جمعه 10 فروردین، 1403

کدخبر: 151983 19:36 1400/06/06
جابجایی آرام یک قدرت سیاسی؛ چرا در افغانستان سیلاب خون راه نیفتاد

جابجایی آرام یک قدرت سیاسی؛ چرا در افغانستان سیلاب خون راه نیفتاد

دسته‌بندی: بدون دسته‌بندی
جابجایی آرام یک قدرت سیاسی؛ چرا در افغانستان سیلاب خون راه نیفتاد

جابجایی آرام یک قدرت سیاسی؛ چرا در افغانستان سیلاب خون راه نیفتاد

دسته‌بندی: بدون دسته‌بندی

سجاد بهزادی- روزنامه نگار- اشرف غنی، رییس‌جمهور پیشین کشور افغانستان که از این کشور گریخت؛ در یک پیامی کوتاه به مردم کشورش گفت «امروز با یک انتخاب سخت روبرو شدم. اگر در ارگ می‌ماندم، طالبان نشان داده بودند که برای دور کردنم حاضر اند بالای کابل و مردم آن حمله کنند. اگر باقی می‌ماندم وطنداران بی‌شمار شهید می‌شدند و کابل برباد و با ویرانی روبرو می‌شد. برای جلوگیری از سیلاب خون، بهتر دانستم که بروم.»

در جهان کمتر قدرت سیاسی سراغ داریم که بدون جنگ وخونریزی به رقیب واگذار شده باشد.حتی حاکمان مستبدی که هیچ پایگاه مردمی نداشتند نیز؛ تا لحظات آخر از پای نمی نشستند و با حلقه هایی از جیره خواران خود، قدرت سیاسی را چنگ می زدند و آن را رها نمی کردند.

 جنگ ، وحشت و خون ریزی تا آخرین نفس برقرار بود ودر نهایت سرزمینی سوخته و تاراج شده به رقیب واگذار می شد. بسیاری از حاکمان دیکتاتور، مصداق هایی از این نوع از جابجایی های قدرت هستند. اما چرا در افغانستان سیلاب خون راه نیفتاد وشاهد جابجایی آرام یک قدرت سیاسی بودیم.

بیشتر تحلیل های روزهای گذشته برای پاسخ به این پرسش، ناظر بر چند مورد مشخص بود.

یک: ضعف یا توطئه قدرت های خارجی و بخصوص آمریکا؛ اگر چه رئیس جمهور آمریکا با صراحت اعلام کرد، "ایالات متحده برای «ملت‌سازی» و ایجاد «یک دموکراسی واحد» به افغانستان نرفته بود» اما گفته می شود از همان ابتدا استراتژی آمریکا در افغانستان روشن نبود و این کشور در نهادسازی و پایه گذاری یک دولت قوی ناکام ماند.

دو: رهبران فاسد و قدرت طلب داخلی و بخصوص اشرف غنی: گفته می شود که افغانستان همواره جولانگاه جنگ‌سالاران قبیله‌ای بوده است.فساد وقدرت طلبی در همه قبیله ها وجود داشت و این امر، مردم عادی را عاصی کرده بود و روحیه مبارزه خواهی در میان عموم مردم از بین رفته بود.فساد رهبران و کارکنان در دولت از یک سو ؛ فقر و تهیدستی از سویی دیگر، زمینه تقویت نفوذ طالبان را فراهم کرده بود.

سه: ناامیدی مردم از اصلاح امور؛ میزان مشارکت 19 درصدی افغان ها در انتخابات ؛ وضعیت در افغانستان را به گونه ای پیش برده بود که میزان امیدواری مردم از دولت به کمترین حد خود رسیده بود وبسیاری از آنها به مهاجرت فکر می کردند.

چهار: اراده طالبان و مقاومت در برابر اشغال گری؛ بر خلاف ارتش و مردم افغانستان که اراده جنگیدن با طالبان را نداشتند، اما یک عضو طالب با جان ودل می جنگید وحتی روحیه آنها در مواردی بهتر از نیروهای دولتی بود. اراده جنگیدن مسئله مهمی در دفاع از میهن به شمار می رود.بایدن رئیس جمهور آمریکا هم در همین ارتباط  وبا اشاره به ارتش شکست خورده افغانستان گفت «ما این فرصت را در اختیار آنها گذاشتیم که سرنوشت خود را به دست بگیرند، اما نمی‌توانستیم اراده جنگیدن برای آینده را هم برای‌شان ببخشیم.»

همه این تحلیل های رفته بر وضعیت امروزکشور افغانستان در جای خود دارای اهمیت است و مایه عبرت دیگر کشورها.اما نکته ای که در رسانه ها کمتر به آن پرداخته شد اینکه ، چرا اشرف غنی مانند دیگر رهبران فاسد دنیا که همراهی مردمی هم نداشت در جابجایی آرام قدرت سیاسی شریک شد و نخواست با مقاومت خود مانند همه دیکتاتورهای عالم، سیلاب خون راه بیندازد.

عده ای بر این باورند که غنی، عاشق قدرت به هر قیمتی نبود.اگر غنی می خواست به هر قیمتی در قدرت بماند به نزدیکان خود درارتش دستور می داد با آن سلاح های مدرن آمریکایی تا آخرین گلوله بجنگند. همین کاری که برخی دیکتاتورهای کشورهای عربی انجام دادند.براساس برآوردهای دولت های غربی و ژنرال های آمریکایی که خود موسس ارتش افغانستان در سال های آغازین قرن دو هزار میلادی هستند، در بدترین شرایط این نیروها بدون کمک خارجی می بایست تا ۶ ماه مقاومت می کرد و در بدترین حالت ۳ ماه پیش بینی می شد.اما اشرف غنی فرار را بر قرار ترجیح داد تا خونی ریخته نشود.

البته تأکید رهبران تمام گروه‌های درگیر در افغانستان از عبدالله عبدالله گرفته تا حامد کرزای و حکمتیار و حتی سران طالبان بر ضرورت حفظ جان و امنیت مردم افغانستان به عنوان اولویت نخست هرگونه تغییر و تحولی بود و این موضوع می تواند مورد توجه باشد.غنی مقاومت نکرد تا به قول خودش «دستاوردهای بیست سال اخیر این کشور حفظ شود.» اشرف غنی، رئیس جمهوری سابق افغانستان، حتی زمانی هم که در قدرت بود در مطلبی در نشریه فارین افرز نوشت «که برای تضمین صلح اگر لازم باشد حاضر است پیش از پایان دوره ریاست جمهوری‌اش از قدرت کنار برود.»

غنی با فساد مبارزه نکرد و سرنگون شد؛ اما اصرار بر ماندن در قدرت هم نداشت.او حتی در دوران ریاست جمهوری خود نیز برای پایان دادن به تنش سیاسی با عبدالله عبدالله  به توافق می رسید واو را معاون خود می کرد واجازه می داد قدرت تقسیم شود.ای کاش همه رهبران دیکتاتور جهان؛ وقتی موسم رفتن شان می شود، سرزمین سوخته تحویل ندهند و قدرت سیاسی را با گلوله های کمتری جابجا کنند.

قدرت طعم شیرینی در نزد سیاستمداران کشورهای مستبد دارد.آنها حاضر نیستند به سادگی ازقدرت دست بکشند.اما اشرف غنی اگر چه امروز به نالایقی و فساد متهم است اما نمی خواست به هر قیمتی در قدرت بماند.



  • دیدگاهی برای این نوشته ثبت نشده است.
  • افزودن دیدگاه


JahanEghtesadNewsPaper

جستجو


  |