سه شنبه 28 فروردین، 1403

کدخبر: 127685 16:52 1399/10/14
برگزیت و آموختنی های آن

برگزیت و آموختنی های آن

دسته‌بندی: بدون دسته‌بندی
برگزیت و آموختنی های آن

برگزیت و آموختنی های آن

دسته‌بندی: بدون دسته‌بندی

محمدرضا اکبری جور، پژوهشگر اقتصاد بین الملل

روز ۲۴ دسامبر ۲۰۲۰ در آخرین دقایق روز کاری سال و چند روز مانده به آغاز سال نوی میلادی، بوریس جانسون و اورسولا فون لاین، رییس کمیسیون اتحادیه اروپا از رسیدن به یک توافق جامع برای خروج انگلیس از اتحادیه اروپا خبر دادند. بوریس جانسون دو انگشت شست خود را بالا برد و این توافق را یک پیروزی معرفی کرد که انگلیس را به خواسته اصلی اش یعنی «در دست گرفتن کنترل» رسانده است. دولت انگلیس در وبسایت خود بلافاصله خلاصه ای از این سند چند صد صفحه ای را منتشر کرد و اعلام نمود به توافقی با اتحادیه اروپا دست یافته است که به معنای پایان یک دوره 47 ساله همکاری با اروپاست.

در این سلسله مقاله های برانیم به صورت مختصر این مسیر را بررسی و آموختنی های آن را مرور کنیم.

به جرات می توان ادعا نمود پایان جنگ جهانی دوم، به دلیل تجربه تلخ و تبعات دردناک انسانی فراوان، گسترده و عمیق خود، نقطه شروع بسیاری از اتفاقات و تحولات بزرگ در اروپا و دنیا بوده است. ویرانی گسترده، نابودی منابع خدادادی، افسردگی شدید مردم برنده و بازنده جنگ، تنها بخشی از تصویر دردناکی است که اروپای آن زمان با آن دچار بوده است. بدون تردید برای ترمیم و زدودن آثار عمیق روانی،  اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و... نیاز به گذشت سال های سال بوده است. کافیست تنها به یک ماه بعد از پایان جنگ فکر اندیشید و حال یک روشنفکر، بازرگان، کشاورز، تولیدکننده، سیاستمدار، و... در میان سرزمینی ویران، مردمی مصیبت زده، بیمار و فضایی غمبار را تصور نمود که از خود سوال می کنند که «از کجا باید شروع کرد؟»

سال هاست که به عنوان یک دانشجو، همواره این سوال در ذهنم تکرار می شود که برای این مردم، بدون در نظر گرفتن برنده یا بازنده جنگ بودن، قدم اول چیست؟ یکی از پاسخ هایی که گرفته ام این بوده است که مردم اروپا، آینده را به دست اندیشمندان کشورشان سپردند و آنان بلافاصله و بدون اتلاف وقت با نگاهی رو به آینده و پرهیز از ماندن درگذشته خشنونت بار خود، سراغ بازسازی و نوسازی کشورهای خود با تضمین عدم وقوع چنین وقایع مهلکی نمودند.

گروهی با هدف پیشگیری از وقوع حوادث غمبار اینچنینی به سراغ ریشه های اجتماعی، اقتصادی ، سیاسی و... بروز جنگ های جهانی اول و دوم  رفتند و در این راه به ثبت و ضبط حقایق جنگ همت گماردند. آنان حتی از ثبت و ضبط دقیق خاطرات جنایتکاران جنگی هم نگدشتند و از آن به عنوان منبعی الهام بخش برای کلیه حوزه‌های علمی از جمله، تاریخ، فلسفه، علوم اجتماعی، روانشناسی و... استفاده نمودند.

توجه به این نکته خیلی مهم است که چرا تنها در کمتر ازبیست سال، دو جنگ وحشتناک با کشته های میلیونی رخ داد؟ اروپایی که خاستگاه علم آن دوران بود، اروپایی که قرون وسطی با آن همه اتفاقات عجیب و غریب خود را پشت سر گذاشته بود، اروپایی که مهد انقلاب صنعتی بود، اروپایی که هر آن در زمینه علم نو آوری و اختراع و اکتشافی صورت می پذیرفت و صنعت هر روز ماشینی را به دنیا عرضه می کرد، چرا باید در یک دوره کوتاه دو جنگ وحشتناک عالمگیر را به خود ببیند؟ تاریخ برای علت های بروز این دو جنگ دلایل مختلف از منظرهای متفاوت بیان می کند.

