پنج شنبه 06 اردیبهشت، 1403

کدخبر: 13097 16:51 1394/03/11
به ياد طالب روي دوست

به ياد طالب روي دوست

دسته‌بندی: بدون دسته‌بندی
به ياد طالب روي دوست

به ياد طالب روي دوست

دسته‌بندی: بدون دسته‌بندی

به تو دل بستم و غير تو کسي‌ نيست مرا
جُز تو اي‌ جان جهان! دادرسي‌ نيست مرا
عاشق روي‌ توام، اي‌ گل بي‌مثل و مثال‎!‎
به خدا: غير تو هرگز هوسي‌ نيست مرا
مده از جنت، و از حور و، قصورم خبري‌‏
جز رخ دوست نظر سوي‌‌ کسي‌ نيست مرا

در ابتداي دهه 1320، آقا سيدروح‌الله که تازه چهل‌سالگي را پشت سر گذاشته‌بود، يکي از مدرسين بنام حوزه علميه قم محسوب مي‌شد. کلاس اخلاق ايشان که سابقه‌اش به قبل از 1320 مي رسيد، طرفدار زياد داشت. او با انتشار کتاب کشف‌الاسرار در اوايل دهه 1320 نيز جايگاه خود را به عنوان يک مدرس اهل استدلال و متبحر در بحث تثبيت کرده‌بود.‏
آقا سيدروح‌الله جوان به خوبي مي‌دانست راه رسيدن به قدرت در حوزه، از کلاس درس فقه و اصول و خارج مي‌گذرد. کسي که توان خود را صرف فقه مي‌کند و مي‌درخشد، کم‌کم به مرحله‌اي مي‌رسد که رساله‌اش را منتشر مي‌کنند و مرجعيتش تثبيت مي‌شود. اين مدرس جوان و سخت‌کوش مي‌‌‌توانست تمام توانش را صرف اين مباحث بکند و با استعداد کم‌نظيري که داشت، به بالاترين حد اعتبار علمي برسد؛ فقط کافي بود به مباحث جانبي که به قول معروف نان و آب نداشت، نپردازد. او به خوبي مي‌دانست تدريس کتب ميرداماد و ملاصدرا، طي مراحل در عرفان و ... نه تنها کمکي به تثبيت موقعيت او به عنوان يک فقيه والامقام نمي‌کند، حتي دردسرهايي هم برايش ايجاد خواهدکرد.‏
اما آقا سيدروح‌الله که طالب مقام و عنوان نبود، در کنار کلاس درس خارجش که پررونق هم بود، مطالعات گسترده خود در همه عرصه‌ها را ادامه مي‌داد.‏
گروهي از مخالفان کنوني ايشان چنين وانمود مي‌کنند که ايشان از نفوذ و موقعيت ممتاز در حوزه دور بوده‌اند. در پاسخ به يک نکته اشاره مي‌کنم: در سال احتمالاً 1328 که ايشان هنوز به پنجاه سالگي نرسيده و يک روحاني نسبتاً جوان محسوب مي‌شود، آيت‌الله بروجردي که مرجعيت تامه دارد و به همراه سه مرجع ممتاز آن ايام (آيات ثلاث) به دعوت ايشان به خانه‌اش مي‌روند تا ببينند آقا سيد‌روح‌الله چه مطلبي برايشان دارد. اين که چهار چهره ممتاز دعوت ايشان را اجابت مي‌کنند، خود گوياي اعتبار ايشان است.‏
در سال 1330 که آيت‌الله بروجردي صاحب عنوان مرجعيت تام و عام 80 ساله بودند، آقا سيد‌روح‌الله 50 ساله به خوبي مي‌داند که اين بزرگ بزودي خواهدرفت و کسي مي‌تواند جانشين او شود که در عرصه فقه بدرخشد و جاذبه‌اش بيشتر از دافعه‌اش باشد، دل همه از جمله ايشان را به دست بياورد و کم‌کم آماده تکيه‌زدن بر جاي او شود.‏
اما آقا سيد‌روح‌الله هيچ تلاشي براي اين مهم نمي‌کند. او حتي با وجود سال‌ها تدريس درس خارج، رساله هم منتشر نمي‌کند که مرجعيتش تثبيت شود؛ چرا که دنبال مقام و قدرت و منصب نيست.‏
