سه شنبه 04 اردیبهشت، 1403

کدخبر: 107168 21:45 1399/04/24
بي خيالي و هنر شادکامي ‏

بي خيالي و هنر شادکامي ‏

دسته‌بندی: بدون دسته‌بندی
بي خيالي و هنر شادکامي ‏

بي خيالي و هنر شادکامي ‏

دسته‌بندی: بدون دسته‌بندی

‏‏فرهنگ ما امروزه به نحوي وسواس گونه بر انتظارات مثبت غير واقع بينانه تأکيد دارد‎.‎
خوشحال تر باش، سالم تر باش، بهترين باش، باهوش ترباش، پولدارتر، جذابتر، مؤثرتر، حسادت برانگيزتر….. و فوق العاده باش. از قضا اين تمرکزبيش از حد بر مثبت انديشي، برآنچه بهتر و برتر است، تنها فايده اش اين است که به ما يادآوري مي کند که چه چيزي نيستيم ، چه کمبودهاي داريم ، چه کسي بايد مي شديم ولي در رسيدن به آن شکست خورديم و در نهايت درگير يک چرخه جهنمي از افکار منفي ميشويم .مغز ما عادت عجيب و غريب و موذي دارد . اگر به حال خودش رها شود، کارمان را به جنون مي کشاند . فرض کنيد مشکل اعصاب داريد با کوچکترين مسئله اي به هم مي ريزيد و نمي دانيد چرا و از اينکه به راحتي عصباني مي شويد بيشتر به هم مي ريزيد . در حين اين عصبانيت متوجه مي شويد که عصباني بودن دائمي ، شما را به يک آدم سطحي و سنگدل تبديل کرده . و از عصباني بودن خود بيشتر عصباني مي شويد و احساس گناه و تنهائي مي کنيد. و اين چرخه بازخورد جهنمي را مدام در مغز خود تکرار مي کنيد . متأسفانه چرخه بازخورد جهنمي تبديل به يک بيماري همه گير شده و موجب شده که ما بيش از اندازه استرس داشته و از نظر روحي ضعيف باشيم .‏
جامعه امروز ما به واسطه رشد فرهنگ مصرف گرائي و چشم و هم چشمي هاي رسانه هاي اجتماعي نسلي را به وجود آورده که باور دارد اين تجربيات منفي از جمله ترس و اضطراب حس گناه در کل حس بدي است منظورم اين است که اگر نگاهي به صفحه ايناستاگرام خود بياندازيد مي بينيد که همه در حال لذت بردن از زندگي هستند و شما در خانه خود نشسته ايد و به مشکلاتتان فکر مي کنيد .‏
به همين دليل است که بي خيالي اينقدر مهم و کليدي است . شما با بي خيالي نسبت به حال خرابتان از چرخه باز خورد جهنمي بيرون مي آييد . ميل به تجربه هاي مثبت بيشتر، خود تجربه منفي است و به نحوه متناقض نما ، پذيرش تجربه اي منفي خودش تجربه اي مثبت است .‏
به عبارت ديگر هر چه بيشتر در جستجوي بهتر شدن حالتان باشيد خشنودي و رضايت کمتري نصيبتان خواهد شد ( قانون عکس آلن واتس) . زيرا جستجو براي هر خواسته اي ، اين واقعيت که از داشتن آن محروم هستيد را تقويت مي کند . هر چه بيشتر بخواهيد پولدار باشيد بيشتر احساس فقر خواهيد کرد فارغ از اينکه در حال حاضر چقدر پول در مي آوريد . هر چه بيشتر بخواهيد جذاب و زيبا باشيد ، خودتان را بيشتر زشت مي بينيد . فارع از اينکه ويژگي ظاهري شما چگونه است .‏
نکته جالبي که در قانون عکس وجود دارد اين است که عکس ناميدن آن دليل دارد .‏
بي خيالي در جهت عکس عمل مي کند . طلب تجربه منفي ، تجربه اي مثبت ايجاد خواهد کرد . زحمت و عذابي که در باشگاه به خود مي دهيد به سلامت و انرژي و اندامي متوازن منجر خواهد شد . شکست درکسب و کار به درک بهتري از ملزومات موفقيت در کسب و کار منجر خواهد شد .‏
يادآوري ميکنم ، بي خيالي به معناي بي تفاوت بودن نيست، بلکه به معناي پذيرفتن متفاوت بودن است. بي تفاوتي چيزي نيست که موجب افتخار باشد . آدمهاي بي تفاوت معمولاً تنبل و ترسو هستند . و در واقع آنها سعي مي کنند بي تفاوتي پيشه کنند چون در دنياي واقعي هيچ هدفي ندارند . آدمهاي بي تفاوت از دنياي بيرون و از پيامدهاي تصميم خود مي ترسند . براي همين تصميم هاي معنا دار نمي گيرند . اونها داخل چاله خاکستري و بي احساسي که خودشان براي خودشان درست کرده اند مخفي مي شوند، خود خواه و خود مدار هستند همواره دلشان به حال خودشان مي سوزد .