سجاد بهزادی- دانشجوي دكتري جامعهشناسي -جهانگیری معاون اول رئيس جمهور كه به تازگي سفري به خوزستان داشته؛ در برابر دردها ومصيبتهاي اين استان گفته است: «فکر میکنید نمیدانیم مردم ما از چه مسائلی رنج میبرند؟» او البته مطابق يك رويه منسوخ شده، بسياري از اين رنجها را به تقصير دشمن انداخت و گفت:«حق ایران است که کشور توسعه یافته بزرگی باشد و مردمش در بهترین امکانات رفاهی زندگی کنند.اما دشمنان نمی گذارند آب خوش از گلوی ما پایین برود.»
بايد به معاون اول گفت كاش از رنجهاي ما بيخبر بوديد. مردم ميپرسند اگر درد را ميدانيد چرا درمان نميكنيد؟ صاحبنظران توسعه وجامعهشناسان، مدتهاست از رنجهاي بيامان جامعه ميگويند اما درماني نيست. تا كي ميخواهيم دردها و رنجهاي دروني جامعه را به عامل بيروني نسبت دهيم؟ شما به رنجهاي ما نگاه كنيد؛ كدامين آنها ريشه داخلي و كدام خارجي دارند؟ اگر رنجهای داخلی ما ریشههای خارجی داشته باشند، کدام جریان نمیخواهد مانند همه دنیا، ما نیز خردگرایی و تعامل را پیشه کنیم و ارتباط خود را با دیگر دولتها و قدرتها عادی کنیم؛ شاید که اندکی از رنجها کاسته شود؟
امان از رنج بيامان؛ وقتی به قول فرشاد مومنی اقتصاددان و صاحبنظر امور توسعه ميگويد:«۸۹ درصد فقرای ایران کسانی هستند که شاغل و بازنشسته هستند!!» یعنی برخی با اینکه کار کردهاند و رنج کشیدهاند و شاغلند اما فقیرند و از هزینههای زندگی شان برنمیآیند. آن طبقهاي از جامعه كه شغل و درآمدي ندارند چقدر در رنج وعذابند.
امان از رنج بيامان؛ سخت زندگی می کنیم و خیلی ساده می میریم. بدون یک ذره دل خوشی؛ فاصله طبقاتیمان روزبهروز بیشتر مي شود؛ حاصل همه عرق ریختنها و رنجهای یک طبقه از جامعه، به زحمت یک وعده غذای ساده است اما در گوشهای دیگر از همین مملکت «دبیرکل بنکداران مواد غذایی گفته بود بیسکویتهای وارداتی یکمیلیونی در کشور مورد استقبال قرار گرفته است و خبر از ورود بیسکویتهای یکمیلیونو ۵۰۰ هزار تومانی به کشور داد.»
امان از رنج بی امان؛ این همه رنج را به دوش کشیدیم ولی معلوم نیست روشنی و ارزانی کی فرا میرسد و رنجها و آلامها از کی کاسته میشود. تازه به ما می گویند منتظر تورمی باشید که تاکنون آن را تجربه نکردهاید. نایب رییس اتاق بازرگانی ایران در مطلبی هشدار آمیز نوشته است:«طبق آمار بانک مرکزی میزان نقدینگی از ۳۷۰۰ هزار میلیارد عبور کرده و نسبت به دو سال پیش ۲ برابر شده.اگرچه طی ماههای گذشته نسبت به عواقب افزایش نقدینگی براقتصاد و تورم هشدار داده شده امادریغ ؛ با این روند در ماههای آینده دولت با تورمی رو به رو خواهد شد که هیچگاه درکشور تجربه نشده است.»
امان از رنج و درد بیامان. دختر کم سن و سال این مملکت به جای اینکه در لذت کودکی خود غرق باشد به ازدواج تن می دهد؛ مرکز آمار ایران گزارش رسمی منتشر کرده است که «بیش از ۷۳۰۰ دختر ۱۰ تا ۱۴ ساله در پاییز ۹۹ ازدواج کردهاند.» فریاد این رنج را به کجا باید گفت.
امان از رنج بی امان؛ به استناد دادههای مرکز آمار ایران و براساس نتایج آمارگیری هزینه و درآمد خانوارهای شهری و روستایی ایران در سال ۱۳۹۹، متوسط هزینه سالانه یک خانوار شهری حدود ۶۲ میلیون تومان بوده است؛ این رقم برای خانوارهای روستایی ۳۴میلیون تومان اعلام شده است.
حالا خودتان و انصاف تان را قاضی کنید. اول اینکه هزینههای سالانه یک زندگی ساده در ایران بسیار بالاتر ازاین ارقام است و حتی در روستاها نیز هزینه ها دست کمی از شهر ندارد و اختلاف آنقدر که مرکز آمار منتشر کرده نیست، دوم اینکه اگر همین دادههای مرکز آمار ایران را هم مبنا قرار دهیم چند درصد خانوارهای ایرانی صاحب این درآمد در سال هستند؟
وقتی بیکاری و تورم در بالاترین حد خود طی سالهای اخیر قرار دارد؛ یک ایرانی چقدر باید صاحب درد و رنج شود تا نیمی از این درآمد را در طی سال بدست آورد؟
ضمن اینکه بحرانهای اقتصادی باعث شده است که بهای اجاره مسکن تصاعدی شود. وزارت راه و شهرسازی اعلام کرده است که ۶۴ درصد از متوسط درآمد خانوادهها در تهران و دیگر کلانشهرها به اجارهبهای مسکن اختصاص مییابد. بر اساس برآورد این وزارتخانه، در سال ۱۳۹۹ اجاره ماهیانه یک واحد مسکونی ۷۵ متری در تهران، حدود پنج میلیون تومان بوده؛ درحالی که متوسط درآمد خانوادهها در این سال حدود هشت میلیون تومان برآورد شده است. به گزارش سایت انتخاب، در دیگر شهرها نیز که بیش از ۲۰۰ هزار نفر جمعیت دارند، ۵۹ درصد متوسط درآمد خانواده برای پرداخت اجارهبهای مسکن صرف میشود و در شهرهایی که جمعیت آنها زیر ۲۰۰ هزار نفر است، تا حدود ۴۹ درصد متوسط درآمد خانواده به اجاره مسکن اختصاص پیدا میکند.
