با بررسی شاخصهای آماری که برای اشتغال و بیکاری در کشور ارائه میشود، همواره مناطق روستایی رتبه پایینتری از شهرها دارند و این در حالی است که در مقایسه ظرفیتها، حداقل روی کاغذ روستاها از ظرفیت بهتری برخوردار هستند.
برای بهبود وضعیت اشتغال و کاهش آمار بیکاری باید اقتصاد کشور رونق گرفته و توسعه یابد و برای تحقق این مهم نیازمند تهیه و تدوین برنامهای عملیاتی و منطقی هستیم که در آن راهبردهای کلان توسعه تعریف و تبیین شده باشد.
آنچه مسلم است باید به این موضوع توجه کرد که توسعه روستایی، مبحثی جدا و منفک از توسعه کشور نیست و توسعه این بخش را باید جزئی از توسعه کشور دید و شاید بتوان اذعان داشت که نقطه ضعف و عامل شکست برخی از برنامههای پیشین که برای توسعه روستایی کشور اجرایی شدهاست، نادیده گرفتن این مهم است که توسعه روستایی مستقل از کل دیده شدهاست.
در صورت توجه به این مهم ناخواسته گام اول توسعه متناسب، متوازن و عادلانه کشور برداشته میشود، به این معنی که اگر برنامه توسعه کلی باشد و همه کشور در آن دیده شود، تمرکززدایی اتفاق افتاده و منابع کشور به صورت متناسب تقسیم میشود.
مورد دیگر این است که برای تهیه برنامه کلان باید توسعه هر منطقه با توجه به مطالعات راهبردی و پتانسیلهای آن بخش تدوین شود، چنانکه سرمایهگذاری برای صنعتی شدن مناطق کشاورزی به همان اندازه اشتباه و آسیبرسان است که در مناطق خشک، صنایع آببر تأسیس شوند.
متاسفانه یکی از اشتباهاتی که همواره برنامه نویسان مرتکب آن شده و مجریان نیز کمتر علت شکست برنامهها را در آن جستجو کردهاند، این باور اشتباه است که توسعه روستایی را در توسعه کشاورزی میبینند، این در حالی است که کشاورزی زیرمجموعهای از توسعه روستایی است. نکته دیگر اینکه توسعه کشاورزی به تنهایی نمیتواند متضمن توسعه روستایی کشور باشد و باید بستهای ترکیبی از بخشهای مختلف مد نظر قرار داشتهباشد. در این خصوص باید توجه داشت که الزاما توسعه روستایی در گرو استفاده حداکثری از منابع طبیعی و کشاورزی نیست و این مهم همواره باید مدنظر قرارگیرد که حفظ منابع طبیعی و سلامت محیط زیست یکی از شاخصهای مهم توسعه یافتگی است.
یکی دیگر از مواردی که باید مورد توجه قرارگیرد این است که روستاها نیز چون مناطق شهری برای قرارگرفتن در مسیر توسعه، باید در تمامی شاخصها رشد و توسعه را تجربه کنند و چنانچه برای بسیاری مفروض است توسعه روستایی فقط توسعه زیرساختهای عمرانی و ارائه خدمات عمومی و اجتماعی نیست و روستاییان نیز مانند دیگر شهروندان نیازمند اشتغال و درآمد هستند.
یکی از شاخصهای مهم دیگری که در خصوص توسعه روستایی کشور باید مد نظر قرارگیرد، توسعه زیرساختهای عمومی، ارتباطات جادهای، خدمات اجتماعی و رفاهی است. دراین مورد باید به گونهای برنامهریزی شود که روستاهای کوچکتر از سوی روستاهای بزرگتر و شهرهای دیگر پشتیبانی شوند و البته باید در نظر داشت در این مدل از الگوی توسعه ممکن است برخی روستاهای خیلی کوچک و کم سکنه به دلیل مهاجرت ساکنان به روستاهای بزرگتر متروکه و حذف شوند که امری اجتناب ناپذیر است.
البته باید مراقبت کرد که این روند به گونهای نباشد که روستاییان به شهرهای بزرگ مهاجرت کرده و موجب برهم خوردن تناسب ترکیب جمعیتی کشور برمبنای شهرنشینان و روستانشینان شود، اتفاقی که در بسیاری از کشورها رخ داده و ترکیب جمعیتی به نسبت ۱۰ تا ۲۰ درصد روستانشین در مقابل ۹۰ تا ۸۰ درصد شهرنشین رسیدهاست.
متاسفانه بسیاری در تحلیل این شرایط ضعف زیرساختهای عمومی، خدماتی، رفاهی و اجتماعی را دلیل سرعت گرفتن مهاجرت میدانند، در حالی که علت اصلی این اتفاق نبود شغل و درآمد است.
در این خصوص بهترین و موفقترین نسخه ارائه شده، تأسیس و توسعه صنایع تبدیلی و فرآوری است که با تبدیل و فرآوری محصولات کشاورزی و دامی به کالای نهایی با ارزش افزوده بیشتر است، اما متاسفانه در بسیاری کشورها این ارزش آفرینی در کارخانههای شهری انجام میشود.
مضاف براین میتوان با سرمایهگذاری و توسعه صنایع دیگری چون صنایع بومی و فرهنگی که در مناطق روستایی از دیگر صنایع ریشهدارتر هستند و محور اصلی آنها صنایع دستی است و همچنین صنایع تولیدی و خدماتی که محور آنها گردشگری مناطق روستایی است به ایجاد اشتغال و درآمدزایی برای روستانشینان و در نهایت توسعه روستایی کشور کمک کرد.
محمد رضا رضوانی - رییس کارگروه اقتصاد اندیشکده سیاستگذاری های عمومی