آنچه که به حوزه اقتصاد مربوط می شود، دلایل بروز جنگ از منظر اقتصاد است که بطور خلاصه عبارت است از: تحمیل شرایط غیرمنصفانه معاهده ورسای به آلمان با بی‌توجهی به وضعیت شکننده اقتصاد این کشور، وقوع بحران بزرگ اقتصادی در آمریکا، رشد مرکانتیلیسم و ملی‌گرایی و در نهایت بلوکی شدن اقتصاد جهانی. 

« معاهده‌ ورسای، با هدف پیشگیری از جنگی در آینده و از طریق اعمال شرایط سخت و تحقیرآمیز، روزگار مشقت باری برای مردم آلمان فراهم آورد. برای مثال آلمان از بخش وسیعی از قلمروهایش محروم شد. مستعمرات آلمان در آفریقا، چین و حوزه‌ اقیانوس آرام‌ از او گرفته شد. اراضی حاصلخیز غرب رود راین که برای کشاورزی ضعیف آلمان بی‌نهایت ارزشمند بود، برای پنجاه سال به متفقین سپرده شد. همچنین بسیاری از نواحی مهم صنعتی، دارای مواد کانی یا خاک مرغوب به تصرف متفقین درآمد. در مجموع برآورد کرده‌اند این معاهده حدود سیزده‌درصد قلمرو پیش از جنگ آلمان را، ده‌درصد جمعیت، ۷۵درصد کانی‌های آهنی و ۲۵درصد با کیفیت‌ترین معادن زغال‌سنگ را از آنان‌گرفته بود. به اینها باید غرامت جنگی حدود صد‌میلیارد‌‌ دلاری را باید در نظر گرفت که اقتصاد ضعیف آلمان قادر به پرداخت آن نبود. »

 از اینرو طبیعی بود که مردمی که هر روز ساعت‌ها در صف جیره بندی غذا می‌ایستادند تا یک کاسه سوپ و چند شلغم پخته نصیب شان شود، به کسی اقتدا کنند که به آنها بگوید «ما می‌توانیم » و خاطره‌ گذشته‌ پرافتخارشان را در ذهن آنها زنده کند.

بنابراین اندیشمندان آن دوران ایده‌ای مطرح نمودند که اگر در دنیای آینده، روابط سیاسی و اقتصادی کشورهای اروپایی درهم تنیده شود و منافع آن نیز عادلانه تسهیم گردد و هم افزایی مناسبی شکل گیرد احتمال بروز جنگ های آینده پایین خواهد آمد. محوریت این ایده ها نیز یجاد آشتی پایدار بین فرانسه و آلمان در گام اول و نزدیکی مشترک به انگلستان بود تا از این طریق پتانسیل ایجاد جنگ را كاهش یابد.

نکته آموزنده برای خواننده ایرانی آن است که ایده مذکور یک شبه به ذهن نرسید و اندیشمندان اروپایی برای به ثمر نشاندن این ایده، راه درازی را پیمودند تا پی ببرند ایجاد تشکل های سیاسی مشترک در اولویت باشد یا تشکل های اقتصادی ؟ و برای یافتن این پاسخ زمان زیادی صرف شد تا نقش و جایگاه هرکدام از این تشکل ها مشخص گردد. برای مثال در سال 1951، پیمان پاریس به امضا رسید و جامعه ذغال سنگ و فولاد اروپا (ECSC) ایجاد شد. این یک جامعه بین المللی با هدف رشد اقتصادی اروپا و جلوگیری از درگیری های آینده با ادغام اعضای آن شکل گرفت. طراحان این جامعه اقتصادی بعدها، دو جامعه دیگر پیشنهاد نمودند، یک انجمن دفاع اروپایی و یک جامعه سیاسی اروپا. جامعه دفاع اروپایی پیشنهادی توسط پارلمان فرانسه رد شد. رییس ECSC ، ژان مونه‌، در اعتراض از مقام ریاست آن استعفا داد و کار خود را بر روی جوامعی مبتنی بر ادغام اقتصادی و نه ادغام سیاسی آغاز کرد.

غرض از نگارش این سطور تاکید بر راه طولانی و تلاش شبانه روزی بزرگان اروپا برای پیدا نمودن مسیرهای جدید همکاری بین کشورها و جلوگیری از تنش و جنگ های آینده می باشد. در نهایت این ذهنیت، موجب تشکیل «جامعه اقتصادی اروپا»  گردید. این معاهده در سال 1957 بین 6 کشور بلژیک، فرانسه، ایتالیا، آلمان غربی، لوکزامبورگ و هلند منعقد گردید. انگلستان اما راه دیگری پیمود.

در یادداشت بعدی این مسیر را پیگیری می نماییم.



  • دیدگاهی برای این نوشته ثبت نشده است.
  • افزودن دیدگاه


JahanEghtesadNewsPaper

جستجو


  |