امان از رنج بي امان؛ ما و دنیا با هم گرفتار رنج بیماری کرونا شدیم.بسیاری از آنها از این رنج رها شدند اما ما همچنان از این ویروس رنج می بریم.تا کنون ۴ موج ویرانگر این ویروس؛ بسیاری از ما را یا کشته است و یا تا آستانه مرگ برده است.اکنون نیز سایه مرگ در موج پنجم، بر کل کشور سنگینی می کند.وضعیت به گونه ای است که اصلا معلوم نیست چقدر از این رنج باقی مانده است و چه جمعیتی خواهیم مرد.
امان از رنج بی امان؛ توافق برجام انجام شد و کمی از رنج هاي ما کاسته شد.احساس خوشحالي و خوشبختي مي كرديم كه ناگهان ترامپ در آن سوي جهان و دلواپسان در همین نزدیکی، برجام را آتش زدند.به ما گفتند برجام توافق بدی است و رنج های ما دوباره شدت گرفت. عرصه زندگی بر ما تنگ تر شد و رنج ها بر ما مضاعف تر؛ تا جایی که قدرت خریدمان به پایین ترین حد خود از بعد ازانقلاب رسید.به ما گفتند برجام خوب نیست و راهی جزء تحمل رنج بی امان هم نیست.حالا همان نماینده و گروهی که برجام را در آتش زدند حالا می گویند:«قطعا دولت آینده نمیگوید، چون برجام ناموفق بوده من برجام را رها خواهم کرد. قطعاً نه سیاست نظام جمهوری اسلامی این است و نه دولت جدید این سیاست را خواهد داشت، بلکه دولت جدید اتفاقاً مدعی ادامه برجام است.»
امان از رنج بی امان؛ افراد مختلفی از طبقات جامعه كه نخواستند بیش تر از این رنج و درد را تحمل کنند، کشور را ترک كردند. از پرستار گرفته تا سرمايه دار تا دانشجو تا زنان و دختران مجرد. گفته مي شود مهاجرت در ایران خاکستری یا زنانه شده و طی سالهای اخیر تعداد زیادی از زنان و دختران مجرد به کشورهای اروپایی یا آسیایی مهاجرت کردهاند.يك جمعیت شناس دانشگاه تهران به تازگی گفته است:«ایران از نظر مهاجرت دانشجویی رتبه اول را در جهان دارد و از لحاظ تودهای، رتبه چهارم مهاجرت را در جهان به خود اختصاص داده است.»
حالا ما مانده ايم ورنجي كه در جامعه ريشه دوانده است.رنج هاي ما تمامي ندارد و ما نيز ناگزير با آن خو گرفته ایم و زندگی سخت و نجیبانه ای با آن داریم.شاید بدترین حالت ممکن برای یک جامعه، همین وضعیت باشد.
وقتي كه جامعه با بدبختي و رنج بی امان عادت مي كند و به قول دبیرکل حزب موتلفه اسلامی، «چرخ زندگی اين جامعه در گلولای گرانیها و بیعرضگیها گیر ميكند» ديگر قامت آرزوهايش هم ميميرد و تمام دغدغههايش ميشود آب و لقمهاي نان.
اين جامعه حتي گاهی آرزوی مرگ مي كند. به قول خسرو شکیبایی «کاش میشد آدمی، گاهی فقط گاهی به اندازه نیاز بمیرد؛ بعد بلند شود وآهسته آهسته خاکهایش را بتکاند، اگر دلش خواست برگردد به زندگی؛ دلش نخواست، بخوابد تا ابد...» اگر مرگ این طور بود بسیاری از ما آن را امتحان می کردیم. شاید از رنج و درد زنده بودن بهتر باشد.
مديريت كشور بعد از ۴۲سال به گونهاي پيشرفته است كه رئيسجمهور ميگويد كشور پر از«گردنهها و تکانههایی مشکلزاست. از جنگ اقتصادي گرفته تا كرونا.» ما مردم به چه جرمي بايد اين همه «تكانه وگردنه» را تحمل كنيم و در رنج باشيم. به راستی جامعه ما چقدر و تا کی «برای دوری از رنج» باید در کنشی نابرابر با محیط پیرامون باشد؟! رسیدن به خوشبختی پیش کش؛ اما امان از رنج که تمامی ندارد!
آنتونی رابیز جمله ای دارد که در بسیاری از کتاب های روانشناسی تکرار شده است و آن اینکه «تمامی رفتارهای فرد در جامعه یا برای رسیدن به لذت است یا دوری از رنج.» سخن رابينز روانشناس آمریکایی دقيق است اما واي بر ما كه همه تلاش مان براي دوري از رنج است و لذتي بدست نميآيد. کاش به جای این همه رنج، كمي هم نارنج بودیم.غصهها کمتر میشد، رنگها زيباتر و زندگي هم شيرين تر. چنان عمل کردیم که جملات قصارسعدی هم زیر سوال رفته است؛ مگر نه اینست که«نابرده رنج، گنج میسر نمیشود...» ما که عمری است رنج کشیدیم، پس چرا گنجی حاصل نمی شود !
-
دیدگاهی برای این نوشته ثبت نشده است.
-
افزودن دیدگاه