برخي از مخالفان ايشان مي‌گويند او مرجع نبود و بعد از دستگيري در خرداد 42 براي نجات از اعدام با کوشش مراجع وقت از جمله آيت‌الله شريعتمداري مرجعيتشان مطرح شد! اين ادعا غلط است. آقا سيدروح‌الله در آن زمان با وجود صلاحيت مرجعيت رساله منتشر نکرده‌بود. همچنان که مرحوم آيت‌الله اراکي که ملقب به شيخ‌الفقهاءو‌المجتهدين بود، تا سن 90 سالگي رساله‌شان را منتشر نکردند. آن‌ها مي‌گفتند رساله مرا مي‌خواهيد چه کار؟ اين همه رساله آقايان وجود دارد، هرکسي مي‌خواهد يکي را بخرد و استفاده کند! به بيان ديگر در آن زمان عدم انتشار رساله از طرف آقا سيدروح‌الله را نمي‌توان به معني مرجع نبودن يا در حد مرجعيت نبودن ايشان دانست که با تلاش مراجع آن ايام، اين عنوان برايشان تثبيت شود. ‏
آقا سيد‌روح‌الله مي‌توانست براي رسيدن به قدرت راه کم‌دردسر مرجعيت را انتخاب کند و با کسب محبوبيت در دل علماي حوزه، حتي مقام مرجعيت تام و عام را بعد از آيت‌الله بروجردي، از آن خود کند. او هم صلاحيت و علم اين مقام را داشت و هم راه پيشرفت را مي‌شناخت. اما چنين نکرد. او کافي بود به جاي مطالعات گسترده در علوم نان و آب ندار مثل عرفان و فلسفه و حتي تفسير، مستقيم در فقه پيش برود، و به اصطلاح ممحض در فقه بشود.‏
دکتر مهدي حائري‌يزدي فرزند مرحوم شيخ عبدالکريم حائري خاطره‌اي از آقا سيدروح‌الله نقل کرده‌است که ارزش تأمل دارد:‏
در سال‌هايي که آقا سيدروح الله در نجف تبعيد بود، نامه‌اي از آيت‌الله دکتر مهدي حائري‌يزدي فرزند استاد عزيز خود آشيخ‌عبدالکريم دريافت مي‌کند. ماجراي اين نامه را دکتر حائري‌يزدي در کتاب خاطرات خود (از مجموعه تاريخ شفاهي هاروارد) گفته‌است. آقاي حائري که فردي انديشمند و اهل‌نظر است، در مطالعه عرفان به نکات غامض برمي‌خورد که در هيچ کتابي و پيش هيچ استادي جواب را نمي‌يابد. مي‌داند که جواب پيش آقا سيد‌روح‌الله است اما بنا به دلايلي تمايل به مکاتبه با ايشان ندارد. او وقتي از همه‌جا مأيوس مي‌شود، با اکراه نامه به نجف مي‌نويسد و آقا سيد‌روح‌الله با بياني بسيار ساده جواب معماي لاينحل ايشان را مي‌دهد و حل مي‌کند!‏
ببينيد! اين شخص چقدر بايد از عمر خود را صرف فقط مطالعه عرفان کند تا يگانه دوران شود آن هم به تأييد کسي که با او رابطه چندان خوبي ندارد؟ آيا او نمي‌دانست که عرفان آب و نان ندارد؟ اگر اين استعداد را به تواني که صرف فقه کرده و مرجع شده‌است، اضافه مي‌کرد، يک سروگردن و حتي نيم‌تنه بالاتر از بقيه نبود؟! ‏
اما او طالب قدرت و شيفته اين مقامات نبود. او فقط مي‌خواست مردم بيدار شوند و زير بار حکومت استبدادي نروند. او مي‌خواست اراده مردم حاکم شود و عزت و اعتبار ايران و ايراني بازگردد. اما سير حوادث و وقايع سرنوشت ديگري برايشان رقم زده‌بود.‏



  • دیدگاهی برای این نوشته ثبت نشده است.
  • افزودن دیدگاه


JahanEghtesadNewsPaper

جستجو


  |