بنابراين براي اهميت ندادن به دشواريها و ناملايمات ابتدا بايد به چيزي مهمتر از آن اهميت دهيد . شما دائماً در حال انتخاب هستيد . خود زندگي شکلي از رنج است . ثروتمندان به خاطر ثروتشان رنج مي کشند و فقرا به خاطر فقرشان . کسي که خانواده ندارد از نداشتن خانواده رنج مي برد و کسي که خانواده دارد از دست خانواده اش در رنج و عذاب است کساني که به دنبال لذتهاي دنيوي هستند از لذتهاي دنيوي رنج مي برند و کساني که از لذتهاي دنيوي پرهيز مي کنند به خاطر پرهيزشان رنج مي برند. احتمالا راجع به قانون پارکينسون اطلاعات داريد . "طبق اين قانون انجام هر کاري مطابق با حداکثر زمان تعريف شده براي انجام آن کار به طول خواهد انجاميد"و بدون شک از قانون مورفي هم مطلع هستيد " اگر براي انجام يک کار چند سرنوشت متفاوت قابل تصور باشد بدون ترديد بدترين آنها روي خواهد داد ". چه بخواهيد و چه نخواهيد مغز شما دايما در حال تجزيه و تحليل و اهميت دادن به امورات پوچ و بي معني است . بنابراين پختگي زماني رخ مي دهد که فرد مي آموزد به اموري اهميت دهد که ارزشمند هستند. هر چه را که مرکز توجه قرار دهيد بسط و توسعه مي يابد . عمر و توانائي انسان محدودتر از آن است که بخواهد به همه چيز اهميت بدهد . بايد بي خيال خيلي چيزها شد اما چگونه تعيين کنيم که به چه چيزهائي اهميت دهيم و بي خيال چه چيزهائي شويم ؟ پاسخ اين سوال را بايد در نظام ارزشي و هنجارهاي خود بيابيد. هر چقدر نظام ارزشي و هنجارهاي شما پيچيده تر و پوچ تر باشد ، بي خيالي کار دشوارتري خواهد بود . نظام ارزشي خود را براساس اصول محکم و ريشه اي و مبتني بر ارزشهاي انساني و اخلاقي پايه ريزي کنيد . ذهن خود را از اصول و قوانين دست و پا گير و من درآوردي و موروثي که چون تار عنکبوت مغز شما را احاطه کرده پاکسازي کنيد.‏
بهترين حالت کنترل هيجانات زندگي شادکامي است.‏
اما شادکامي چگونه به دست مي آيد ؟ شادکامي نتيجه حل خلاقانه مسائل است . اگر از مشکلاتتان اجتناب مي کنيد و يا فکر مي کنيد مشکلي نداريد خودتان را بدبخت مي کنيد . شايد تعجب کنيد که براي شاد بودن بايد مشکلي داشته باشيم تا حل کنيم . به اين معنا که شادکامي يک جور عمل است . يک جور فعاليت است نه چيزي که به صورت منفعلانه بر ما عارض شود. شادکامي امري دائمي و در جريان است . شادکامي واقعي زماني رخ مي دهد که مشکلاتي پيدا کنيد که از داشتن و حل کردن آنها لذت ببريد .مرحله بعدي ، يادگيري " نه " گفتن است.‏
‏" نه " گفتن يکي از مهمترين و اساسي ترين مهارتهاي زندگي است .هيچ کس دوست ندارد در کاري گير بيافتد که از آن متنفر است و يا در رابطه اي قرار گيرد که او را شاد نميکند بايد ياد بگيريم که با " نه " گفتن و " نه " شنيدن مشکلي نداشته باشيم و از به کارگيري کلمة قدرتمند دو حرفي " ن ه " وحشت نداشته باشيد اگر قدري مطالعه در تاريخ داشته باشيد و يا به تجارب و شکستها و نا کامي هاي خود در زندگي رجوع کنيد به ارزش به کارگيري اين کلمه قدرتمند بيشتر پي خواهيد برد تجربه ثابت کرده اگر " نه گفتن " را بلد نباشيد بايد سواري دادن را ياد بگيريد اگر در گذشته به خيلي از درخواستها و پيشنهادهاي اطرافيان خود" نه "مي گفتيد ، امروز در شرايط بهتري از نظر اقتصادي ، اجتماعي و حتي سلامت جسمي و روحي بوديد.‏
با اين حال نگران نباشد، از تمام افرادي که به شما " نه " گفتند سپاسگزار باشيد زيرا آنها موجب شده اند که خودتان مسئوليتهاي کارهاي خويش را به عهده بگيريد و مشکلات را حل کنيد .همچنين جواب رد دادن بخش ذاتي و ضروري از حفظ ارزشها و هويت شما مي باشد.اگر هيچ چيزي را رد نکنيم ( احتمالا از ترس اينکه خودمان هم جواب رد بشنويم ) در اصل هيچ هويتي نداريم . اگر بالاترين اولويت ما اين باشد که کاري کنيم که هميشه در خودمان يا طرف مقابل مان حس خوبي ايجاد کنيم آن وقت هيچ کدام حس خوبي نخواهيم داشت و بي آنکه خودمان خبر داشته باشيم روابط ما رو به ويراني خواهد رفت. براي ايجاد روابط سالم و پايدار با اطرافيان شايسته است آمادگي جواب رد دادن و جواب رد شنيدن را داشته باشيم . بدون جواب رد دادن ها مشکلات و ارزشهاي يک نفر بر ديگري مسلط مي شود و مرزها ي تفاهم فرو مي ريزد .‏

پيمان طوبايي - کارشناس پولي و بانکي
‏ ‏



  • دیدگاهی برای این نوشته ثبت نشده است.
  • افزودن دیدگاه


JahanEghtesadNewsPaper

جستجو


  |