِالطَّاغُوتِ، الشَّیْطانُ» ۶ـ با مقایسه میان دو نوع مبارزه وهدف، به ارزش کار خود پى ببرید ودر جنگ بکوشید. «فَقاتِلُوا أَوْلِیاءَ الشَّیْطانِ» ۷ـ گرچه دشمنان نقشهها دارند، ولى نترسید، که نقشههایشان ضعیف است. «إِنَّ کَیْدَ الشَّیْطانِ کانَ ضَعِیفاً» ۸- پایان خط طاغوت و راه شیطان، ناکامى است. «إِنَّ کَیْدَ الشَّیْطانِ کانَ ضَعِیفاً».
از همینجاست که میتوان گفت اساساً در اسلام مسئلهای به نام جنگ به معنای مصطلح آن وجود ندارد و «جهاد» است که ارزش دارد، زیرا هدف جنگ، کشورگشایی، سلطهگری یا غارت منابع دیگر ملتها و کشورهاست، اما «جهاد» دفع سلطه با هدف حفظ ارزشهای الهی و انسانی است.
-
دیدگاهی برای این نوشته ثبت نشده است.
-
افزودن دیدگاه