سجادبهزادی-روزنامه نگار - «عسلويه ارث پدر كسي نيست.» اين تيتر مصاحبه يك روزنامهنگار با دكتر شمس اردكاني تحليل گر انرژي در آذرماه ۱۳۸۰ است. اين مصاحبه ۲۰ سال پيش در شماره ۱۶۷ يك نشريه محلي در استان بوشهر بنام «نسيم جنوب» چاپ شد وبعد از آن نيز بازتاب زيادي پيدا كرد.
در آن مصاحبه، روزنامه نگار كه نويسنده اين يادداشت است احساس ميكرد اين ديپلمات سابق که از قضاء دکتری انرژی هم دارد، سوژه خوبي براي يك مصاحبه مهم پيرامون مهم ترين ثروت ملي ايران، يعني انرژي نفت وگاز است.
دكتر شمس اردكاني از دانشگاهي در شهر شيكاگو آمريكا دکترای اقتصاد انرژی داشت وبه مدت یک سال و نیم در مرکز تحقیقات علمی کویت مسئول بخش انرژی بودهاست و همچنين در دانشگاه کویت اقتصاد انرژی درس میداده است.
روزنامهنگار در بخشي از مصاحبه خودگريزي به محروميت در استان بوشهر مي زند واز شمس اردكاني مي پرسد «بنظر شما چرا شهرها و روستاهاي اين استان كه در قلب ذخائرانرژي كشور و عسلويه زندگي ميكنند خود از نعمت گاز محروم هستند؟» شمس در پاسخ مي گويد:«عسلويه ارث پدر كسي نيست و نفت وگاز ثروت ملي است و نه استاني... در دنيا به آدمي كه توانايي نداشته باشد به اصطلاح نمي توانند بيش از توانش به او چيزي بدهند...»
امروز مردم خوزستان به خاطر مشكل آب در رنج هستند واين استان با تنش كمسابقهاي روبرو شده است. خوزستان نيز مانند استان بوشهر استانی است که ثروت ملي در آن فراوان نهفته است.علاوه بر نفت وگاز، نزدیک به یکچهارم منابع آبی کشور را دارا است. عمده منابع کشور در خاک این استان نهفته است و زمینهای کشاورزی آن سالانه بخش قابل توجهی از نیاز غذایی کشور را تامین میکنند.
سخن اصلي يادداشت بر اين پرسش استوار است كه آيا مي توان بر اساس همان نگاه دكتر شمس اردكاني در دو دهه گذشته اين گونه تصور كرد كه نگاه حاكميتي به استانهاي جنوبي كه ثروت ملي در آنها نهفته است چنان است كه اين استان ها خود سهم ناچيزي از اين ثروت ملي داشته باشند؟ براساس كدام رويكرد علمي به استانهاي خوزستان وبوشهر، بیشتر به مانند منطقهای نگاه مي شود که باید تامینکننده منابع و مواد اولیه سایر استانها باشند وخود كمترين سهم از ثروت ملي كه در استانشان توليد ميشود داشته باشند؟
اگر اينطور هست چرا به آلودگي هوا و كاهش منابع آب در دو استان بوشهر و خوزستان كه به دنبال توسعه تاسيسات عظيم نفتي رخ داده است بعنوان يك بحران ملي نگاه نمي شود وبايد مردمان اين سرزمين در رنج مضاعف باشند؟
اگر ثروت اين دو استان ملي است، پس بحرانهايي كه به دنبال خلق اين ثروت ملي درست ميشود نيز بايد با نگاه ملي برطرف شود و نه اينكه حل اين بحرانها را بخواهند با منابع ناچيز استاني و به صورت قطرهچكاني برطرف کنند كه سالهاي سال به طول انجامد ونارضايتي را بالا ببرد.
«ثروت ملي ارث پدر كسي نيست؛» اما چرا جامعه محيط پيرامون اين ثروت ملي، بايد وارث بحرانهايي باشند كه به دنبال خلق همان ثروت ملي ايجاد شده است؟
برای حفظ و سلامت محیطزیست منطقه ميزبان چه برنامهای تدوین و اجرا شده است و چه شغلها و درآمدهاي پايداري براي آنها ايجاد شده است؟
مردم استانهاي خوزستان و بوشهر ثروت ملي را در کنار خود میبینند، اما از آن ثروت ها بيشتر بحرانها را برای همیشه به ارث دارند. شاهد سدسازیها و پروژههای عظيم انتقال آب وخطوط انتقال گاز هستند اما نه براي خود؛ بلكه براي ديگر مناطق. نماینده مردم اهواز در مجلس گفته است «با وجود ۵ سد بزرگ ، ٧٠٠ روستا و ٢۵ شهر خوزستان دچار تنش آبی هستند.»
مردم این استانها وارث بزرگترین و درآمدزاترین صنعت کشور یعنی صنعت نفت وگاز هستند. مجموعه عظيم صنعت پارس جنوبي كه نزديك به يكميليارد مترمكعب در روز توليد گاز دارد در استان بوشهر قرار دارد. اما درصد بيكاري در اين دو استان بسيار بالاست و جوانانشان سهم بسيار ناچيزي در آزمونهاي استخدامي دارند.
شمس اردکانی ۲۰ سال پيش درست ميگفت.از آن روز تا امروز ثروت ملي ارث پدر كسي نبوده است ونخواهد بود. اما اين برنامهريزي يك سوي ناكوكي هم دارد و آن اينكه نباید کاری کرد جامعه ميزبان خود را با ثروت ملي بيگانه ببیند و نسبت به آن احساس تعلق نداشته باشد.
احساس بيگانگي جامعه ميزبان با ثروت ملي اگر رخ دهد بسيار خطرناك است. انتقاد ماركس از جامعه سرمايهداري هم همين بود. مارکس مي گفت جامعه سرمایهداری به دلیل ماهیت ساختاریاش، از خود بیگانگی را در جامعه(كارگري) تقويت مي كند كه در نهايت اتفاقات ناخوشايندي ممكن است پيش بيايد. ثروت ملي ارث پدر كسي نيست اما جامعه ميزبان بايد بداند نسبت شان با اين ثروت ملي چيست و چه سهمي از آن دارند.
-
دیدگاهی برای این نوشته ثبت نشده است.
-
افزودن دیدگاه