یادداشتهای یک مشاور(۳۴)
غلامرضا رحیمی - مشاور امور مدیریت
iraniansme@gmail.com
چندی پیش که عازم یک سفر کاری بودم، همسفری تقریباً هم سن خودم در صندلی مجاور داشتم. هنوز بسیاری از مسافران روی صندلیهای خود ننشستهبودند که من حسب عادت کتابی از کیف درآورده مشغول آن شدم. مرد همسفر خیلی زود با اشاره به موضوع کتاب، صحبت را آغاز کرد. او گفت، کتاب خوبی است، بهدرستی نشان میده که همیشه در پی سختی و گرفتاری عمومی، عده کمی پولدار میشوند. معلوم بود که کتاب را خوانده و درددلی هم دارد. گفتم و البته این نوع درآمد و پولداری، خیلی قابلافتخار نیست. پاسخ داد: نهتنها قابلافتخار نیست، که زشت هم هست.
پس از اینکه متوجه شدم او مدیر یک شرکت دارویی است، پرسیدم ما هیچوقت بهطور رسمی تحریم دارو و غذا نشدیم، چرا در آن روزهای سخت با کمبود دارو روبرو شدیم. گفت خب طرفهای معامله به بهانه تحریم معامله را گرانتر کردهبودند. اما یک عدهای هم اینجا دنبال ماهیهای درشت توی آب گلآلود بودند که نتیجهاش همان پولداری زشتی است که گفتم، و بعد ادامه داد که بانکها در آن روزهای سخت به تأسیس و یا تقویت صرافیهای زیرمجموعه خود پرداخته، و اغلب نقل و انتقالهای ارزی را بهجای ال سی از آن طریق انجام میدادند. اینجوری هم ما را وادار به پرداخت درصدهای بیشتری کارمزد برای نقل و انتقال نقدی میکردند و هم فروشنده خارجی را در موقعیت فشار برای انجام معامله بهصورت نقدی میگذاشتند.
گفتم خب بانکها از بلوکهشدن حسابهاشون میترسیدند. گفت تحریم برای همه مردم ایران بود، از جمله بانکها،ما همگی زیر فشار بودیم پس همدرد بودیم،باید که همه با هم کوشش می کردیم، فشارها را بهصورتی قابل تحمل بین هم تقسیم میکردیم. توضیح بیشتر خواستم. گفت از قدیم گفتهاند در زمان سختی، دوست را باید شناخت، حالا نگاهی به سختیهای تحریم و دوران رکود میکنم، نقش بانکها و صرافیهاشون ارزش بررسی بیشتری دارد. آنها به بهای درآمدهای بیشتر که تقریباً سنگینی همه آن بر شانه تولیدکننده و مصرفکننده بود، قدرتمندتر از رکود بیرون آمدند، اما در امتحان اعتماد بازار تجدید شدند.
ضمن اینکه دردل میکرد به عنوان کسی که دستی برآتش داشت، حرفهایش شنیدنی بود.برای دانستن بیشتر گفتم در این رسوایی های فساد بانکی مربوط به دوره کاسبی تحریم همیشه پای یک بانک در میان بود. پاسخ داد: معمولاً در روزهای سختی مثل جنگ و تحریم، پولهای درشتی بهصورت عمودی جابهجا میشوند و تا موقعی که افراد بدون توجه به آلام مردم حریصانه مشغول جمع کردن هستند، هرچند که موضوع قباحت دارد، یکجوری قابل پیشبینی است، اما وقتی سیستم بانکی که با پول همان مردم به معامله مشغول است، همان امیال را دنبال میکند، موضوع دیگر خیلی زشت است. او ادامه داد، اما قصه به اینجا ختم نمیشه، آنها حالا با ثروت جمعآوری شده در آن دوران به واسطه آن معاملات، قدرقدرتهای بازار پول، و گاه حتی تصمیمگیران اصلی سمت و سوی آتی اقتصاد کشور هستند.
گفتم: لابد زندگی با درآمدهای کمتر برای آنها سخته؟ گفت بله آنها باید با نرخهای معمول معاملاتی به گردش امور خود بپردازند و دیگر خبری از کارمزد نقل و انتقال پول نقد بدون خطر نیست. باید اعتبار بدهند و ریسک کنند، و هم نقلوانتقالات پولی را با نرخهای پایینتری انجام دهند. کمی مکث کرد و ادامه داد، اما بیکار هم ننشستهاند. پرسیدم چطور؟ گفت، یک نمونهاش همین مقاومتی که در مقابل کاهش نرخ بهره بانکی انجام میدهند. گفتم در اینمورد شاید بخشی از حرفهایشان درست باشه. بالاخره موضوع نقدینگی سرگردان و تورم چی میشه؟ گفت، اما اعطای تسهیلات بانکها به فعالیتهای دلالی تورمزا صرفاً بدلیل توان بازپرداخت، خلاف این حرف را نشان میدهد.
-
دیدگاهی برای این نوشته ثبت نشده است.
-
افزودن دیدگاه