مزیت چیزی است که به شما کمک میکند تا بهتر یا موفقتر از دیگران باشید. مفهوم مزیت در طیف وسیعی از منابع علمی به صورت معناداری مورد توجه قرار گرفته است. دستیابی و حفظ مزیت در واقع دغدغه اصلی یک فرد، سازمان، منطقه یا یک کشور میباشد. مزیت به صورت برتری شرایط کل در یک یا چند پارامتر مشخص تعریف میشود.
قدیمیترین کاربرد کلمه «مزیت» با مفهوم رسمیتر آن در علم اقتصاد در قرن ۱۹ رخ داده است. در آن مقطع زمانی، آدام اسمیت واژه «مزیت مطلق» را که احتمالاً الهام گرفته از پادشاهان مستنبد اروپایی بوده، ابداع کرد. بر اساس نظر اسمیت، یک کشور باید محصولاتی را تولید و مبادله کند که در تولید و مبادله آنها از «مزیت مطلق» نسبت به کشور دیگر برخوردار بوده باشد. داشتن «مزیت مطلق» در کالایی خاص به معنی تولید کالای یاد شده با استفاده از منابع کمتر نسبت به کشور دیگر بوده است. اسمیت نتیجه گرفت که تجارت امکان تقسیم و تخصصی شدن کارها را به دست میدهد که این امر نیز امکان استفاده از منابع با بهره وری بیشتر را فراهم میکند. این گفته در خصوص کشورها و بلکه در مورد مناطق، شهرها، سازمانها یا افراد نیز صادق است. نتیجه این که اگر هر کشور در تولید کالاهایی تخصص داشته باشد که دارای مزیت مطلق باشد، افزایش تولید کل جهان امکان پذیر است و این امر به نوبه خود بر اهمیت تقسیم و تخصصی شدن کارها به هنگام تدوین استراتژی موفقیت تأکید میکند.
یک قرن بعد، دیوید ریکاردو، عبارت «مزیت نسبی» را در قالب تعمیم دیدگاه مزیت مطلق ابداع کرد. وی در مقاله خود با عنوان اصول اقتصاد سیاسی استدلال کرده است که مزیتهای مطلق به معنای شرایط لازم برای بهره برداری دو کشور از تجارت با یکدیگر نمیباشند. تجارت تنها با این شرط متضمن منفعت برای دو کشور است که هزینههای نسبی آنها یعنی نسبت هزینههای واقعی آنها در دو یا چند کالا متفاوت باشند. یک کشور میتواند تجارت سودآوری با کشوری دیگر داشته باشد؛ حتی اگر هزینههای واقعی آن در هر کالا بیشتر (با کمتر) باشد. سپس، قانون مزیت نسبی بر حسب هزینه فرصت تعریف شد. بر اساس این تعریف جدید، یک کشور باید در تولید کالایی تخصص داشته باشد که هزینه فرصت این کشور در آن کالا کمتر از هزینه فرصت کشور دیگر برای همان کالا باشد.
در قرن بیستم، مدیریت استراتژیک به عنوان رشته دانشگاهی پذیرفته شد و عبارت «مزیت رقابتی» فراگیر شد. مکتب سازمان صنعتی وابسته به پورتر نظریهپرداز مدیریت به طور خاص به ساختار صنعت و گزینههای بنگاهها در خصوص موقعیتهای استراتژیک میپرداخت. پورتر در کتاب «راهبرد رقابتی» (۱۹۸۰)، درباره تأثیر ساختار صنعت در عملکرد رقابتی بحث کرده است. وی در کتاب دومش با عنوان «مزیت رقابتی» (۱۹۸۵)، از زنجیرهارزش بهعنوان ابزاری برای تحلیل فرصتها برای مزیت رقابتی و برای طراحی نظام فعالیتهای سازمان استفاده میکند. وقتی بعدها پورتر (۱۹۹۰) الماس ملی را به چارچوب راهبرد اضافه کرد، بر تأثیر منابع و قابلیتها به عنوان شاخصهای مزیت رقابتی تأکید بیشتری نمود.
اما مهمترین سهم پورتر در این ادبیات، در کتاب «مزیت رقابتی ملل» (۱۹۹۰)، در واقع، تغییر جهت به سمت دیدگاه پویاتری درباره مزیت رقابتی است. در حالی که نظریههای سابق تجارت بینالملل به مابهالتفاوتهای هزینهای پرداختند، اما پورتر (۱۹۹۰) اذعان میکند که مزیت از طریق پیچیدگی فناوری، نوآوری، کیفیت، طراحی و ویژگیهای محصول نیز مشخص میشود. او به رویکرد پویایی برای تحلیل عملکرد رقابتی با توجه به نقش نوآوری در ایجاد مزیت رقابتی و نیاز به ارتقای منابع مزیت بهمنظور حفظ آنها در طول زمان پرداخت.
در قرن ۲۱، عبارت جدید مزیت ساخته شده در ادبیات جغرافیای اقتصادی مطرح میشود که پیرامون نحوه ارتقاء عملکرد اقتصادی بحث میکند. این عبارت توسط فورای و فریمن در سال ۱۹۹۳ مطرح شد و بعدها، بِست در سال ۲۰۰۱ از آن به عنوان «مزیت نسبی جدید» یاد کرد؛ هر چند که آنها چندان آن را مورد کاوش بیشتر قرار ندادند. ماتی و مالری در سال ۲۰۰۳ بیشتر به عبارت «مزیت ساخته شده» توجه نشان دادهاند. آنها این عبارت را «رویکرد مفهومی به اداره رشد و فعالیت اقتصادی و رویکرد استراتژیک سودمندی به کسب و کارهای محلی و سیاست گذاران» تعریف کردهاند. با این حال، این کوک و لیدسدورف بودند که در سال ۲۰۰۶ تلاش کردند تا این مفهوم نوظهور را بیشتر توضیح دهند.
مفهوم مزیت ساخته شده که در سالهای اخیر در منابع مربوط به جغرافیای اقتصادی ظهور کرده، نشان دهنده تمرکز بر نحوه دستیابی به رقابت پذیری منطقه ای و ترویج آن است. جغرافیای اقتصادی زیررشته جغرافیا و زمینه مطالعاتی رو به رشدی در اقتصاد است که عمدتاً به نحوه قرارگیری مکانی شرکتها، صنایع و کشورها در اقتصاد جهانی توجه دارد. امروزه، در رقابت برای رشد و توسعه پایدار، ابعاد محلی و منطقه ای نوآوری در معادلات توسعه اقتصادی نقش بسیار مهمی پیدا کرده است.
شومپتر (۱۹۱۱) اولین کسی بود که به اهمیت دانش در اقتصاد، به عنوان منبع حیاتی نوآوری و کارآفرینی پی برد. اما اقتصاد نئوکلاسیک نمی توانست آنچه را از نظر مشارکت اقتصادی قابل اندازه گیری نبود در محاسبات لحاظ کند. مفهوم اقتصاد دانش در حین مباحثه در مورد عوامل ورودی فرآیند تولید و نقش دانش و فناوری در تولید و ایجاد ارزش افزوده ظهور کرد. مدل مارپیچ سه گانه (مدل پویایی نوآوری مبتنی بر روابط دانشگاه-صنعت-دولت) در این مباحث ظهور و نمود پیدا کرد. براین اساس، دانش مهمترین عامل تعیین کننده استانداردهای زندگی است و از زمین، سرمایه یا نیروی کار بسیار مهمتر بوده و پیشرفته ترین اقتصادها اساساً دانش بنیان هستند. شدت دانش می تواند به رشد شکاف بین کشورهای فقیر و غنی بیانجامد و رشد این شکافها در شرایط وجود سرمایه داری مبتنی بر دانش شتاب می گیرد.
دیدگاههای مزیت نسبی و رقابتی، پویایی جدید نوآوری و ظرفیت بهره برداری از آن را که برای رشد ضروری است، در خود جا ندادهاند. اما مفهوم نوظهور مزیت ساخته شده کلید رشد اقتصادی است. مزیت ساخته شده را میتوان اینطور تعریف می کنند: هم ابزاری برای درک دگردیسی چشمگیر در فعالیت رشد اقتصادی و هم رویکرد استراتژیک سیاستی با کاربردی عملی برای شرکتهای تجاری، مؤسسات، دانشگاهها و سیاستگذاران. این مزیت ساخته شده مستلزم پیشرفتهای همزمانی در جهت های مختلف است؛ پیشرفتهایی در اقتصاد، حاکمیت، زیرساخت دانش و نوآوری.
کتاب «از مزیت مطلق تا مزیت ساخته شده؛ سیر تطور مفهوم مزیت از مکتب کلاسیک تا اقتصاد دانشبنیان» تألیف روحاله کهنهوش نژاد و مهدی رمضانی که به تازگی توسط انتشارات پیام فن روانه بازار شده، به بررسی سیر تطور مفهوم مزیت از مزیت مطلق در مکتب کلاسیک تا مزیت ساخته شده در اقتصاد دانشبنیان میپردازد. تأکید کتاب بر تبیین مفهوم مزیت ساخته شده و مقایسه آن با سایر مزیتها به عنوان پارادایم پس از مزیت رقابتی است.